انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 253 از 270:  « پیشین  1  ...  252  253  254  ...  269  270  پسین »

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

گفت اندر پیش افلاطون کسی
کان فلانی حمد میگفتت بسی

در هنر بستود بسیاری ترا
تا فلک بنهاد مقداری ترا

زان سخن بگریست افلاطون بدرد
روی آورد از سر دردی بمرد

گفت میگریم که در دل مشکلیست
تا چه کردم کان پسند جاهلیست

هرچه باشد مرد نادان را پسند
مرد دانا را بود آن تخته بند

می ندانم تا پسند او چه بود
تاازان توبه کنم در حال زود

یک ستایش کان ز جاهل آیدم
صد عقوبت دان که حاصل آیدم

گر مرا اهل دلی تحسین کند
جملهٔ شعرم دل او دین کند

گر ستایش گوی من صد کس بود
ذوق یک صاحبدلم می بس بود

نی کیم من اهل دین را چند ازین
نفس تا کی داردم دربند ازین

ای دریغا هرچه گفتم هیچ بود
دیده کور و راه پیچاپیچ بود

گر دمی بودی سخن پذرفتنم
نیستی پروای چندین گفتنم

گر بحضرت ره گشادن دارمی
کی دل برهم نهادن دارمی


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

کاملی گفتست میباید بسی
علم و حکمت تا شود گویا کسی

لیک باید عقل بی حد و قیاس
تا شود خاموش یک حکمت شناس

دم مزن چون کن مکن مینشنوند
با که گوئی چون سخن مینشنوند

ور کسی میبشنود اسرار تو
مینشیند از حسد در کار تو

کوه با آن جمله سختی و وقار
هرچه گوئی باز گوید آشکار

روی در دیوار کن وانگه خموش
زانکه آن دیوار دارد نیز گوش

ور تودر دیوار خواهی گفت راز
هست دیوار لحد با آن بساز


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

این سخن نقلست از نوشین روان
گفت اگر خواهی که رازت در جهان

دشمنت نشناسد از زشتی که اوست
توبه نیکوئی مگو در پیش دوست

گردرین پرده نگهداری نفس
هم نفس باشی و گرنه هیچکس

صبح اگر کشتی نفس را در دهان
کی رسیدی این بشولش در جهان

تا زفان سرخ دارد ساکنی
تو بسرسبزی نشسته ایمنی

چون زفان جنبان شود کام سیاه
برتو سر سبزی کند حالی تباه

هیچ عضوی بنده را روز شمار
مهر نکند جز دهن را کردگار


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

با پسر لقمان چنین گفت ای پسر
گرچه بسیاری سخن گفتم چوزر

ای عجب با آنکه لقمان آمدم
از بسی گفتن پشیمان آمدم

لیک هرگز از خموشی کردنم
نه پشیمان بود ونه غم خوردنم








الحکایة و التمثیل

مصطفی گفتست جمعی از ملک
می فرو آیند هر روز از فلک

گرد میگردند بر روی زمین
تا کجا بینند جمعی اهل دین

کز خدای خویش میگویند باز
صف زنند آن قوم گرد اهل راز

خویشتن را وقف آن منزل کنند
زان سخن مقصود خود حاصل کنند

گرچه در معنی نیم از اهل راز
گفته ام باری ز اهل راز باز

جمله از حق گویم و از کار او
تا ملایک بشنوند اسرار او

چون درین اسرار بینندم مدام
قصه گوی حق نهندم بوکه نام


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

از ارسطالیس پرسیدند راز
کان چه میدانی که در عمر دراز

بی گنه در خورد زندان آمدست
گفت آنچش حبس دندان آمدست

آنچه او محبوس میباید مدام
آن زفان تست در زندان کام

دو در از دندان و دو در از لبش
بسته میدارند هر روز و شبش

تا مگر یک لحظهٔ گیرد قرار
وانگهش جز بیقراری نیست کار

هرکه خاموشست ثابت آمدست
عزت زر بین که صامت آمدست

با که گویم درد دل چون کس نماند
تن زنم کز عمر من هم بس نماند

چون خموشی این همه مقدار داشت
لیک دو داعیم بر گفتارداشت

جان من چون بودمست و بیقرار
بر نمیزد یک نفس از درد کار

گر دمی تن میزدم از جان پاک
می برآمد از خموشی صد هلاک

از ازل چون عشق با جان خوی کرد
شور عشقم این چنین پرگوی کرد

از شراب عشق چون لایعقلم
کی تواند شد خموشی حاصلم

کاشکی جان مرا بودی قرار
تا همیشه تن زدن بودیم کار

آنچه در جان من آگاه هست
می ندانم تا بدانجا راه هست

چون نمیبینم بعالم مرد خویش
می فرو گویم بدانجا دردخویش

داعی دیگر مرا آن بود و بس
کاین حدیثم شد بحجت هر نفس


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

خاشه روبی بود سرگردان راه
خاشه میرفتی همه در کوی شاه

سایلی پرسید ازو کای پرهوس
خاشه چون در کوی شه روبی و بس

گفت تا خلقان بدانندم همه
خاشه روب شاه خوانندم همه

تا ابد نقد من این انعام بس
خاشه روب کوی شاهم نام بس

آنکه او داعی من آمد برین
یاد داریدش دعا از صدق دین

این دم از گفتن نیندیشم بسی
چون خموشی هست در پیشم بسی

زود خواهد بود کاین جان و دلم
فرقتی جویند از آب و گلم

شیر مرداگر دلت خواهد همی
عزم کن برگورم و بگری دمی

برسر عطار چون زاری گری
اندکی بنشین و بسیاری گری

باز پرس از حال من حالی براز
تاجواب تو دهم از گور باز

خالم آن دم از زفان حال پرس
کر شو و حال از زفان لال پرس

تشنگی من ببین در زیر خاک
یک دمم آبی فرست از اشک پاک

کاشکی هرگز نبودی نام من
تا نبودی جنبش و آرام من

هرکرا در پیش این مشکل بود
خون تواند کرد اگر صددل بود

صد جهان جان مبارز آمده
هست سرگردان و عاجز آمده

زین چنین کاری که در پیش آمدست
علم مفلس عقل درویش آمدست


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

فاضل عالم فضیل آن ابر اشک
گفت از پیغامبرانم نیست رشک

زانکه ایشان هم لحد هم رستخیز
پیش دارند و صراطی نیز تیز

جمله با کوتاه دستی و نیاز
کرده در نفسی زفان جان دراز

وز فرشته نیز رشکم هیچ نیست
زانکه آنجا عشق و پیچاپیچ نیست

لیک ازان کس رشکم آید جاودان
کو نخواهد زاد هرگز در جهان

بازگردد خوش هم از پشت پدر
تاشکم مادر نیارد بر زبر

کاشکی هرگز نزادی مادرم
تانکردی کشته نفس کافرم

بکشدم نفسم که نفسم کشته باد
بکشدم در خون که در خون گشته باد

از توانگر بودن و درویشیم
هیچ خوشتر نیست از بیخویشیم

چون مرا از ترس این صد درس هست
هرکرا جانست جای ترس هست


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

رهروی را چون درآمد وقت مرگ
لرزهٔ افتاد بر وی همچو برگ

اشک میبارید همچون ابر زار
پس چو آتش دست میزد بیقرار

سایلی گفتش چرائی منقلب
در چنین وقتی چه باشی مضطرب

دل بخود باز آور و آرام گیر
جمع کن خود را بشولید ممیر

گفت ممکن نیست آرامم بسی
زانکه این دم میروم پیش کسی

کاین جهان و آن جهان و هست و نیست
کفر و اسلام و بد و نیکش یکیست

آنکسی را کاین همه یکسان بود
پیش او رفتن نه بس آسان بود

میروم پیش چنین کس بس رواست
گر بترسم ترس اینجا خود سزاست

میروم پیش چنین کس چون بود
گرهزاران دل بود پرخون بود

چنداندیشم که جان من بسوخت
وز تف جانم زفان من بسوخت

در نخواهد داد کس آواز را
تا که خواهد برد پی این راز را

شد ز بیم خاک سنگ و هنگ من
خاک خود نپذیردم از ننگ من

برد غفلت روزگارم چون کنم
برنیامد هیچ کارم چون کنم

برده در بازی دنیا روزگار
چون توانم رفت پیش کردگار


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

کودکی میرفت و در ره میگریست
کاملی گفتش که این گریه ز چیست

گفت بر استاد باید خواند درس
چون ندارم یاد میگریم ز ترس

هرچه در یک هفته گفت استاد باز
این زمانم جمله باید داد باز

زین غمم شاید اگر دل خون کنم
چوب سخت و نیست نرم چون کنم

زین سخن آن پیر کامل شد ز دست
پشت امیدش از آن کودک شکست

گفت حال و کار من یک یک همه
هست همچون حال این کودک همه

خوش بخفته نرم ناکرده سبق
می بباید رفت فردا پیش حق

نیست درسم نرم سختم اوفتاد
زانکه در پیش است چوب اوستاد

پادشاها آمد این درویش تو
با جهانی درد دل در پیش تو

گر جهانی طاعتم حاصل بود
گر نخواهی تو همه باطل بود

گر نخواهی دولت غمخوارهٔ
کی بود ناخواستن را چارهٔ

گر همه توفیق و گر خذلان بود
آنچه آن باید ترا اصل آن بود

چون حواله باتو آمد هرچه هست
درگذر از نیک و از بدهرچه هست


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

آن گدائی چون برست از نان و آب
بعد مرگ او کسی دیدش بخواب

گفت حق با تو چه کرد ای مهربان
گفت چون رفتم بر حق گفت هان

پیشم آور تا چه آوردی مرا
گفتم آخر من چه دارم ای خدا

قرب پنجه سال رفتم در بدر
راه پیمودم جهانی سر بسر

جمله میگفتند ای مرد گدا
نیست ما را نان پدید آرد خدا

مردمان نانم ندادندی بسی
با تو کردندی حوالت هر کسی

چون حوالت باتو آمد روز و شب
از گدائی میکنی چیزی طلب

جمله گفتندی خدا بدهد ترا
پس بده گر میدهی ای پادشاه

شاه هرگز از گدا چیزی نخواست
گر نخواهد خالق شاهان رواست

چون حوالت با تو آمد در پذیر
وین گدا را دست گیر ای دست گیر

پادشاها چون همه هیچیم ما
سر ز فرمان تو چون پیچیم ما

قدرت وعلم وارادت چون تراست
هرچه خواهی میتوانی کرد راست

گرچه کردم جرم بسیار ای خدای
قادری ناکرده انگار ای خدای

هست جود و فضل تو بحری عظیم
در بر آن کی بود امکان بیم


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 253 از 270:  « پیشین  1  ...  252  253  254  ...  269  270  پسین » 
شعر و ادبیات

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA