انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 256 از 270:  « پیشین  1  ...  255  256  257  ...  269  270  پسین »

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


زن

andishmand
 
غزل

هی که را رنگی بود بی کر و فر
بیشکی هر کس برو دارد نظر

و آن کس را کاتشی در جان بود
آتشش در جان چه باشد کارگر

ترک چشمی هر کرا زد ناوکی
دارد از دست زمانه در جگر

هرچه من با عاشقان کردم بجور
گردش ایام آوردش بسر

من چنین در آتش از کردار خویش
بلبل بیچاره از من بی خبر

ای صبای خوش نسیم آخر بدم
باد سردی بر من و گرمی ببر

این بگفت و گشت خامش تا برفت
از وجود نازنینش جان بدر

گر تو داری خاطر عطاروش
باشی از فیض خدا صاحب نظر
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
نالیدن بلبل در فراق گل

بلبل از باد صبا در بوستان
نوحه می‌کردند بهر دوستان

مدتی فریاد و زاری در چمن
کرد بلبل پیش نسرین و سمن

کار دنیا این چنین است ای پسر
الحذر از کار دنیا الحذر

آمدند آنجا همه مرغان باغ
با دل پر درد و با جان بداغ

گریه و زاری همی کردند و آه
شب همه شب تا بوقت صبحگاه

عارف مرغان که طوطی نام اوست
شکر شیرین همه در کام اوست

تعزیت چون داد بر شاخی نشست
گفت از بالای گردون تا به پست

از ملایک تا به انسان و پری
وز سلاطین تا گدا و لشکری

کس نماند در جهان بر روی خاک
بلکه زیر خاک خواهد رفت پاک

ای خوشا آنکس که او چالاک رفت
دل بدست آورد و زیر خاک رفت

کی بقا دارد جهان ای بوالهوس
کی بماند این جهان با هیچکس

از گل و گلزار و گلشن دور شو
در جهان معنوی مستور شو

دوست میداری خدا و در دیار
گردنت آزاد گرداند ز یار

گردن دیو طبیعت را بزن
بیخ شهوت از زمین دل بکن

گر تو در بند هوا باشی مقیم
کی شود قلب تو ای خواجه سلیم

زهد و تقوی و ورع را کار بند
رندی و می خوارگی تا چند چند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
حکایت

آن شنیدی گفت پیری با پسر
کای پسر از کاردنیا الحذر

خدمت یزدان خود کن روز و شب
تا شود از خار تو پیدا رطب

آینهٔ جان را مصفا کن بذکر
کلّ مصنوعات را می‌بین بفکر

در طریقت چون زدی دم ای فقیر
هر که را بینی فتاده دستگیر

گریه و زاری مکن بر مردگان
کین گناهست نزد حق ای کاردان

گر توانی بهر ایشان خیر کن
اندرین معنی که گفتم سیر کن

بوستان و گلستان را گل نماند
این همه ازوی بماند و او نماند

عمر اصحاب عزا بسیار باد
خاطر غمخوارگانش شاد باد

این بگفت آمد بزیر از شاخسار
نزد بلبل شد گرفتش در کنار

دل دهی دادش که مگری بیش ازین
او برحمت باد از جان آفرین

هر که آنجا بود از پیر و جوان
هر کسی گشتند از سوئی روان

ماند بلبل با دلی پر داغ و درد
روز چندی ناله و فریاد کرد

در فراق یار خود جان را بداد
رفت سوی عالم معنی چو باد

ما دگر خواهیم رفت از این جهان
کس نماند در زمانه جاودان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
در مناجات و ختم کتاب

یا الهی رحمت آور از کرم
جمله را از لطف گردان محترم

فیض بخش از فضل بر عطار خویش
تا بگوید خاطرش اسرار خویش

گر ندارد طاعتی ای ذوالجلال
از کرم بخشش بفضل با نوال

در حریم وصل او را شاد کن
جانش از بند بلا آزاد کن

پادشاهی و کریمی و رئوف
هم عطا بخشی و هم فرد و عطوف

بر تو دارم جمله امید از کرم
یا آلهی عفو کن یا ذوالنعم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
=== پند نامه ====












بسم الله الرحمن الرحیم

حمد بی حد آن خدای پاک را
آنکه ایمان داد مشتی خاک را

آنکه در آدم دمید او روح را
داد از طوفان نجات او نوح را

آنکه فرمان کرد قهرش باد را
تا سزای داد قوم عاد را

آنکه لطف خویش را اظهار کرد
بر خلیلش نار را گلزار کرد

آن خداوندی که هنگام سحر
کرد قوم لوط را زیر و زبر

سوی او خصمی که تیرانداخته
پشه کارش کفایت ساخته

آنکه اعدا را بدریا درکشید
ناقه را از سنگ خارا برکشید

چون عنایت قادر و قیوم کرد
در کف داود آهن موم کرد

با سلیمان داد ملک و سروری
شد مطیع خاتمش دیو و پری

از تن صابر بکژمان قوت داد
هم ز یونس لقمهٔ با حوث داد

بنده را اره بر سر می‌نهد
دیگری را تاج بر سر می‌نهد

اوست سلطان هرچه خواهد آن کند
عالمی را در دمی ویران کند

هست سلطانی مسلم مرورا
نیست کس را زهرهٔ چون و چرا

آن یکی را گنج و نعمت می‌دهد
وان دگر را رنج و زحمت می‌دهد

آن یکی را زر دو صد همیان دهد
دیگری در حسرت نان جان دهد

آن یکی بر تخت با صد عز و ناز
و آن دگر کرده دهان از فاقه باز

آن یکی پوشیده سنجاب و سمور
دیگری خفته برهنه در تنور

آن یکی بر بستر کمخا و نخ
وان دگر بر خاک خواری بسته یخ

طرفه العین جهان بر هم زند
کس نمی‌یارد که آنجا دم زند

آنکه با مرغ هوا ماهی دهد
بندگان را دولت شاهی دهد

بی پدر فرزند پیدا اوکند
طفل را در مهد گویا او کند

مردهٔ صد ساله را حی می‌کند
این بجز حق دیگری کی می‌کند

صانعی کز طین سلاطین می‌کند
نجم را رجم شیاطین می‌کند

از زمین خشک رویاند گیاه
آسمان را نیز اودارد نگاه

هیچ کس در ملک او انبازنی
قول او را لحن نی آواز نی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
در مناجات

پادشاها جرم ما را در گذار
ما گنه کاریم و تو آمرزگار

تو نکوکاری و ما بد کرده‌ایم
جرم بی‌پایان و بیحد کرده‌ایم

سالها در فسق و عصیان گشته‌ایم
آخر از کرده پشیمان گشته‌ایم

روز و شب اندر معاصی بوده‌ایم
غافل از یؤخذ نواصی بوده‌ایم

دایما در بند عصیان بوده‌ایم
هم قرین نفس و شیطان بوده‌ایم

بی گنه نگذشته بر ما ساعتی
با حضور دل نکرده طاعتی

بر درآمد بندهٔ بگریخته
آب روی خود بعصیان ریخته

مغفرت دارد امید از لطف تو
زانکه خود فرمودهٔ لاتقنطوا

بحر الطاف تو بی پایان بود
ناامید از رحمتت شیطان بود

نفس و شیطان زد کریما راه من
رحمتت باشد شفاعت خواه من

چشم دارم کز گنه پاکم کنی
پیش از آن کاندر جهان خاکم کنی

اندر آن دم کز بدن جانم بری
از جهان با نور ایمانم بری


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
در نعمت سید المرسلین

سید الکونین ختم المرسلین
آخر آمد بود فخر الاولین

آنکه آمد نه فلک معراج او
انبیاء و اولیاء محتاج او

شد وجودش رحمة للعالمین
مسجد اوشد همه روی زمین

آنکه یارش بد ابوبکر و عمر
از سر انگشت او شق شد قمر

آن یکی را او رفیق غار بود
و آن دگر لشکرزش ابرار بود

صاحبش بودند عثمان و علی
بهر آن گشتند در عالم ولی

آن یکی کان حیا و حلم بود
وان دگر باب مدینه علم بود

آن رسول حق که خیر الناس بود
عم پاکش حمزه و عباس بود

هر دم از ما صد درود و صد سلام
بر رسول و آل و اصحابش تمام

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
در فضیلت ائمۀ دین

آن امامانی که کردند اجتهاد
رحمت بر حق برروان جمله باد

بوحنیفه بود امام با صفا
آن سراج امتان مصطفا

باد فضل حق قرین جان او
شاد باد ارواح شاگردان او

صاحبش بویوسف القاضی شده
وز محمد ذوالمنن راضی شده

شافعی ادریس و مالک با زفر
یافت زیشان دین احمد زیب و فر

روح‌شان در صدر جنت شادباد
قصر دین از علم‌شان آباد باد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
در بیان مخالفت نفس اماره

عاقل آن باشد که او شاکر بود
و آنگهی بر نفس خود قادر بود

هر که خشم خود فرو خورد ای جوان
باشد او از رستگاران جهان

آن بود ابلهترین مردمان
کز پی نفس و هوا باشد دوان

وانگهی پندارد آن تاریک رای
خواهد آمرزیدنش آخر خدای

گرچه درویشی بود سخت ای پسر
هم ز درویشی نباشد خوبتر

هم که او را نفس سرکش رام شد
از خردمندان نیکو نام شد

در ریاضت نفس بد را گوش مال
تا نیندازد ترا اندر وبال

هر که خواهد تا سلامت ماند او
از جمیع خلق رو گرداند او

مردمان را سر بسر در خواب دان
گشت بیدار آنکه او رفت از جهان

آنکه رنجاند ترا عذرش پذیر
تا بیابی مغفرت بر وی مگیر

حق ندارد دوست خلق آزار را
نیست این خصلت یکی دیندار را

از ستم هر کو دلی را ریش کرد
آن جراحت بر وجود خویش کرد

هر که در بند دل آزاری بود
در عقوبت کار او زاری بود

ای پسر قصد دل آزاری مکن
وز خدای خویش بیزاری مکن

خاطر کس را مرنجان ای پسر
ورنه خوردی زخم بر جان ای پسر

گر همی خواهی که گردی معتبر
نام مردم جز به نیکویی مبر

قوت نیکی نداری بد مکن
بر وجود خود ستم بیحد مکن

رو زبان از غیبت مردم ببند
تا نه بینی دست و پای خود ببند

هرکه از غیبت زبانش بسته نیست
آن چنان کس از عقوبت رسته نیست

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
در بیان صفت اهل ایمان و در عمل خالص

هرکه باشد اهل ایمان ای عزیز
پاک دارد چار چیز از چارچیز

از حسد اول تو دل را پاک دار
خویشتن را بعد از آن مومن شمار

پاک دار از کذب و از غیبت زبان
تا که ایمانت نیفتد در زیان

پاک اگر داری عمل را از ریا
شمع ایمان ترا باشد ضیا

چون شکم را پاک داری از حرام
مرد ایمان دار باشی والسلام

هر که دارد این صفت باشد شریف
ورنه دارد دارد ایمان ضعیف

هر که باطن از حرامش پاک نیست
روح او را ره سوی افلاک نیست

چون نباشد پاک اعمال از ریا
است بی حاصل چو نقش بوریا

هر کرا اندر عمل اخلاص نیست
درجهان از بندگان خاص نیست

هر که کارش از برای حق بود
کار او پیوسته با رونق بود

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 256 از 270:  « پیشین  1  ...  255  256  257  ...  269  270  پسین » 
شعر و ادبیات

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA