انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 37 از 270:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  269  270  پسین »

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

هر که را ذوق دین پدید آید
شهد دنیاش کی لذیذ آید

چه کنی در زمانه‌ای که درو
پیر چون طفل نا رسید آید

آنچنان عقل را چه خواهی کرد
که نگونسار یک نبید آید

عقل بفروش و جمله حیرت خر
که تو را سود زین خرید آید

این نه آن عالمی است ای غافل
که درو هیچکس پدید آید

نشود باز این چنین قفلی
گر دو عالم پر از کلید آید

گر در آیند ذره ذره به بانگ
آن همه بانگ ناشنید آید

چه شود بیش و کم ازین دریا
خواجه گر پاک و گر پلید آید

هر که دنیا خرید ای عطار
خر بود کز پی خوید آید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

یا دست به زیر سنگم آید
یا زلف تو زیر چنگم آید

در عشق تو خرقه درفکندم
تا خود پس ازین چه رنگم آید

هر دم ز جهان عشق سنگی
بر شیشهٔ نام و ننگم آید

آن دم ز حساب عمر نبود
گر بی تو دمی درنگم آید

چون بندیشم ز هستی تو
از هستی خویش ننگم آید

چون زندگیم به توست بی تو
صحرای دو کون تنگم آید

تا مرغ تو گشت جان عطار
عالم ز حسد به جنگم آید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆


عشق تو به جان دریغم آید
نامت به زبان دریغم آید

وصف سر زلف پر طلسمت
از شرح و بیان دریغم آید

از زلف تو سرکشان ره را
یک موی نشان دریغم آید

من موی‌میان نگویمت زانک
این وصف بدان دریغم آید

هر چند میان تو چو مویی است
مویی به میان دریغم آید

دل می‌خواهی و من نیم آنک
هرگز ز تو جان دریغم آید

یک ذره خیال چهرهٔ تو
از هر دو جهان دریغم آید

نی نی که ز رخ نقاب بردار
کان روی نهان دریغم آید

عطار چون از تو شد سبک دل
در بند گران دریغم آید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

سر زلف دلستانت به شکن دریغم آید
صفت بر چو سیمت به سمن دریغم آید

من تشنه زان نخواهم ز لب خوشت شرابی
که حلاوت لب تو به دهن دریغم آید

مرساد هیچ آفت به تن و به جانت هرگز
که به جان فسوس باشد که به تن دریغم آید

تن کشتگان خود را به میان خون رها کن
که چنان تنی درین ره به کفن دریغم آید

ز فرید می‌نیاید سخن لب تو گفتن
که لب شکر فشانت به سخن دریغم آید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

هر که را دانهٔ نار تو به دندان آید
هر دم از چشمهٔ خضرش مدد جان آید

کو سکندر که لب چشمهٔ حیوان دیدم
تا به عهد تو سوی چشمهٔ حیوان آید

عقل سرکش چو ببیند لب و دندان تو را
پیش لعل لب تو از بن دندان آید

هر که در حال شد از زلف پریشانت دمی
حال او چون سر زلف تو پریشان آید

وانکه بر طرهٔ زیر و زبرت دست گشاد
از پس و پیش برو ناوک مژگان آید

چون سر زلف تو از مشک شود چوگان ساز
همچو گویی سر مردانش به چوگان آید

سر مردان جهان در سر چوگان تو شد
مرد کو در ره عشقت که به میدان آید

در ره عشق تو سرگشته بماندیم و هنوز
نیست امید که این راه به پایان آید

ماند عطار کنون چشم به ره گوش به در
تا ز نزدیک تو ای ماه چه فرمان آید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

یک ذره نور رویت گر ز آسمان برآید
افلاک درهم افتد خورشید بر سرآید

آخر چه طاقت آرد اندر دو کون هرگز
تا با فروغ رویت اندر برابر آید

یارب چه آفتابی کانجا که پرتو توست
هم و هم تیره گردد هم فهم ابتر آید

چه جای وهم و فهم است کاندر حوالی تو
نه روح لایق افتد نه عقل در خور آید

هر کو ز ناتمامی از تو وصال جوید
در عشق تو بسوزد از جان و دل برآید

ور از عنایت تو جان را رسد نسیمی
اقبال جاودانی جان را ز در درآید

هرگه که شرح رویت عطار پیش گیرد
کام و لبش ز معنی پر در و گوهر آید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

چو از جیبش مه تابان برآید
خروش از گنبد گردان برآید

بسی گل دیده‌ام اما ز رویش
به وقت شرم صد چندان برآید

اگر اندیشهٔ یک روزهٔ او
بگویم با تو صد دیوان برآید

بدو گفتم که ای گلچهره مگذار
که از گلنار تو ریحان برآید

مرا گفتا که خوش باشد که سبزه
ز گرد چشمهٔ حیوان برآید

خط سبزم به چستی سرخییی جست
سزد گر از گل خندان برآید

خطم گر می‌نخواهی نیز مگری
که بی شک سبزه از باران برآید

جهان‌سوزا ز پرده گر برآیی
دمار از خلق سرگردان برآید

فرو شد روز من یک شب برم آی
که تا کار من حیران برآید

مرا با شیر شد مهر تو در دل
عجب نبود اگر با جان برآید

ز من جان خواستی و نیست دشوار
بده یک بوسه تا آسان برآید

زهی زلفت گرفته گرد عالم
ز بیم زلف مه پنهان برآید

چو زلف کافرت در کار آید
بسا مؤمن که از ایمان برآید

دلم در چاه زندان فراق است
ندانم تا کی از زندان برآید

ز یک موی سر زلفت رسن ساز
که تا زین چاه بی‌پایان برآید

اگر عطار بویی یابد از تو
دلش زین وادی هجران برآید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

چو نقاب برگشائی مه آن جهان برآید
ز فروغ نور رویت ز جهان فغان برآید

هم دورهای عالم بگذشت و کس ندانست
که رخ چو آفتابت ز چه آسمان برآید

ز دو لعل جان‌فزایت دو جهان پر از گهر شد
چو تو گوهری ندانم ز کدام کان برآید

دل و جان عاشقانت ز غمت به جوش آید
چو ز سر سینه نامت به سر زبان برآید

ره عشق چون تویی را که سزد، کسی که بیخود
چو فرو شود به کویت ز همه جهان برآید

چه ره است این که هرکس که دمی بدو فروشد
نه ازو خبر بماند نه ازو نشان برآید

همه عمر عاشق تو شب و روز آن نکوتر
که ز کفر و دین بیفتد که ز خان و مان برآید

ز حجاب اگر برآیی برسند خلق در تو
پس از آن دم اناالحق ز جهانیان برآید

منم و غم تو دایم که کسی که در غم تو
به تو در گریخت غمگین، ز تو شادمان برآید

چو غم تو هست جانا چه غمم بود که دل را
غم تو به غمگساری ز میان جان برآید

ز پی تو جان عطار اگرش قبول باشد
ز مکان خلاص یابد چو به لامکان برآید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

گر نه از خاک درت باد صبا می‌آید
صبحدم مشک‌فشان پس ز کجا می‌آید

ای جگرسوختگان عهد کهن تازه کنید
که گل تازه به دلداری ما می‌آید

گل تر را ز دم صبح به شام اندازد
این چنین گرم که گلگون صبا می‌آید

به هواداری گل ذره صفت در رقص آی
کم ز ذره نه‌ای او هم ز هوا می‌آید

تا گذر کرد نسیم سحری بر در دوست
نوش‌دارو ز دم زهرگیا می‌آید

عمر و عیش از سر صد ناز و طرب می‌گذرد
بلبل و گل ز سر برگ و نوا می‌آید

بوی بر مشک ختا از دم عطار هوا
زانکه ناکست کزو بوی خطا می‌آید

بلبل شیفته را بی گل تر عمر عزیز
قدری فوت شد از بهر قضا می‌آید

بلبل سوخته را در جگر آب است که نیست
گل سیراب چنین تشنه چرا می‌آید

گل که غنچه به بر از خون دلش پرورده است
از کله‌داری او بسته قبا می‌آید

از بنفشه به عجب مانده‌ام کز چه سبب
روز طفلی به چمن پشت دوتا می‌آید

نسترن کوتهی عمر مگر می‌داند
زان چنین بی سر و بن بر سر پا می‌آید

بر شکر خندهٔ گل درد دل کس نگذاشت
دم عطار کزو بوی دوا می‌آید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

دلبرم رخ گشاده می‌آید
تاب در زلف داده می‌آید

در دل سنگ لعل می‌بندد
کو چنین لب گشاده می‌آید

شهسوار سپهر از پی او
می‌رود کو پیاده می‌آید

زلف برهم فکنده می‌گذرد
خلق برهم فتاده می‌آید

ای عجب چشم اوست مست و خراب
وز لبش بوی باده می‌آید

پیش سرسبزی خطش چو قلم
عقل کل بر چکاده می‌آید

ماه سر درفکنده می‌گذرد
چرخ بر سر ستاده می‌آید

آفتابی که سرکش است چو تیغ
بر خطش سر نهاده می‌آید

در صفاتش ز بحر جان فرید
گهر پاک‌زاده می‌آید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 37 از 270:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  269  270  پسین » 
شعر و ادبیات

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA