انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 38 از 270:  « پیشین  1  ...  37  38  39  ...  269  270  پسین »

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

صبح از پرده به در می‌آید
اثر آه سحر می‌آید

یا کسی مشک ختن می‌بیزد
یا نسیم گل تر می‌آید

خیز ای ساقی و می‌ده به صبوح
که حریف چو شکر می‌آید

پسری کز خط سبزش چو قلم
دل عشاق به سر می‌آید

ای پسر می ده و می نوش که عمر
به سر تو که به سر می‌آید

عمرت این یکدم حالی است تو را
کیست ضامن که دگر می‌آید

تویی و یکدم و آگاه نه‌ای
کز دگر دم چه خبر می‌آید

لیک دانی تو که بی صد غم نیست
هر دمی کان ز تو بر می‌آید

سنگ بر بام فلک زن به صبوح
که فلک بر تو به در می‌آید

داد بستان ز جهانی که درو
بهتر خلق بتر می‌آید

در جهانی که همه بی‌نمکی است
قسم عطار جگر می‌آید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

آن ماه برای کس نمی‌آید
کو با غم خویش بس نمی‌آید

در آینه روی خویش می‌بیند
در دام هوای کس نمی‌آید

گر تو به هوس جمال او خواهی
او در طلب و هوس نمی‌آید

جانا ره عشق چون تو معشوقی
در زیر تک فرس نمی‌آید

در وادی بی‌نهایت عشقش
سیمرغ به یک مگس نمی‌آید

هرگز نشوی تو هم نفس کس را
کانجا که تویی نفس نمی‌آید

خورشید بلند را چه کم بیشی
کش سایه ز پیش و پس نمی‌آید

چون در قعر است در وصل تو
جز بر سر آب خس نمی‌آید

در پای فراق تو شوم پامال
چون وصل تو دسترس نمی‌آید

عطار که چینهٔ تو می‌چیند
مرغی است که در قفس نمی‌آید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

آن روی به جز قمر که آراید
وان لعل به جز شکر که فرساید

بس جان که ز پرده در جهان افتد
چون روی ز زیر پرده بنماید

در زیبایی و عالم افروزی
رویی دارد چنان که می‌باید

خورشید چو روی او همی بیند
می‌گردد و پشت دست می‌خاید

امروز قیامتی است از خطش
خطی که هزار فتنه می‌زاید

گویی ز بنفشه گلستانش را
مشاطهٔ حسن می‌بیاراید

آورد خطی و دل ببرد از من
جان منتظر است تا چه فرماید

زین بیع و شری که خط او دارد
جز خون جگر مرا چه بگشاید

الحق ز معاملان خط او
دیری است که بوی مشک می‌آید

زین گونه که خط او درآبم زد
شک نیست که دوستی بیفزاید

عطار اگر چنین کند سودا
چه سود چو جان او نیاساید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

تشنه را از سراب چگشاید
سایه را ز آفتاب چگشاید

آب حیوان چو هست در ظلمات
از نسیم گلاب چگشاید

نیست این کار جنبش و آرام
از درنگ و شتاب چگشاید

قطره‌ای را که او نبود و نه هست
غرق دریای آب چگشاید

بسی ستون است خیمهٔ عالم
از هزاران طناب چگشاید

صد درت گر گشاد پنداری است
این چنین فتح باب چگشاید

چون نبردی بر آب هرگز پی
پی بری بر سر اب چگشاید

گرچه بغنوده‌ای بهر نفسی
عالمی ماهتاب چگشاید

رو که این رهروان چو تشنه شدند
از دو ساغر شرآب چگشاید

خون بسته است اگر کباب خوری
خون خوری از کباب چگشاید

چون کمیت فلک طبق آورد
از خری در خلاب چگشاید

تا بتان در زمین همی ریزند
چرخ را ز انقلاب چگشاید

کار چون ذره‌ای به علت نیست
از خطا و صواب چگشاید

سر یک یک چو او همی داند
از حساب و کتاب چگشاید

از همه چون به از همه است آگاه
از سؤال و جواب چگشاید

چون من از هر دو کون گم گشتم
از ثواب و عقاب چگشاید

گنج می‌جسته‌ام به معموری
هست جای خراب چگشاید

هر چه بیدار دیده‌ام هیچ است
گر ببینم به خواب چگشاید

آفتابی است ذره ذره ولی
هست زیر نقاب چگشاید

ای فرید آسمان نه‌ای آخر
زین همه اضطراب چگشاید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

دو جهان بی‌توام نمی‌باید
نه یکی بس دو ام نمی‌باید

هرچه خواهم ز تو تو به زانی
از توام جز توام نمی‌باید

قبله‌ام چون جمال روی تو بس
رویی از هر سوم نمی‌باید

جان من چون بشنید قول الست
این تن بدخوم نمی‌باید

بسم از هر دو کون قول قدیم
اجتهادی نوم نمی‌باید

گرچه مویی شدم ز شوق رخت
قوت بازوم نمی‌باید

ضعف من چون ز اشتیاق تو خاست
ذره‌ای نیروم نمی‌باید

چون چنین در ره توام عاجز
هیچ بیرون شوم نمی‌باید

گرچه دردم گذشت از اندازه
زحمت داروم نمی‌باید

صد گره هست از تو بر کارم
گره ابروم نمی‌باید

پیچ پیچی برون بر از کارم
که دل صد توم نمی‌باید

ور نخواهی گشاد در بر من
هیچ هم زانوم نمی‌باید

چون به تو راه نیست محوم کن
که بدو و نیکوم نمی‌باید

شیر مردی اگر به من نرسید
سگ در پهلوم نمی‌باید

نفس جادوم کوه کرد بسی
توبهٔ جادوم نمی‌باید

ای فرید از بهانه دست بدار
ترکی هندوم نمی‌باید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

گر رخ او ذره‌ای جمال نماید
طلعت خورشید را زوال نماید

ور ز رخش لحظه‌ای نقاب برافتد
هر دو جهان بازی خیال نماید

ذرهٔ سرگشته در برابر خورشید
نیست عجب گر ضعیف حال نماید

مرد مسلمان اگر ز زلف سیاهش
کفر نیارد مرا محال نماید

هر که به عشقش فروخت عقل به نقصان
جمله نقصان او کمال نماید

دوش غمش خون من بریخت و مرا گفت
خون توام چشمه زلال نماید

عشق حرامت بود اگر تو ندانی
کین همه خون‌ها مرا حلال نماید

در دهن مار نفس در بن چاه است
هر که درین راه جاه و مال نماید

گر تو درین راه خاک راه نگردی
خاک تو را زود گوشمال نماید

چند چو طاوس در مقابل خورشید
مرغ وجود تو پر و بال نماید

درنگر ای خودنمای تا سر مویی
هر دو جهان پیش آن جمال نماید

هر که درین دیرخانه دردکش افتاد
کور شود از دو کون و لال نماید

دیر که دولت سرای عالم عشق است
دردکشی در هزار سال نماید

مثل و مثالم طلب مکن تو درین دیر
کاینه عطار را مثال نماید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

رخت را ماه نایب می‌نماید
خطت را مشک کاتب می‌نماید

رخت سلطان حسن یک سوار است
که دو ابروش حاجب می‌نماید

رخت را صبح صادق کس ندیده است
اگرچه صد عجایب می‌نماید

چو در عشق صادق نیست یک تن
همیشه صبح کاذب می‌نماید

ندانم تا چو رویت آفتابی
مشارق یا مغارب می‌نماید

چو زلفت نیز زناری به صد سال
نه رهبان و نه راهب می‌نماید

چه شیوه دارد آخر غمزهٔ تو
که خون‌ریزیش واجب می‌نماید

ز دیوان جهان هر روز صد خونش
چنین دانم که راتب می‌نماید

عجب برجی است درج دلستانت
که دو رسته کواکب می‌نماید

ز عشقت چون کنم توبه که از عشق
نخستین مست تایب می‌نماید

بسی با عشق تو عقلم چخیده است
ولی عشق تو غالب می‌نماید

دلم بردی و گفتی دل نگه‌دار
که دل در عشق راغب می‌نماید

چگونه دل نگه دارم ز عشقت
که گر دل هست غایب می‌نماید

غم عشقت به جان بخرید عطار
که چون شادی مناسب می‌نماید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

نه یار هرکسی را رخسار می‌نماید
نه هر حقیر دل را دیدار می‌نماید

در آرزوی رویش در خاک خفت و خون خور
کان ماه‌روی رخ را دشوار می‌نماید

بر چار سوی دعوی از بی‌نیازی خود
سرهای سرکشان بین کز دار می‌نماید

سلطان غیرت او خون همه عزیزان
بر خاک اگر بریزد بس خوار می‌نماید

گر مرد ره نه‌ای تو بر بوی گل چه پویی
رو باز گرد کین ره پر خار می‌نماید

زنهار تا بپویی بی رهبری درین ره
زیرا که این بیابان خون‌خوار می‌نماید

گر مردیی نداری پرهیز کن که چون تو
سرگشتگان گمره بسیار می‌نماید

در راه کفر و ایمان مرد آن بود که خود را
دایم چنانکه باشد در کار می‌نماید

در کار اگر تمامی در نه قدم درین ره
کاحوال ناتمامان بس زار می‌نماید

کو آتشی که بر وی این خرقه را بسوزم
کین خرقه در بر من زنار می‌نماید

اندر میان غفلت در خواب شد دل من
کو هیچ دل که یک دم بیدار می‌نماید

جمله ز خود نمایی اندر نفاق مستند
کو عاشقی که در دین هشیار می‌نماید

در بند دین و دنیی لیکن نه دین و دنیی
سرگشته روزگاری عطار می‌نماید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

سر زلف تو پر خون می‌نماید
رجوع از صیدش اکنون می‌نماید

کمند زلف تو در صید یارب
چگونه چست و موزون می‌نماید

شب زلف تو خوش باد از پی آنک
همه کارش شبیخون می‌نماید

که می‌داند که آن زنجیر زلفت
چگونه عقل مجنون می‌نماید

چو زلف تو بشوریده است عالم
رخت از پرده بیرون می‌نماید

ز حسن روی تو چون روی تابم
که هر ساعت در افزون می‌نماید

عجب خاصیتی دارد رخ تو
که از شبرنگ گلگون می‌نماید

چو دریا چشم من زان گشت در عشق
که درجت در مکنون می‌نماید

دهانت ای عجب سی در مکنون
ز چشم سوزنی چون می‌نماید

مرا گفتی دلت یکرنگ گردان
که صد رنگ او چو گردون می‌نماید

مرا کو دل ندارم هیچ دل من
وگر دارم دلی خون می‌نماید

دل عطار با خاک در تو
چو خونی کرده معجون می‌نماید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆


رخ ز زیر نقاب بنماید
همه عالم خراب بنماید

گوشمالی که هیچکس ننمود
به مه و آفتاب بنماید

اختران را که ره دو اسبه روند
همچو خر در خلاب بنماید

کرهٔ گل ز راه برگیرد
نیل گردون سراب بنماید

صد هزاران هزار نقش عجب
برتر از خاک و آب بنماید

هرکجا در دو کون بیداری است
همه را مست خواب بنماید

جملهٔ حلق‌های مردان را
سر زلفش طناب بنماید

هر سر مو ز زلف سرکش او
عالمی انقلاب بنماید

مشکلی را که حل نشد هرگز
غمزهٔ او جواب بنماید

جان عطار را ز یک تف عشق
همچو شمع مذاب بنماید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 38 از 270:  « پیشین  1  ...  37  38  39  ...  269  270  پسین » 
شعر و ادبیات

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA