انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 41 از 270:  « پیشین  1  ...  40  41  42  ...  269  270  پسین »

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

ای عشق تو کیمیای اسرار
سیمرغ هوای تو جگرخوار

سودای تو بحر آتشین موج
اندوه تو ابر تند خون‌بار

در پرتو آفتاب رویت
خورشید سپهر ذره کردار

یک موی ز زلف کافر تو
غارتگر صد هزار دین‌دار

چون زلف به ناز برفشانی
صد خرقه بدل شود به زنار

آنجا که سخن رود ز زلفت
چه کفر و چه دین چه تخت و چه دار

تا بنشستی به دلربایی
برخاست قیامتی به یکبار

آن شد که ز وصل تو زدم لاف
اکنون من و پشت دست و دیوار

در عشق تو کار خویش هر روز
از سر گیرم زهی سر و کار

دستی بر نه که دور از تو
چون باد ز دست رفت عطار

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

در عشق تو گم شدم به یکبار
سرگشته همی دوم فلک‌وار

گر نقطهٔ دل به جای بودی
سرگشته نبودمی چو پرگار

دل رفت ز دست و جان برآن است
کز پی برود زهی سر و کار

ای ساقی آفتاب پیکر
بر جانم ریز جام خون‌خوار

خون جگرم به جام بفروش
کز جانم جام را خریدار

جامی پر کن نه بیش و نه کم
زیرا که نه مستم و نه هشیار

در پای فتادم از تحیر
در دست تحیرم به مگذار

جامی دارم که در حقیقت
انکار نمی‌کند ز اقرار

نفسی دارم که از جهالت
اقرار نمی‌دهد ز انکار

می‌نتوان بود بیش ازین نیز
در صحبت نفس و جان گرفتار

تا چند خورم ز نفس و جان خون
تا کی باشم به زاری زار

درماندهٔ این وجود خویشم
پاکم به عدم رسان به یکبار

چون با عدمم نمی‌رسانی
از روی وجود پرده بردار

تا کشف شود در آن وجودم
اسرار دو کون و علم اسرار

من نعره‌زنان چو مرغ در دام
بیرون جهم از مضیق پندار

هرگاه که این میسرم شد
پر مشک شود جهان ز عطار

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

اشک ریز آمدم چو ابر بهار
ساقیا هین بیا و باده بیار

توبهٔ من درست نیست خموش
وز من دلشکسته دست بدار

جام درده پیاپی ای ساقی
تا کنم جان خویش بر تو نثار

تا که جامی تهی کنم در عشق
پر برآرم ز خون دیده کنار

در ره عشق چون فلک هر روز
کار گیرم ز سر زهی سر و کار

منم و دردیی و درد دلی
دردی و درد هر دو با هم یار

سر فرو برده‌ای درین گلخن
فارغ از توبه و ز استغفار

درس عشاق گفته در بن دیر
پای منبر نهاده بر سر دار

فانی و باقیم و هیچ و همه
روح محضیم و صورت دیوار

ساقیا گر برآرم از دل دم
ز دم من برآید از تو دمار

بادهٔ ما ز جام دیگر ده
که نه مستیم ما و نه هشیار

موضع عاشقان بی سر و بن
هست بالای کعبه و خمار

گر برآرند یک نفس بی دوست
دلق و تسبیحشان شود زنار

ما همه کشتگان این راهیم
سیر گشته ز جان قلندروار

مست عشقیم و روی آورده
در رهی دور و عقبه‌ای دشوار

زاد ما مانده مرکب افتاده
وادییی تیره و رهی پر خار

بی نهایت رهی که هر ساعت
کشتهٔ اوست صد هزار هزار

چون بدین ره بسی فرو رفتیم
باز ماندیم آخر از رفتار

گه به پهلوی عجز می‌گشتیم
گه به سر می‌شدیم چون پرگار

آخر از گوشه‌ای منادی خاست
کای فروماندگان بی‌مقدار

آنچه جستید در گلیم شماست
لیس فی الدار غیرکم دیار

این چنین وادیی به پای تو نیست
سر خود گیر و رفتی ای عطار

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

عشق آبم برد گو آبم ببر
روز آرام و به شب خوابم ببر

چند دارم تشنهٔ لعل تو جان
جان خوشی زان لعل سیرابم ببر

من کیم خاک توام بادی به دست
آتشی در من زن و آبم ببر

نی خطا گفتم که در تاب و تبم
می‌نیارم تاب تو تابم ببر

چند تابد دل ز تاب زلف تو
تاب دل از زلف پرتابم ببر

هستم از عناب تو صفرا زده
این همه صفرا ز عنابم ببر

غرقهٔ دریای عشقت گشته‌ام
دست من گیر و ز غرقابم ببر

چون کمان شد پشت عطار از غمت
زین میان چون تیر پرتابم ببر

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

ای در درون جانم و جان از تو بی خبر
وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر

چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر

ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو
پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر

نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر

از تو خبر به نام و نشان است خلق را
وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر

جویندگان جوهر دریای کنه تو
در وادی یقین و گمان از تو بی خبر

چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل
از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر

شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد
شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر

عطار اگرچه نعرهٔ عشق تو می‌زند
هستند جمله نعره‌زنان از تو بی خبر

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

ای تو را با هر دلی کاری دگر
در پس هر پرده غمخواری دگر

چون بسی کار است با هر کس تورا
هر کسی را هست پنداری دگر

لاجرم هرکس چنان داند که نیست
با کست بیرون ازو کاری دگر

چون جمالت صد هزاران روی داشت
بود در هر ذره دیداری دگر

لاجرم هر ذره را بنموده‌ای
از جمال خویش رخساری دگر

تا نماند هیچ ذره بی نصیب
داده‌ای هر ذره را یاری دگر

لاجرم دادی تو یک یک ذره را
در درون پرده بازاری دگر

چون یک است اصل این عدد از بهر آنست
تا بود هر دم گرفتاری دگر

ای دل سرگشته تا کی باشدت
هر زمانی درد و تیماری دگر

کی رسد از دین سر مویی به تو
زیر هر موییت زناری دگر

خیز و ایمان آر و زنارت ببر
توبه کن مردانه یکباری دگر

دل منه بر هیچ چون عطار هیچ
تا کیت هر لحظه دلداری دگر

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

پیر ما می‌رفت هنگام سحر
اوفتادش بر خراباتی گذر

نالهٔ رندی به گوش او رسید
کای همه سرگشتگان را راهبر

نوحه از اندوه تو تا کی کنم
تا کیم داری چنین بی خواب و خور

در ره سودای تو درباختم
کفر و دین و گرم و سرد و خشک و تر

من همی دانم که چون من مفسدم
ننگ می‌آید تو را زین بی هنر

گرچه من رندم ولیکن نیستم
دزد و شب رو رهزن و درویزه گر

نیستم مرد ریا و زرق و فن
فارغم از ننگ و نام و خیر و شر

چون ندارم هیچ گوهر در درون
می‌نمایم خویشتن را بد گهر

این سخن ها همچو تیر راست‌رو
بر دل آن پیر آمد کارگر

دردیی بستد از آن رند خراب
درکشید و آمد از خرقه بدر

دردی عشقش به یک‌دم مست کرد
در خروش آمد که‌ای دل الحذر

ساغر دل اندر آن دم دم بدم
پر همی کرد از خم خون جگر

اندر آن اندیشه چون سرگشتگان
هر زمان از پای می‌آمد به سر

نعره می‌زد کاخر این دل را چه بود
کین چنین یکبارگی شد بی خبر

گرچه پیر راه بودم شصت سال
می‌ندانستم درین راه این قدر

هر که را از عشق دل از جای شد
تا ابد او پند نپذیرد دگر

هر که را در سینه نقد درد اوست
گو به یک جوهر دو عالم را مخر

بگسلان پیوند صورت را تمام
پس به آزادی درین معنی نگر

زانچه مر عطار را داده است دوست
در دو عالم گشت او زان نامور

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

آتش عشق تو دلم، کرد کباب ای پسر
زیر و زبر شدم ز تو، چیست صواب ای پسر

چون من خسته دل ز تو، زیر و زبر بمانده‌ام
زیر و زبر چه می‌کنی، زلف بتاب ای پسر

تا که بدید چشم من، چهرهٔ جانفزای تو
ساخته‌ام ز خون دل، چره خضاب ای پسر

جان من از جهان غم، سوخته شد به جان تو
جام بیا و درفکن، بادهٔ ناب ای پسر

آب حیات جان من، جام شراب می‌دهد
زانکه به جان همی رسد، جام شراب ای پسر

چند غم جهان خوری، چیست جهان، خرابه‌ای
ما همه در خرابه‌ای، مست و خراب ای پسر

هین که نشست آسمان، در پی گوشمال تو
خیز و بمال اندکی، گوش رباب ای پسر

نقل چه می‌کنیم ما، قند لب تو نقل بس
زان دو لب شکرفشان، هین بشتاب ای پسر

شمع چه می‌کنیم ما، نور رخ تو شمع بس
برفکن از رخ چو مه، خیز نقاب ای پسر

نرگس نیم خواب را، باز کن و شراب خور
غفلت ماست خواب ما، چند ز خواب ای پسر

زان دو لب تو یک شکر، بنده سال می‌کند
مفتی این سخن تویی، چیست جواب ای پسر

گرچه تو آفتاب را، رخ بنهاده‌ای به رخ
با من دلشده مرا، خر به خلاب ای پسر

وصف تو گر فرید را، ورد زبان همی شود
آب شود ز رشک او، در خوشاب ای پسر

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای پسر
بی تو به سر نمی‌شود، زین همه کار ای پسر

صبح دمید و گل شکفت، از پی عیش دم به دم
چنگ بساز ای صنم، باده بیار ای پسر

تا که ازین خمار غم، خون جگر بود مرا
هین بشکن ز خون خم، رنج خمار ای پسر

چند غم جهان خورم، چون نیم اهل این جهان
باده بیار تا کنم، زود گذار ای پسر

من چو به ترک نام و ننگ، از دل جان بگفته‌ام
چند به زهد خوانیم، دست بدار ای پسر

چون به شمار کس نیم، سر به هوا برآورم
تا نکنندم از جهان، هیچ شمار ای پسر

نیست مرا ز هیچکس، هیبت نیم جو ز من
هست مرا یکی شده، منبر و دار ای پسر

جان فرید از نفاق، ننگ به نام خلق شد
پس تو ز شرح حال خود، ننگ مدار ای پسر

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
❉ *.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆ *.¸¸.*❄.¸¸.*✳*.¸¸.*❄*.¸¸*❆

جان به لب آوردم ای جان درنگر
می‌شوم با خاک یکسان درنگر

چند خواهم بود نی دنیا نه دین
عاجز و فرتوت و حیران درنگر

دور از روی تو کار خویش را
می‌نبینم روی درمان درنگر

می‌فروشم آبروی خویشتن
بر درت چون خاک ارزان درنگر

گر نگه کردن به من ننگ آیدت
سوی من از دیده پنهان درنگر

تا فتادم از تو یوسف‌روی دور
مانده‌ام در چاه و زندان درنگر

بی سر زلف تو چون دیوانه‌ای
سر نهادم در بیابان درنگر

چون به جز تو ننگرم من در دو کون
تو به من نیز آخر ای جان درنگر

عشق در وصل تو عطار را
کرد غرق بحر هجران درنگر

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 41 از 270:  « پیشین  1  ...  40  41  42  ...  269  270  پسین » 
شعر و ادبیات

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA