انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 61 از 270:  « پیشین  1  ...  60  61  62  ...  269  270  پسین »

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


زن


 
♥ღღღღღღღღღღღ♥

ما ز عشقت آتشین دل ماندهایم
دست بر سر پای در گل ماندهایم

خاک راه از اشک ما گل گشت و ما
پای در گل دست بر دل مانده ایم

ناگهانی برق وصل تو بجست
ما ندانستیم و غافل مانده ایم

لاجرم از بس که بال و پر زدیم
همچو مرغ نیم بسمل ماندهایم

چون ز عشقت هیچ مشکل حل نشد
دایما در کار مشکل مانده ایم

عشق تو دریاست اما زان چه سود
چون ز غفلت ما به ساحل مانده ایم

کی تواند یافت عطار از تو کام
چون نخستین گام منزل مانده ایم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
♥ღღღღღღღღღღღ♥

در چه طلسم است که ما ماندهایم
با تو به هم وز تو جدا ماندهایم

نی که تویی جمله و ما هیچ نه
مانده تویی ما ز کجا مانده ایم

از همه معنی چو تویی هرچه هست
پس به چه معنی من و ما مانده ایم

رشته چو یکتاست در اصلی که هست
پس ز برای چه دوتا مانده ایم

چون تو سزاوار وجودی و بس
ما نه به حق نه به سزا مانده ایم

چون همه تو ما همه هیچ آمدیم
ای همه تو هیچ چرا مانده ایم

چون همه نه با تو و نه بی توییم
نه به بقا نه به فنا مانده ایم

در خم چوگان سر زلف تو
گوی صفت بی سر و پا ماندهایم

پاک کن از ما دل ما زانکه ما
سوختهٔ خوف و رجا مانده ایم

ما چو فریدیم نه نیک و نه بد
کز دو جهان فرد تو را مانده ایم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
♥ღღღღღღღღღღღ♥

ما رند و مقامر و مباحی ایم
انگشت نمای هر نواحی ایم

خون خواره چو خاک جرعه از جامیم
خون ریز ز دیده چون صراحی ایم

هر چند که از گروه سلطانیم
نه قلبیایم و نه جناحی ایم

جانا ز شراب شوق تو هر دم
بی صبح و صبوحی و صباحیایم

گر سوختگان تو مباحی اند
بس سوختهایم و بس مباحی ایم

ما فقر و صلاح کی خریم آخر
چون خاک مقام بیصلاح یایم

در بتکده رند و لاابالی ایم
در مصطبه مست لافلاحی ایم

کافور رباحی ار بود اصلی
کافور نه کافری رباحی ایم

تا در رسد این می تو ای عطار
حالی ز بی می ملاحی ایم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
♥ღღღღღღღღღღღ♥

ما درد فروش هر خراباتیم
نه عشوه فروش هر کراماتیم

انگشتزنان کوی معشوقیم
وانگشتنمای اهل طاماتیم

حیلتگر و مهره دزد و اوباشیم
دردیکش و کمزن خراباتیم

در شیوهٔ کفر پیر و استادیم
در شیوهٔ دین خر خرافاتیم

گه مرد کلیسیای و ناقوسیم
گه صومعهدار عزی و لاتیم

گه معتکفان کوی لاهوتیم
گه مستمعان التحیاتیم

گه مست خراب دردی دردیم
گه مست شراب عالم الذاتیم

با عادت و رسم نیست ما را کار
ما کی ز مقام رسم و عاداتیم

ما را ز عبادت و ز مسجد چه
چه مرد مساجد و عباداتیم

با این همه مفسدی و زراقی
چه بابت قربت و مناجاتیم

برخاست ز ما حدیث ما و من
زیرا که نه مرد این مقاماتیم

در حالت بیخودی چو عطاریم
پروانهٔ شمع نور مشکاتیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
♥ღღღღღღღღღღღ♥

گرچه در عشق تو جان درباختیم
قیمت سودای تو نشناختیم

سالها بر مرکب فکرت مدام
در ره سودای تو میباختیم

خود تو در دل بودی و ما از غرور
یک نفس با تو نمیپرداختیم

چون بگستردی بساط داوری
پیش عشقت جان و دل درباختیم

بر دوعالم سرفرازی یافتیم
تا به سودای تو سر بفراختیم

آتش عشقت درآمد گرد دل
ما چو شمع از تف آن بگداختیم

بر امید وصل تو پروانهوار
خویشتن در آتشت انداختیم

گاه چون پروانهای میسوختیم
گاه با آن سوختن میساختیم

همچو عطار از جهان بردیم دست
تا نوای درد تو بنواختیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
♥ღღღღღღღღღღღ♥

هرچه همه عمر همی ساختیم
در ره ترسابچه درباختیم

راهب دیرش چو سپه عرضه داد
صد علم عشق برافراختیم

رقصکنان بر سر میدان شدیم
نعرهزنان بر دو جهان تاختیم

ترک فلک غاشیهٔ ما کشد
زانکه نه با اسب و نه با ساختیم

عشق رخش چون به سر ما رسید
سر به دل خرقه برانداختیم

سینه به شکرانهٔ او سوختیم
قبله ز بتخانهٔ او ساختیم

گرچه فشاندیم بر او دین و دل
قیمت ترسابچه نشناختیم

درد ده ای ساقی مجلس که ما
پردهٔ درد است که بنواختیم

نه که نه ما بابت درد توییم
زانکه ز درد تو بنگداختیم

با تو که پردازد اگر راستی است
چون همه از خویش نپرداختیم

جز سخنی بهرهٔ عطار نیست
زان به سخن تیغ زبان آختیم


دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
♥ღღღღღღღღღღღ♥

بس که جان در خاک این در سوختیم
دل چو خون کردیم و در بر سوختیم

در رهش با نیک و بد در ساختیم
در غمش هم خشک و هم تر سوختیم

سوز ما با عشق او قوت نداشت
گرچه ما هر دم قویتر سوختیم

چون بدو ره نی و بی او صبر نی
مضطرب گشتیم و مضطر سوختیم

چون ز جانان آتشی در جان فتاد
جان خود چون عود مجمر سوختیم

چون ز دلبر طعم شکر یافتیم
دل چو عود از طعم شکر سوختیم

چون دل و جان پردهٔ این راه بود
جان ز جانان دل ز دلبر سوختیم

مدت سی سال سودا پختهایم
مدت سی سال دیگر سوختیم

عاقبت چون شمع رویش شعله زد
راست چون پروانهای پر سوختیم

پر چو سوخت آنگه درافکندیم خویش
تا بهکلی پای تا سر سوختیم

خواه گو بنمای روی و خواه نه
ما سپند روی او بر سوختیم

چون به یک چو مینیرزیدیم ما
خرمن پندار یکسر سوختیم

چون شکست اینجا قلم عطار را
اعجمی گشتیم و دفتر سوختیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
♥ღღღღღღღღღღღ♥

تا به دام عشق او آویختیم
جان و دل را فتنهها انگیختیم

دل چو در گرداب عشقش اوفتاد
تن فرو دادیم و در نگریختیم

بس که اندر وادی سودای او
خون دل با خاک ره آمیختیم

خاک پای او به نوک برگ چشم
گاه میرفتیم و گه میبیختیم

چون نیامد بر سر غربیل هیچ
پای در گل خاک بر سر ریختیم

گرچه ما زیرک ترین مرغی بدیم
لیک در دامش به حلق آویختیم

همچو عطاری ز شوق روی او
صورتش با روی جان انگیختیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
♥ღღღღღღღღღღღ♥

تا به عشق تو قدم برداشتیم
عقل را سر چون قلم برداشتیم

چون دم ما سخت گیرا شد به عشق
پردهٔ هستی به دم برداشتیم

در جهان جان حقیقتبین شدیم
وز جهان تن قدم برداشتیم

چون درآمد عشق و جان را مست کرد
ما به مستی جام جم برداشتیم

بر جمال ساقی جان زان شراب
شادی افزودیم و غم برداشتیم

پس دل خود همچو مستان خراب
از وجود و از عدم برداشتیم

در خرابی همچو عطار از کمال
گنج راحت بی الم برداشتیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
♥ღღღღღღღღღღღ♥

تا با غم عشق آشنا گشتیم
از نیک و بد جهان جدا گشتیم

تا هست شدیم در بقای تو
از هستی خویشتن فنا گشتیم

تا در ره نامرادی افتادیم
بر کل مراد پادشا گشتیم

زان دست همه جهان فرو بستی
تا جمله به جملگی تورا گشتیم

یک شمه چو زان حدیث بنمودی
مستغرق سر کبریا گشتیم

زانگه که به عشق اقتدا کردیم
در عالم عشق مقتدا گشتیم

ای دل تو کجایی او کجا آخر
این خود چه سخن بود کجا گشتیم

عمری مس نفس را بپالودیم
گفتیم مگر که کیمیا گشتیم

چون روی چو آفتاب بنمودی
ناچیز شدیم و چون هوا گشتیم

چون تاب جمال تو نیاوردیم
سرگشته چو چرخ آسیا گشتیم

چون محرم عشق تو نیفتادیم
در زیر زمین چو توتیا گشتیم

نومید مشو درین ره ای عطار
هرچند که نا امید وا گشتیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 61 از 270:  « پیشین  1  ...  60  61  62  ...  269  270  پسین » 
شعر و ادبیات

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA