انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 107 از 464:  « پیشین  1  ...  106  107  108  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی


مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۷۹ »



ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را
ای خواجه نمی‌بینی این خوش قد و قامت را

دیوار و در خانه شوریده و دیوانه
من بر سر دیوارم از بهر علامت را

ماهیست که در گردش لاغر نشود هرگز
خورشید جمال او بدریده ظلامت را

ای خواجه خوش دامن دیوانه تویی یا من
درکش قدحی با من بگذار ملامت را

پیش از تو بسی شیدا می‌جست کرامت‌ها
چون دید رخ ساقی بفروخت کرامت را

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۸۰ »



امروز گزافی ده آن باده نابی را
برهم زن و درهم زن این چرخ شتابی را

گیرم قدح غیبی از دیده نهان آمد
پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را

ای عشق طرب پیشه خوش گفت خوش اندیشه
بربای نقاب از رخ آن شاه نقابی را

تا خیزد ای فرخ زین سو اخ و زان سو اخ
برکن هله ای گلرخ سغراق و شرابی را

گر زان که نمی‌خواهی تا جلوه شود گلشن
از بهر چه بگشادی دکان گلابی را

ما را چو ز سر بردی وین جوی روان کردی
در آب فکن زوتر بط زاده آبی را

ماییم چو کشت ای جان بررسته در این میدان
لب خشک و به جان جویان باران سحابی را

هر سوی رسولی نو گوید که نیابی رو
لاحول بزن بر سر آن زاغ غرابی را

ای فتنه هر روحی کیسه بر هر جوحی
دزدیده رباب از کف بوبکر ربابی را

امروز چنان خواهم تا مست و خرف سازی
این جان محدث را وان عقل خطابی را

ای آب حیات ما شو فاش چو حشر ار چه
شیر شتر گرگین جانست عرابی را

ای جاه و جمالت خوش خامش کن و دم درکش
آگاه مکن از ما هر غافل خوابی را

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۸۱ »



ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را
آن راه زن دل را آن راه بر دین را

زان می که ز دل خیزد با روح درآمیزد
مخمور کند جوشش مر چشم خدابین را

آن باده انگوری مر امت عیسی را
و این باده منصوری مر امت یاسین را

خم‌ها است از آن باده خم‌ها است از این باده
تا نشکنی آن خم را هرگز نچشی این را

آن باده بجز یک دم دل را نکند بی‌غم
هرگز نکشد غم را هرگز نکند کین را

یک قطره از این ساغر کار تو کند چون زر
جانم به فدا باشد این ساغر زرین را

این حالت اگر باشد اغلب به سحر باشد
آن را که براندازد او بستر و بالین را

زنهار که یار بد از وسوسه نفریبد
تا نشکنی از سستی مر عهد سلاطین را

گر زخم خوری بر رو رو زخم دگر می‌جو
رستم چه کند در صف دسته گل و نسرین را

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۸۲ »



معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا

ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا

یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا

هم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردی
نک سرده مهمان شد تا باد چنین بادا

زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه
هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا

زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش
عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا

شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا

از دولت محزونان وز همت مجنونان
آن سلسله جنبان شد تا باد چنین بادا

عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا

ای مطرب صاحب دل در زیر مکن منزل
کان زهره به میزان شد تا باد چنین بادا

درویش فریدون شد هم کیسه قارون شد
همکاسه سلطان شد تا باد چنین بادا

آن باد هوا را بین ز افسون لب شیرین
با نای در افغان شد تا باد چنین بادا

فرعون بدان سختی با آن همه بدبختی
نک موسی عمران شد تا باد چنین بادا

آن گرگ بدان زشتی با جهل و فرامشتی
نک یوسف کنعان شد تا باد چنین بادا

شمس الحق تبریزی از بس که درآمیزی
تبریز خراسان شد تا باد چنین بادا

از اسلم شیطانی شد نفس تو ربانی
ابلیس مسلمان شد تا باد چنین بادا

آن ماه چو تابان شد کونین گلستان شد
اشخاص همه جان شد تا باد چنین بادا

بر روح برافزودی تا بود چنین بودی
فر تو فروزان شد تا باد چنین بادا

قهرش همه رحمت شد زهرش همه شربت شد
ابرش شکرافشان شد تا باد چنین بادا

از کاخ چه رنگستش وز شاخ چه تنگستش
این گاو چو قربان شد تا باد چنین بادا

ارضی چو سمایی شد مقصود سنایی شد
این بود همه آن شد تا باد چنین بادا

خاموش که سرمستم بربست کسی دستم
اندیشه پریشان شد تا باد چنین بادا

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  ویرایش شده توسط: mereng   
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۸۳



ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا
آواز تو جان افزا تا روز مشین از پا

سودی همگی سودی بر جمله برافزودی
تا بود چنین بودی تا روز مشین از پا

صد شهر خبر رفته کای مردم آشفته
بیدار شد آن خفته تا روز مشین از پا

بیدار شد آن فتنه کو چون بزند طعنه
در کوه کند رخنه تا روز مشین از پا

در خانه چنین جمعی در جمع چنین شمعی
دارم ز تو من طمعی تا روز مشین از پا

میر آمد میر آمد وان بدر منیر آمد
وان شکر و شیر آمد تا روز مشین از پا

ای بانگ و نوایت تر وز باد صبا خوشتر
ما را تو بری از سر تا روز مشین از پا

مجلس به تو فرخنده عشرت ز دمت زنده
چون شمع فروزنده تا روز مشین از پا

این چرخ و زمین خیمه کس دید چنین خیمه
ای استن این خیمه تا روز مشین از پا

این قوم پرند از تو باکر و فرند از تو
زیر و زبرند از تو تا روز مشین از پا

در بحر چو کشتیبان آن پیل همی‌جنبان
تا منزل آباقان تا روز مشین از پا

ای خوش نفس نایی بس نادره برنایی
چون با همه برنایی تا روز مشین از پا

دف از کف دست آید نی از دم مست آید
با نی همه پست آید تا روز مشین از پا

چون جان خمشیم اما کی خسبد جان جانا
تو باش زبان ما تا روز مشین از پا


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۸۴



چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنها
زیرا که منم بی‌من با شاه جهان تنها

ای مشعله آورده دل را به سحر برده
جان را برسان در دل دل را مستان تنها

از خشم و حسد جان را بیگانه مکن با دل
آن را مگذار این جا وین را بمخوان تنها

شاهانه پیامی کن یک دعوت عامی کن
تا کی بود ای سلطان این با تو و آن تنها

چون دوش اگر امشب نایی و ببندی لب
صد شور کنیم ای جان نکنیم فغان تنها


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  ویرایش شده توسط: mereng   
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۸۵



از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا
هر جا که روی ما را با خویش ببر جانا

چون در دل ما آیی تو دامن خود برکش
تا جامه نیالایی از خون جگر جانا

ای ماه برآ آخر بر کوری مه رویان
ابری سیه اندرکش در روی قمر جانا

زان روز که زادی تو ای لب شکر از مادر
آوه که چه کاسد شد بازار شکر جانا

گفتی که سلام علیک بگرفت همه عالم
دل سجده درافتاده جان بسته کمر جانا

چون شمع بدم سوزان هر شب به سحر کشته
امروز بنشناسم شب را ز سحر جانا

شمس الحق تبریزی شاهنشه خون ریزی
ای بحر کمربسته پیش تو گهر جانا


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۸۶



ای گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا
پیوسته چنین بادا چون شیر و شکر با ما

ای چرخ تو را بنده وی خلق ز تو زنده
احسنت زهی خوابی شاباش زهی زیبا

دریای جمال تو چون موج زند ناگه
پرگنج شود پستی فردوس شود بالا

هر سوی که روی آری در پیش تو گل روید
هر جا که روی آیی فرشت همه زر بادا

وان دم که ز بدخویی دشنام و جفا گویی
می‌گو که جفای تو حلواست همه حلوا

گر چه دل سنگستش بنگر که چه رنگستش
کز مشعله ننگستش وز رنگ گل حمرا

یا رب دل بازش ده صد عمر درازش ده
فخرش ده و نازش ده تا فخر بود ما را


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  ویرایش شده توسط: mereng   
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۸۷



جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را
ای سرو روان بنما آن قامت بالا را

خرم کن و روشن کن این مفرش خاکی را
خورشید دگر بنما این گنبد خضرا را

رهبر کن جان‌ها را پرزر کن کان‌ها را
در جوش و خروش آور از زلزله دریا را

خورشید پناه آرد در سایه اقبالت
آری چه توان کردن آن سایه عنقا را

مغزی که بد اندیشد آن نقص بسست ای جان
سودای بپوسیده پوسیده سودا را

هم رحمت رحمانی هم مرهم و درمانی
درده تو طبیبانه آن دافع صفرا را

تو بلبل گلزاری تو ساقی ابراری
تو سرده اسراری هم بی‌سر و بی‌پا را

یا رب که چه داری تو کز لطف بهاری تو
در کار درآری تو سنگ و که خارا را

افروخته نوری انگیخته شوری
ننشاند صد طوفان آن فتنه و غوغا را


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۸۸



شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ
تا بود چنین بودی تا باد چنان بادا

ای صورت هر شادی اندر دل ما یادی
ای صورت عشق کل اندر دل ما یاد آ

بیرون پر از این طفلی ما را برهان ای جان
از منت هر دادو وز غصه هر دادا

ما چنگ زدیم از غم در یار و رخان ما
ای دف تو بنال از دل وی نای به فریاد آ

ای دل تو که زیبایی شیرین شو از آن خسرو
ور خسرو شیرینی در عشق چو فرهاد آ


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
صفحه  صفحه 107 از 464:  « پیشین  1  ...  106  107  108  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA