انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 117 از 464:  « پیشین  1  ...  116  117  118  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی


مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۷۹



گر تو عودی سوی این مجمر بیا
ور برانندت ز بام از در بیا

یوسفی از چاه و زندان چاره نیست
سوی زهر قهر چون شکر بیا

گفتنت الله اکبر رسمی است
گر تو آن اکبری اکبر بیا

چون می احمر سگان هم می‌خورند
گر تو شیری چون می احمر بیا

زر چه جویی مس خود را زر بساز
گر نباشد زر تو سیمین بر بیا

اغنیا خشک و فقیران چشم تر
عاشقا بی‌شکل خشک و تر بیا

گر صفت‌های ملک را محرمی
چون ملک بی‌ماده و بی‌نر بیا

ور صفات دل گرفتی در سفر
همچو دل بی‌پا بیا بی‌سر بیا

چون لب لعلش صلایی می‌دهد
گر نه‌ای چون خاره و مرمر بیا

چون ز شمس الدین جهان پرنور شد
سوی تبریز آ دلا بر سر بیا


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۸۰



ای تو آب زندگانی فاسقنا
ای تو دریای معانی فاسقنا

ما سبوهای طلب آورده‌ایم
سوی تو ای خضر ثانی فاسقنا

ماهیان جان ما زنهارخواه
از تو ای دریای جانی فاسقنا

از ره هجر آمده و آورده ما
عجز خود را ارمغانی فاسقنا

داستان خسروان بشنیده‌ایم
تو فزون از داستانی فاسقنا

در گمان و وسوسه افتاده عقل
زانک تو فوق گمانی فاسقنا

نیم عاقل چه زند با عشق تو
تو جنون عاقلانی فاسقنا

کعبه عالم ز تو تبریز شد
شمس حق رکن یمانی فاسقنا


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۸۱



دل چو دانه ما مثال آسیا
آسیا کی داند این گردش چرا

تن چو سنگ و آب او اندیشه‌ها
سنگ گوید آب داند ماجرا

آب گوید آسیابان را بپرس
کو فکند اندر نشیب این آب را

آسیابان گویدت کای نان خوار
گر نگردد این که باشد نانبا

ماجرا بسیار خواهد شد خمش
از خدا واپرس تا گوید تو را


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۸۲



در میان عاشقان عاقل مبا
خاصه در عشق چنین شیرین لقا

دور بادا عاقلان از عاشقان
دور بادا بوی گلخن از صبا

گر درآید عاقلی گو راه نیست
ور درآید عاشقی صد مرحبا

عقل تا تدبیر و اندیشه کند
رفته باشد عشق تا هفتم سما

عقل تا جوید شتر از بهر حج
رفته باشد عشق بر کوه صفا

عشق آمد این دهانم را گرفت
که گذر از شعر و بر شعرا برآ


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۸۳



ای دل رفته ز جا بازمیا
به فنا ساز و در این ساز میا

روح را عالم ارواح به است
قالب از روح بپرداز میا

اندر آبی که بدو زنده شد آب
خویش را آب درانداز میا

آخر عشق به از اول اوست
تو ز آخر سوی آغاز میا

تا فسرده نشوی همچو جماد
هم در آن آتش بگداز میا

بشنو آواز روان‌ها ز عدم
چو عدم هیچ به آواز میا

راز کآواز دهد راز نماند
مده آواز تو ای راز میا


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۸۴



من رسیدم به لب جوی وفا
دیدم آن جا صنمی روح فزا

سپه او همه خورشیدپرست
همچو خورشید همه بی‌سر و پا

بشنو از آیت قرآن مجید
گر تو باور نکنی قول مرا

قد وجدت امراه تملکهم
اوتیت من کل شیء و لها

چونک خورشید نمودی رخ خود
سجده دادیش چو سایه همه را

من چو هدهد بپریدم به هوا
تا رسیدم به در شهر سبا


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۸۵



از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا
هر ذره خاک ما را آورد در علالا

سینه شکاف گشته دل عشق باف گشته
چون شیشه صاف گشته از جام حق تعالی

اشکوفه‌ها شکفته وز چشم بد نهفته
غیرت مرا بگفته می خور دهان میالا

ای جان چو رو نمودی جان و دلم ربودی
چون مشتری تو بودی قیمت گرفت کالا

ابرت نبات بارد جورت حیات آرد
درد تو خوش گوارد تو درد را مپالا

ای عشق با توستم وز باده تو مستم
وز تو بلند و پستم وقت دنا تدلی

ماهت چگونه خوانم مه رنج دق دارد
سروت اگر بخوانم آن راستست الا

سرو احتراق دارد مه هم محاق دارد
جز اصل اصل جان‌ها اصلی ندارد اصلا

خورشید را کسوفی مه را بود خسوفی
گر تو خلیل وقتی این هر دو را بگو لا

گویند جمله یاران باطل شدند و مردند
باطل نگردد آن کو بر حق کند تولا

این خنده‌های خلقان برقیست دم بریده
جز خنده‌ای که باشد در جان ز رب اعلا

آب حیات حقست وان کو گریخت در حق
هم روح شد غلامش هم روح قدس لالا


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۸۶



ای میرآب بگشا آن چشمه روان را
تا چشم‌ها گشاید ز اشکوفه بوستان را

آب حیات لطفت در ظلمت دو چشم است
زان مردمک چو دریا کردست دیدگان را

هرگز کسی نرقصد تا لطف تو نبیند
کاندر شکم ز لطفت رقص است کودکان را

اندر شکم چه باشد و اندر عدم چه باشد
کاندر لحد ز نورت رقص است استخوان را

بر پرده‌های دنیا بسیار رقص کردیم
چابک شوید یاران مر رقص آن جهان را

جان‌ها چو می‌برقصد با کندهای قالب
خاصه چو بسکلاند این کنده گران را

پس ز اول ولادت بودیم پای کوبان
در ظلمت رحم‌ها از بهر شکر جان را

پس جمله صوفیانیم از خانقه رسیده
رقصان و شکرگویان این لوت رایگان را

این لوت را اگر جان بدهیم رایگانست
خود چیست جان صوفی این گنج شایگان را

چون خوان این جهان را سرپوش آسمانست
از خوان حق چه گویم زهره بود زبان را

ما صوفیان راهیم ما طبل خوار شاهیم
پاینده دار یا رب این کاسه را و خوان را

در کاسه‌های شاهان جز کاسه شست ما نی
هر خام درنیابد این کاسه را و نان را

از کاسه‌های نعمت تا کاسه ملوث
پیش مگس چه فرق است آن ننگ میزبان را

وان کس که کس بود او ناخورده و چشیده
گه می‌گزد زبان را گه می‌زند دهان را


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۸۷



از سینه پاک کردم افکار فلسفی را
در دیده جای کردم اشکال یوسفی را

نادر جمال باید کاندر زبان نیاید
تا سجده راست آید مر آدم صفی را

طوری چگونه طوری نوری چگونه نوری
هر لحظه نور بخشد صد شمع منطفی را

خورشید چون برآید هر ذره رو نماید
نوری دگر بباید ذرات مختفی را

اصل وجودها او دریای جودها او
چون صید می‌کند او اشیاء منتفی را


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۸۸



این جا کسیست پنهان خود را مگیر تنها
بس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را

بر چشمه ضمیرت کرد آن پری وثاقی
هر صورت خیالت از وی شدست پیدا

هر جا که چشمه باشد باشد مقام پریان
بااحتیاط باید بودن تو را در آن جا

این پنج چشمه حس تا بر تنت روانست
ز اشراق آن پری دان گه بسته گاه مجری

وان پنج حس باطن چون وهم و چون تصور
هم پنج چشمه می‌دان پویان به سوی مرعی

هر چشمه را دو مشرف پنجاه میرابند
صورت به تو نمایند اندر زمان اجلا

زخمت رسد ز پریان گر باادب نباشی
کاین گونه شهره پریان تندند و بی‌محابا

تقدیر می‌فریبد تدبیر را که برجه
مکرش گلیم برده از صد هزار چون ما

مرغان در قفس بین در شست ماهیان بین
دل‌های نوحه گر بین زان مکرساز دانا

دزدیده چشم مگشا بر هر بت از خیانت
تا نفکند ز چشمت آن شهریار بینا

ماندست چند بیتی این چشمه گشت غایر
برجوشد آن ز چشمه خون برجهیم فردا


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
صفحه  صفحه 117 از 464:  « پیشین  1  ...  116  117  118  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA