ارسالها: 484
#1,236
Posted: 24 Apr 2012 04:20
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
غزل شمارهٔ ۲۵۴
باده ده آن یار قدح باره را
یار ترش روی شکرپاره را
منگر آن سوی بدین سو گشا
غمزه غمازه خون خواره را
دست تو میمالد بیچاره وار
نه به کفش چاره بیچاره را
خیره و سرگشته و بیکار کن
این خرد پیر همه کاره را
ای کرمت شاه هزاران کرم
چشمه فرستی جگر خاره را
طفل دوروزه چو ز تو بو برد
میکشد او سوی تو گهواره را
ترک کند دایه و صد شیر را
ای بدل روغن کنجاره را
خوب کلیدی در بربسته را
خوب کمندی دل آواره را
کار تو این باشد ای آفتاب
نور فرستی مه و استاره را
منتظرش باش و چو مه نور گیر
ترک کن این گنگل و نظاره را
رحمت تو مهره دهد مار را
خانه دهد عقرب جراره را
یاد دهد کار فراموش را
باد دهد خاطر سیاره را
هر بت سنگین ز دمش زنده شد
تا چه دمست آن بت سحاره را
خامش کن گفت از این عالم است
ترک کن این عالم غداره را
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم
ارسالها: 484
#1,237
Posted: 24 Apr 2012 04:24
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
غزل شمارهٔ ۲۵۵
خیز صبوحی کن و درده صلا
خیز که صبح آمد و وقت دعا
کوزه پر از می کن و در کاسه ریز
خیز مزن خنبک و خم برگشا
دور بگردان و مرا ده نخست
جان مرا تازه کن ای جان فزا
خیز که از هر طرفی بانگ چنگ
در فلک انداخت ندا و صدا
تنتن تنتن شنو و تن مزن
وقت تو خوش ای قمر خوش لقا
در سرم افکن می و پابند کن
تا نروم بیهده از جا به جا
زان کف دریاصفت درنثار
آب درانداز چو کشتی مرا
پاره چوبی بدم و از کفت
گشتهام ای موسی جان اژدها
عازر وقتم به دمت ای مسیح
حشر شدم از تک گور فنا
یا چو درختم که به امر رسول
بیخ کشان آمدم اندر فلا
هم تو بده هم تو بگو زین سپس
ای دهن و کف تو گنج بقا
خسرو تبریز تویی شمس دین
سرور شاهان جهان علا
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم
ارسالها: 484
#1,238
Posted: 24 Apr 2012 04:29
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
غزل شمارهٔ ۲۵۶
داد دهی ساغر و پیمانه را
مایه دهی مجلس و میخانه را
مست کنی نرگس مخمور را
پیش کشی آن بت دردانه را
جز ز خداوندی تو کی رسد
صبر و قرار این دل دیوانه را
تیغ برآور هله ای آفتاب
نور ده این گوشه ویرانه را
قاف تویی مسکن سیمرغ را
شمع تویی جان چو پروانه را
چشمه حیوان بگشا هر طرف
نقل کن آن قصه و افسانه را
مست کن ای ساقی و در کار کش
این بدن کافر بیگانه را
گر نکند رام چنین دیو را
پس چه شد آن ساغر مردانه را
نیم دلی را به چه آرد که او
پست کند صد دل فرزانه را
از پگه امروز چه خوش مجلسیست
آن صنم و فتنه فتانه را
بشکند آن چشم تو صد عهد را
مست کند زلف تو صد شانه را
یک نفسی بام برآ ای صنم
رقص درآر استن حنانه را
شرح فتحنا و اشارات آن
قفل بگوید سر دندانه را
شاه بگوید شنود پیش من
ترک کنم گفت غلامانه را
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم
ارسالها: 484
#1,239
Posted: 24 Apr 2012 04:32
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
غزل شمارهٔ ۲۵۷
لعل لبش داد کنون مر مرا
آنچ تو را لعل کند مر مرا
گلبن خندان به دل و جان بگفت
برگ منت هست به گلشن برآ
گر نخریدست جهان را ز غم
مژده چرا داد خدا کاشتری
در بن خانهست جهان تنگ و منگ
زود برآیید به بام سرا
صورت اقبال شکرریز گفت
شکر چو کم نیست شکایت چرا
ساغر بر دست خرامان رسید
فخر من و فخر همه ماورا
جام مباح آمد هین نوش کن
با زره از غابر و از ماجرا
ساغر اول چو دود بر سرت
سجده کند عقل جنون تو را
فاش مکن فاش تو اسرار عرش
در سخنی زاده ز تحت الثری
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم
ارسالها: 484
#1,240
Posted: 24 Apr 2012 04:38
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
غزل شمارهٔ ۲۵۸
گر بنخسبی شبی ای مه لقا
رو به تو بنماید گنج بقا
گرم شوی شب تو به خورشید غیب
چشم تو را باز کند توتیا
امشب استیزه کن و سر منه
تا که ببینی ز سعادت عطا
جلوه گه جمله بتان در شبست
نشنود آن کس که بخفت الصلا
موسی عمران نه به شب دید نور
سوی درختی که بگفتش بیا
رفت به شب بیش ز ده ساله راه
دید درختی همه غرق ضیا
نی که به شب احمد معراج رفت
برد براقیش به سوی سما
روز پی کسب و شب از بهر عشق
چشم بدی تا که نبیند تو را
خلق بخفتند ولی عاشقان
جمله شب قصه کنان با خدا
گفت به داوود خدای کریم
هر کی کند دعوی سودای ما
چون همه شب خفت بود آن دروغ
خواب کجا آید مر عشق را
زان که بود عاشق خلوت طلب
تا غم دل گوید با دلربا
تشنه نخسپید مگر اندکی
تشنه کجا خواب گران از کجا
چونک بخسپید به خواب آب دید
یا لب جو یا که سبو یا سقا
جمله شب می رسد از حق خطاب
خیز غنیمت شمر ای بینوا
ور نه پس مرگ تو حسرت خوری
چونک شود جان تو از تن جدا
جفت ببردند و زمین ماند خام
هیچ ندارد جز خار و گیا
من شدم از دست تو باقی بخوان
مست شدم سر نشناسم ز پا
شمس حق مفخر تبریزیان
بستم لب را تو بیا برگشا
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم