انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 144 از 464:  « پیشین  1  ...  143  144  145  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی


مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۴۴۹

جانا جمال روح بسی خوب و بافرست
لیکن جمال و حسن تو خود چیز دیگرست

ای آنک سال‌ها صفت روح می‌کنی
بنمای یک صفت که به ذاتش برابرست

در دیده می‌فزاید نور از خیال او
با این همه به پیش وصالش مکدرست

ماندم دهان باز ز تعظیم آن جمال
هر لحظه بر زبان و دل الله اکبرست

دل یافت دیده‌ای که مقیم هوای توست
آوه که آن هوا چه دل و دیده پرورست

از حور و ماه و روح و پری هیچ دم مزن
کان‌ها به او نماند او چیز دیگرست

چاکرنوازیست که کردست عشق تو
ور نی کجا دلی که بدان عشق درخورست

هر دل که او نخفت شبی در هوای تو
چون روز روشنست و هوا زو منورست

هر کس که بی‌مراد شد او چون مرید توست
بی صورت مراد مرادش میسرست

هر دوزخی که سوخت و در این عشق اوفتاد
در کوثر اوفتاد که عشق تو کوثرست

پایم نمی‌رسد به زمین از امید وصل
هر چند از فراق توم دست بر سرست

غمگین مشو دلا تو از این ظلم دشمنان
اندیشه کن در این که دلارام داورست

از روی زعفران من ار شاد شد عدو
نی روی زعفران من از ورد احمرست

چون برترست خوبی معشوقم از صفت
دردم چه فربه‌ست و مدیحم چه لاغرست

آری چو قاعده‌ست که رنجور زار را
هر چند رنج بیش بود ناله کمترست

همچون قمر بتافت ز تبریز شمس دین
نی خود قمر چه باشد کان روی اقمرست


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۴۵۰

از بامداد روی تو دیدن حیات ماست
امروز روی خوب تو یا رب چه دلرباست

امروز در جمال تو خود لطف دیگرست
امروز هر چه عاشق شیدا کند سزاست

امروز آن کسی که مرا دی بداد پند
چون روی تو بدید ز من عذرها بخواست

صد چشم وام خواهم تا در تو بنگرم
این وام از کی خواهم و آن چشم خود که راست

در پیش بود دولت امروز لاجرم
می‌جست و می‌طپید دل بنده روزهاست

از عشق شرم دارم اگر گویمش بشر
می‌ترسم از خدای که گویم که این خداست

ابروم می‌جهید و دل بنده می‌طپید
این می‌نمود رو که چنین بخت در قفاست

رقاصتر درخت در این باغ‌ها منم
زیرا درخت بختم و اندر سرم صباست

چون باشد آن درخت که برگش تو داده‌ای
چون باشد آن غریب که همسایه هماست

در ظل آفتاب تو چرخی همی‌زنیم
کوری آنک گوید ظل از شجر جداست

جان نعره می‌زند که زهی عشق آتشین
کب حیات دارد با تو نشست و خاست

چون بگذرد خیال تو در کوی سینه‌ها
پای برهنه دل به در آید که جان کجاست

روی زمین چو نور بگیرد ز ماه تو
گویی هزار زهره و خورشید بر سماست

در روزن دلم نظری کن چو آفتاب
تا آسمان نگوید کان ماه بی‌وفاست

قدم کمان شد از غم و دادم نشان کژ
با عشق همچو تیرم اینک نشان راست

در دل خیال خطه تبریز نقش بست
کان خانه اجابت و دل خانه دعاست


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۴۵۱

پنهان مشو که روی تو بر ما مبارکست
نظاره تو بر همه جان‌ها مبارکست

یک لحظه سایه از سر ما دورتر مکن
دانسته‌ای که سایه عنقا مبارکست

ای نوبهار حسن بیا کان هوای خوش
بر باغ و راغ و گلشن و صحرا مبارکست

ای صد هزار جان مقدس فدای او
کید به کوی عشق که آن جا مبارکست

سودایییم از تو و بطال و کو به کو
ما را چنین بطالت و سودا مبارکست

ای بستگان تن به تماشای جان روید
کآخر رسول گفت تماشا مبارکست

هر برگ و هر درخت رسولیست از عدم
یعنی که کشت‌های مصفا مبارکست

چون برگ و چون درخت بگفتند بی‌زبان
بی گوش بشنوید که این‌ها مبارکست

ای جان چار عنصر عالم جمال تو
بر آب و باد و آتش و غبرا مبارکست

یعنی که هر چه کاری آن گم نمی‌شود
کس تخم دین نکارد الا مبارکست

سجده برم که خاک تو بر سر چو افسرست
پا درنهم که راه تو بر پا مبارکست

می‌آیدم به چشم همین لحظه نقش تو
والله خجسته آمد و حقا مبارکست

نقشی که رنگ بست از این خاک بی‌وفاست
نقشی که رنگ بست ز بالا مبارکست

بر خاکیان جمال بهاران خجسته‌ست
بر ماهیان طپیدن دریا مبارکست

آن آفتاب کز دل در سینه‌ها بتافت
بر عرش و فرش و گنبد خضرا مبارکست

دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
جان سجده می‌کند که خدایا مبارکست

هر دل که با هوای تو امشب شود حریف
او را یقین بدان تو که فردا مبارکست

بفزا شراب خامش و ما را خموش کن
کاندر درون نهفتن اشیاء مبارکست


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۴۵۲

ساقی و سردهی ز لب یارم آرزوست
بدمستی ز نرگس خمارم آرزوست

هندوی طره‌ات چه رسن باز لولییست
لولی گری طره طرارم آرزوست

اندر دلم ز غمزه غماز فتنه‌هاست
فتنه نشان جادوی بیمارم آرزوست

زان رو که غدرها و دغاهاش بس خوش‌ست
غدرش مرا بسوزد غدارم آرزوست

زان شمع بی‌نظیر که در لامکان بتافت
پروانه وار سوخته هموارم آرزوست

گلزار حسن رو بگشا زانک از رخت
مه شرمسار گشته و گلزارم آرزوست

بعد از چهار سال نشستیم دو به دو
یک ره به کوی وصل تو دوچارم آرزوست

انکار کرد عقل تو وین کار کرده عشق
انکار سود نیست چو این کارم آرزوست

رانیم بالش شه و رانی به زخم مار
با مصطفای حسن در آن غارم آرزوست

تاتار هجر کرد سیاهی و عنبری
زان مشک‌های آهوی تاتارم آرزوست

باریست بر دلم که مرا هیچ بار نیست
ای شاه بار ده که یکی بارم آرزوست

عارست ای خفاش تو را ناز آفتاب
صد سجده من بکرده بر آن عارم آرزوست

با داردار وعده وصلت رسید صبر
هجران دو چشم بسته و بر دارم آرزوست

هست این سپاه عشق تو جان سوز و دلفروز
و اندر سپاه عشق تو سالارم آرزوست

دجال هجر بر سرم از غم قیامتیست
لابد فسون عیسی و تیمارم آرزوست

مکری بکرد بنده و مکری بکرد وصل
از مکر توبه کردم مکارم آرزوست

تا سوی گلشن طرب آیم خراب و مست
از گلشن وصال تو یک خارم آرزوست

زان طره‌های زلف کمرساز بنده را
کز شهر دررمیدم کهسارم آرزوست

موسی جان بدید درختی ز نور نار
آن شعله درخت و از آن نارم آرزوست

تبریز چون بهشت ز دیدار شمس دین
اندر بهشت رفته و دیدارم آرزوست


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۴۵۳

بد دوش بی‌تو تیره شب و روشنی نداشت
شمع و سماع و مجلس ما چاشنی نداشت

شب در شکنجه بودم و جرمی نرفته بود
در حبس بود این دل و دل دادنی نداشت

ای آنک ایمنست جهان در پناه تو
مه نیز بی‌لقای تو شب ایمنی نداشت

کبر و منی خلق حجاب تو می‌شود
در سایه بود از تو کسی کو منی نداشت

دل در کف تو از تو ولیکن ز شرم تو
سیماب وار بر کف تو ساکنی نداشت


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۴۵۴

جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت
وان سو که تیر رفت حقیقت کمان نرفت

جان چست شد که تا بپرد وین تن گران
هم در زمین فروشد و بر آسمان نرفت

جان میزبان تن شد در خانه گلین
تن خانه دوست بود که با میزبان نرفت

در وحشتی بماند که تن را گمان نبود
جان رفت جانبی که بدان جا گمان نرفت

پایان فراق بین که جهان آمد این جهان
اندر جهان کی دید کسی کز جهان نرفت

مرگت گلو بگیرد تو خیره سر شوی
گویی رسول نامد وین را بیان نرفت

در هر دهان که آب از آزادیم گشاد
در گور هیچ مور ورا در دهان نرفت


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۴۵۵

آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست
نابوده به که بودن او غیر عار نیست

در عشق باش که مست عشقست هر چه هست
بی کار و بار عشق بر دوست بار نیست

گویند عشق چیست بگو ترک اختیار
هر کو ز اختیار نرست اختیار نیست

عاشق شهنشهیست دو عالم بر او نثار
هیچ التفات شاه به سوی نثار نیست

عشقست و عاشقست که باقیست تا ابد
دل بر جز این منه که بجز مستعار نیست

تا کی کنار گیری معشوق مرده را
جان را کنار گیر که او را کنار نیست

آن کز بهار زاد بمیرد گه خزان
گلزار عشق را مدد از نوبهار نیست

آن گل که از بهار بود خار یار اوست
وان می که از عصیر بود بی‌خمار نیست

نظاره گو مباش در این راه و منتظر
والله که هیچ مرگ بتر ز انتظار نیست

بر نقد قلب زن تو اگر قلب نیستی
این نکته گوش کن اگرت گوشوار نیست

بر اسب تن ملرز سبکتر پیاده شو
پرش دهد خدای که بر تن سوار نیست

اندیشه را رها کن و دل ساده شو تمام
چون روی آینه که به نقش و نگار نیست

چون ساده شد ز نقش همه نقش‌ها در اوست
آن ساده رو ز روی کسی شرمسار نیست

از عیب ساده خواهی خود را در او نگر
کو را ز راست گویی شرم و حذار نیست

چون روی آهنین ز صفا این هنر بیافت
تا روی دل چه یابد کو را غبار نیست

گویم چه یابد او نه نگویم خمش به است
تا دلستان نگوید کو رازدار نیست


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۴۵۶

ما را کنار گیر تو را خود کنار نیست
عاشق نواختن به خدا هیچ عار نیست

بی حد و بی‌کناری نایی تو در کنار
ای بحر بی‌امان که تو را زینهار نیست

زان شب که ماه خویش نمودی به عاشقان
چون چرخ بی‌قرار کسی را قرار نیست

جز فیض بحر فضل تو ما را امید نیست
جز گوهر ثنای تو ما را نثار نیست

تا کار و بار عشق هوای تو دیده‌ام
ما را تحیریست که با کار کار نیست

یک میر وانما که تو را او اسیر نیست
یک شیر وانما که تو را او شکار نیست

مرغان جسته‌ایم ز صد دام مردوار
دامیست دام تو که از این سو مطار نیست

آمد رسول عشق تو چون ساقی صبوح
با جام باده‌ای که مر آن را خمار نیست

گفتم که ناتوانم و رنجورم از فراق
گفتا بگیر هین که گه اعتذار نیست

گفتم بهانه نیست تو خود حال من ببین
مپذیر عذر بنده اگر زار زار نیست

کارم به یک دم آمد از دمدمه جفا
هنگام مردنست زمان عقار نیست

گفتا که حال خویش فراموش کن بگیر
زیرا که عاشقان را هیچ اختیار نیست

تا نگذری ز راحت و رنج و ز یاد خویش
سوی مقربان وصالت گذار نیست

آبی بزن از این می و بنشان غبار هوش
جز ماه عشق هر چه بود جز غبار نیست


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۴۵۷

ای چنگ پرده‌های سپاهانم آرزوست
وی نای ناله خوش سوزانم آرزوست

در پرده حجاز بگو خوش ترانه‌ای
من هدهدم صفیر سلیمانم آرزوست

از پرده عراق به عشاق تحفه بر
چون راست و بوسلیک خوش الحانم آرزوست

آغاز کن حسینی زیرا که مایه گفت
کان زیر خرد و زیر بزرگانم آرزوست

در خواب کرده‌ای ز رهاوی مرا کنون
بیدار کن به زنگله‌ام کانم آرزوست

این علم موسقی بر من چون شهادتست
چون مؤمنم شهادت و ایمانم آرزوست

ای عشق عقل را تو پراکنده گوی کن
ای عشق نکته‌های پریشانم آرزوست

ای باد خوش که از چمن عشق می‌رسی
بر من گذر که بوی گلستانم آرزوست

در نور یار صورت خوبان همی‌نمود
دیدار یار و دیدن ایشانم آرزوست


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۴۵۸

امروز چرخ را ز مه ما تحیریست
خورشید را ز غیرت رویش تغیریست

صبح وجود را بجز این آفتاب نیست
بر ذره ذره وحدت حسنش مقرریست

اما بدان سبب که به هر شام و هر صبوح
اشکال نو نماید گویی که دیگریست

اشکال نو به نو چو مناقض نمایدت
اندر مناقضات خلافی مستریست

در تو چو جنگ باشد گویی دو لشکر است
در تو چو جنگ نبود دانی که لشکریست

اندر خلیل لطف بد آتش نمود آب
نمرود قهر بود بر او آب آذریست

گرگی نمود یوسف در چشم حاسدان
پنهان شد آنک خوب و شکرلب برادریست

این دست خود همی‌برد از عشق روی او
وان قصد جانش کرده که بس زشت و منکریست

آن پرده از نمد نبود از حسد بود
زان پرده دوست را منگر زشت منظریست

دیویست نفس تو که حسد جزو وصف اوست
تا کل او چگونه قبیحی و مقذریست

آن مار زشت را تو کنون شیر می‌دهی
نک اژدها شود که به طبع آدمی خوریست

ای برق اژدهاکش از آسمان فضل
برتاب و برکشش که از او روح مضطریست

بی حرف شو چو دل اگرت صدر آرزوست
کز گفت این زبانت چو خواهنده بر دریست


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
صفحه  صفحه 144 از 464:  « پیشین  1  ...  143  144  145  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA