انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 160 از 464:  « پیشین  1  ...  159  160  161  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی


زن

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۶۰۹

در خانه غم بودن از همت دون باشد
و اندر دل دون همت اسرار تو چون باشد

بر هر چه همی‌لرزی می‌دان که همان ارزی
زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد

آن را که شفا دانی درد تو از آن باشد
وان را که وفا خوانی آن مکر و فسون باشد

آن جای که عشق آمد جان را چه محل باشد
هر عقل کجا پرد آن جا که جنون باشد

سیمرغ دل عاشق در دام کجا گنجد
پرواز چنین مرغی از کون برون باشد

بر گرد خسان گردد چون چرخ دل تاری
آن دل که چنین گردد او را چه سکون باشد

جام می موسی کش شمس الحق تبریزی
تا آب شود پیشت هر نیل که خون باشد


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
     
  
زن

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۶۱۰

نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد
آواره عشق ما آواره نخواهد شد

آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد

آن را که منم منصب معزول کجا گردد
آن خاره که شد گوهر او خاره نخواهد شد

آن قبله مشتاقان ویران نشود هرگز
وان مصحف خاموشان سی پاره نخواهد شد

از اشک شود ساقی این دیده من لیکن
بی نرگس مخمورش خماره نخواهد شد

بیمار شود عاشق اما بنمی میرد
ماه ار چه که لاغر شد استاره نخواهد شد

خاموش کن و چندین غمخواره مشو آخر
آن نفس که شد عاشق اماره نخواهد شد


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
     
  
زن

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۶۱۱

ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
وی نفس جفاپیشه هنگام وفا آمد

بنگر به سوی روزن بگشای در توبه
پرداخته کن خانه هین نوبت ما آمد

از جرم و جفاجویی چون دست نمی‌شویی
بر روی بزن آبی میقات صلا آمد

زین قبله به یاد آری چون رو به لحد آری
سودت نکند حسرت آنگه که قضا آمد

زین قبله بجو نوری تا شمع لحد باشد
آن نور شود گلشن چون نور خدا آمد


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
     
  
زن

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۶۱۲

بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد

آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد
معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد

شد جنگ و نظر آمد شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد شد قفل و کلید آمد

جان از تن آلوده هم پاک به پاکی رفت
هر چند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد

از لذت جام تو دل ماند به دام تو
جان نیز چو واقف شد او نیز دوید آمد

بس توبه شایسته بر سنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد

باغ از دی نامحرم سه ماه نمی‌زد دم
بر بوی بهار تو از غیب دمید آمد


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
     
  
زن

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۶۱۳

ای خواجه بازرگان از مصر شکر آمد
وان یوسف چون شکر ناگه ز سفر آمد

روح آمد و راح آمد معجون نجاح آمد
ور چیز دگر خواهی آن چیز دگر آمد

آن میوه یعقوبی وان چشمه ایوبی
از منظره پیدا شد هنگام نظر آمد

خضر از کرم ایزد بر آب حیاتی زد
نک زهره غزل گویان در برج قمر آمد

آمد شه معراجی شب رست ز محتاجی
گردون به نثار او با دامن زر آمد

موسی نهان آمد صد چشمه روان آمد
جان همچو عصا آمد تن همچو حجر آمد

زین مردم کارافزا زین خانه پرغوغا
عیسی نخورد حلوا کاین آخر خر آمد

چون بسته نبود آن دم در شش جهت عالم
در جستن او گردون بس زیر و زبر آمد

آن کو مثل هدهد بی‌تاج نبد هرگز
چون مور ز مادر او بربسته کمر آمد

در عشق بود بالغ از تاج و کمر فارغ
کز کرسی و از عرشش منشور ظفر آمد

باقیش ز سلطان جو سلطان سخاوت خو
زو پرس خبرها را کو کان خبر آمد


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
     
  
زن

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۶۱۴

آن بنده آواره بازآمد و بازآمد
چون شمع به پیش تو در سوز و گداز آمد

چون عبهر و قند ای جان در روش بخند ای جان
در را بمبند ای جان زیرا به نیاز آمد

ور زانک ببندی در بر حکم تو بنهد سر
بر بنده نیاز آمد شه را همه ناز آمد

هر شمع گدازیده شد روشنی دیده
کان را که گداز آمد او محرم راز آمد

زهراب ز دست وی گر فرق کنم از می
پس در ره جان جانم والله به مجاز آمد

آب حیوانش را حیوان ز کجا نوشد
کی بیند رویش را چشمی که فرازآمد

من ترک سفر کردم با یار شدم ساکن
وز مرگ شدم ایمن کان عمر دراز آمد

ای دل چو در این جویی پس آب چه می‌جویی
تا چند صلا گویی هنگام نماز آمد


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
     
  
زن

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۶۱۵

خواب از پی آن آید تا عقل تو بستاند
دیوانه کجا خسبد دیوانه چه شب داند

نی روز بود نی شب در مذهب دیوانه
آن چیز که او دارد او داند او داند

از گردش گردون شد روز و شب این عالم
دیوانه آن جا را گردون بنگر داند

گر چشم سرش خسپد بی‌سر همه چشمست او
کز دیده جان خود لوح ازلی خواند

دیوانگی ار خواهی چون مرغ شو و ماهی
با خواب چو همراهی آن با تو کجا ماند

شب رو شو و عیاری در عشق چنان یاری
تا باز شود کاری زان طره که بفشاند

دیوانه دگر سانست او حامله جانست
چشمش چو به جانانست حملش نه بدو ماند

زین شرح اگر خواهی از شمس حق و شاهی
تبریز همه عالم زو نور نو افشاند


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
     
  
زن

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۶۱۶

چونی و چه باشد چون تا قدر تو را داند
جز پادشه بی‌چون قدر تو کجا داند

عالم ز تو پرنورست ای دلبر دور از تو
حق تو زمین داند یا چرخ سما داند

این پرده نیلی را بادیست که جنباند
این باد هوایی نی بادی که خدا داند

خرقه غم و شادی را دانی که که می‌دوزد
وین خرقه ز دوزنده خود را چه جدا داند

اندر دل آیینه دانی که چه می‌تابد
داند چه خیالست آن آن کس که صفا داند

شقه علم عالم هر چند که می‌رقصد
چشم تو علم بیند جان تو هوا داند

وان کس که هوا را هم داند که چه بیچارست
جز حضرت الاالله باقی همه لا داند

شمس الحق تبریزی این مکر که حق دارد
بی مهره تو جانم کی نرد دغا داند


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
     
  
زن

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۶۱۷

چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند
جان از پی آن باید تا عیش و طرب بیند

سر از پی آن باید تا مست بتی باشد
پا از پی آن باید کز یار تعب بیند

عشق از پی آن باید تا سوی فلک پرد
عقل از پی آن باید تا علم و ادب بیند

بیرون سبب باشد اسرار و عجایب‌ها
محجوب بود چشمی کو جمله سبب بیند

عاشق که به صد تهمت بدنام شود این سو
چون نوبت وصل آید صد نام و لقب بیند

ارزد که برای حج در ریگ و بیابان‌ها
با شیر شتر سازد یغمای عرب بیند

بر سنگ سیه حاجی زان بوسه زند از دل
کز لعل لب یاری او لذت لب بیند

بر نقد سخن جانا هین سکه مزن دیگر
کان کس که طلب دارد او کان ذهب بیند


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
     
  
زن

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۶۱۸

چون جغد بود اصلش کی صورت باز آید
چون سیر خورد مردم کی بوی پیاز آید

چون افتد شیر نر از حمله حیز و غر
وز زخمه کون خر کی بانگ نماز آید

پای تو شده کوچک از تنگی پاپوچک
پا برکش ای کوچک تا پهن و دراز آید

بگشای به امیدی تو دیده جاویدی
تا تابش خورشیدش از عرش فرازآید

چنگا تو سری برکن در حلقه سر اندر کن
تو خویش تهیتر کن تا چنگ به ساز آید


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
     
  
صفحه  صفحه 160 از 464:  « پیشین  1  ...  159  160  161  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA