انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 199 از 464:  « پیشین  1  ...  198  199  200  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی


مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۹۹۹

از سوی دل لشکر جان آمدند
لشکر پیدا و نهان آمدند

جامه صبر من از آن چاک شد
کز ره جان جامه دران آمدند

چادر افکنده عروسان روح
در طلب شاه جهان آمدند

بر مثل سیل خوش از لامکان
رقص کنان سوی مکان آمدند

صورت دل صورت‌ها را شکست
پردگیان ملک ستان آمدند

هر چه عیان بود نهان آمدند
هر چه نهان بود عیان آمدند

هر چه نشان داشت نشانش نماند
هر چه نشان نیست نشان آمدند


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۰۰۰

آنچ گل سرخ قبا می‌کند
دانم من کان ز کجا می‌کند

بید پیاده که کشیدست صف
آنچ گذشتست قضا می‌کند

سوسن با تیغ و سمن با سپر
هر یک تکبیر غزا می‌کند

بلبل مسکین که چه‌ها می‌کشد
آه از آن گل که چه‌ها می‌کند

گوید هر یک ز عروسان باغ
کان گل اشارت سوی ما می‌کند

گوید بلبل که گل آن شیوه‌ها
بهر من بی‌سر و پا می‌کند

دست برآورده به زاری چنار
با تو بگویم چه دعا می‌کند

بر سر غنچه کی کله می‌نهد
پشت بنفشه کی دوتا می‌کند

گر چه خزان کرد جفاها بسی
بین که بهاران چه وفا می‌کند

فصل خزان آنچ به تاراج برد
فصل بهار آمد ادا می‌کند

ذکر گل و بلبل و خوبان باغ
جمله بهانه‌ست چرا می‌کند

غیرت عشق است وگر نه زبان
شرح عنایات خدا می‌کند

مفخر تبریز و جهان شمس دین
باز مراعات شما می‌کند


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۰۰۱

آه در آن شمع منور چه بود
کآتش زد در دل و دل را ربود

ای زده اندر دل من آتشی
سوختم ای دوست بیا زود زود

صورت دل صورت مخلوق نیست
کز رخ دل حسن خدا رو نمود

جز شکرش نیست مرا چاره‌ای
جز لب او نیست مرا هیچ سود

یاد کن آن را که یکی صبحدم
این دلم از زلف تو بندی گشود

جان من اول که بدیدم تو را
جان من از جان تو چیزی شنود

چون دلم از چشمه تو آب خورد
غرقه شد اندر تو و سیلم ربود


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۰۰۲

چونک کمند تو دلم را کشید
یوسفم از چاه به صحرا دوید

آنک چو یوسف به چهم درفکند
باز به فریادم هم او رسید

چون رسن لطف در این چه فکند
چنبره دل گل و نسرین دمید

قیصر از آن قصر به چه میل کرد
چه چو بهشتی شد و قصر مشید

گفتم ای چه چه شد آن ظلمتت
گفت که خورشید به من بنگرید

هر که فسردست کنون گرم شد
جمره عشقت بگدازد جلید

قیصر رومست که بر زنگ زد
اوست که ترسابچه خواندش فرید

پرتو دل بود که زد بر سعیر
پر شد و بشکافت که هل من مزید

دوزخ گفتش که مرا جان ببخش
تا بخورم هرک ز یزدان برید

برگذر از آتش ای بحر لطف
ور نه بمردم تبشم بفسرید

گفت که ای آتش قوم مرا
زود به من ده که خداشان گزید

جمله یکایک به کف او سپرد
گفت که نار تو ز نورم رهید

تافت ز تبریز رخ شمس دین
شمس بود نور جهان را کلید


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۰۰۳

شاخ گلی باغ ز تو سبز و شاد
هست حریف تو در این رقص باد

باد چو جبریل و تو چون مریمی
عیسی گلروی از این هر دو زاد

رقص شما هر دو کلید بقاست
رحمت بسیار بر این رقص باد

تختگه نسل شما شد دماغ
تخت بود جایگه کیقباد

میوه هر شاخ به معده رود
زانک برستست ز کون و فساد

نعمت ما چو ز مکون بود
خلط نگردد بخور و ارتقاد

روزی هر قوم ز باغ دگر
خوان بزرگست تو را ای جواد

قسمت بختست برو بخت جو
بخت به از رخت بود المراد

بس که نسیمی به دل اندردمید
زان مدد نور که آرد ولاد


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۰۰۴

دوش دل عربده گر با کی بود
مشت کی کردست دو چشمش کبود

آن دل پرخواره ز عشق شراب
هفت قدح از دگران برفزود

مست شد و بر سر کوی اوفتاد
دست زنان ناگه خوابش ربود

آن عسسی رفت قبایش ببرد
وان دگری شد کمرش را گشود

آمد چنگی بنوازید تار
جست ز خواب آن دل بی‌تار و پود

دید قبا رفته خمارش نماند
دید زیان کم شد سودای سود

دیدش ساقی که در آتش فتاد
جام گرفت و سوی او شد چو دود

بر غم او ریخت می دلگشا
صورت اقبال بدو رو نمود

بخت بقا یافت قبا گو برو
ذوق فنا دید چه جوید وجود

عالم ویرانه به جغدان حلال
باد دو صد شنبه از آن جهود

ما چو خرابیم و خراباتییم
خیز قدح پر کن و پیش آر زود

این قدح از لطف نیاید به چشم
جسم نداند می جان آزمود

زان سوی گوش آمد این طبل عید
در دلش آتش بزن افغان عود

بس کن و اندر تتق عشق رو
دلبر خوبست و هزاران حسود


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۰۰۵

هر که ز عشاق گریزان شود
بار دگر خواجه پشیمان شود

والله منت همه بر جان اوست
هر که سوی چشمه حیوان شود

هر که سبوی تو کشد عاقبت
در حرم عشرت سلطان شود

تنگ بود حوصله آدمی
از تو چو دریای و چو عمان شود

رو به دل اهل دلی جای گیر
قطره به دریا در و مرجان شود

جنبش هر ذره به اصل خودست
هر چه بود میل کسی آن شود

کافر صدساله چو بیند تو را
سجده کند زود مسلمان شود

جان و دل از جذبه میل و هوس
همصفت دلبر و جانان شود

خار که سرتیز ره عاشق است
عاقبت امر گلستان شود

ناطقه را بند کن و جمع باش
گر نه ضمیر تو پریشان شود


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۰۰۶

عشق مرا بر همگان برگزید
آمد و مستانه رخم را گزید

شکر کز آن کان زر جعفری
روی مرا نادره گازی رسید

باد تکبر اگرم در سرست
هم ز دم اوست که در من دمید

کرد مرا خشم مه و بر رخم
گنبد نیلی سره نیلی کشید

باده فراوان و یکی جام نی
بوسه پیاپی شد و لب ناپدید

ای شب کفر از مه تو روز دین
گشته یزید از دم تو بایزید

گو سگ نفس این همه عالم بگیر
کی شود از سگ لب دریا پلید

قفل خداییش بسی خون که ریخت
خونش بریزیم چو آمد کلید

جان به سعادت بکشد نفس را
تا به هم افتند سعید و شهید

هیچ شکاری نرهد زان صیاد
کو ز سگی‌های سگ تن رهید

ای خرف پیر جوان شو ز سر
تازه شد از یار هزاران قدید

وی بدن مرده برون آ ز گور
صور دمیدند ز عرش مجید

خامش و بشنو دهل خامشان
ایدک الله به عیش جدید


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۰۰۷

گفت کسی خواجه سنایی بمرد
مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد

قالب خاکی به زمین بازداد
روح طبیعی به فلک واسپرد

ماه وجودش ز غباری برست
آب حیاتش به درآمد ز درد

پرتو خورشید جدا شد ز تن
هر چه ز خورشید جدا شد فسرد

صافی انگور به میخانه رفت
چونک اجل خوشه تن را فشرد

شد همگی جان مثل آفتاب
جان شده را مرده نباید شمرد

مغز تو نغزست مگر پوست مرد
مغز نمیرد مگرش دوست برد

پوست بهل دست در آن مغز زن
یا بشنو قصه آن ترک و کرد

کرد پی دزدی انبان ترک
خرقه بپوشید و سر و مو سترد


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
مرد

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

غزل شمارهٔ ۱۰۰۸

یا من نعماه غیر معدود
و السعی لدیه غیر مردود

قد اکرمنا و قد دعانا
کی نعبده و نعم معبود

لا یطلب حمدنا لفخر
بل یجعلنا بذاک محمود

قد بشر باللقاء صدقه
من حضرته الکریم مورود

و الوعد من الحبیب حلو
و السعی الی السعود مسعود

خاصا سعدی که او به هر دم
صد دل به سعود خویش بربود


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
     
  
صفحه  صفحه 199 از 464:  « پیشین  1  ...  198  199  200  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA