انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 223 از 464:  « پیشین  1  ...  222  223  224  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۳۸

امروز خوش است دل که تو دوش
خون دل ما بخورده‌ای نوش

ای دوش نموده روی چون ماه
و امروز هزار شکل و روپوش

دل سجده کنان به پیش آن چشم
جان حلقه شده به پیش آن گوش

هر لحظه اشارتی که هش دار
هش می‌خواهی ز مرد بی‌هوش

سرنای توام مرا تو گویی
من در تو فرودمم تو مخروش

از بیم تو گشته شیر گربه
در خاک خزیده صبر چون موش

هر ذره کنار اگر گشاید
خورشید نگنجد اندر آغوش
هله
     
  ویرایش شده توسط: mereng   
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۳۹

ای خواجه تو عاقلانه می‌باش
چون بی‌خبری ز شور اوباش

آن چهره که رشک فخر فقرست
با ناخن زشت خویش مخراش

آن بت به خیال درنگنجد
بت‌ها به خیال خانه متراش

جمله بت و بت پرست چون اوست
غیر کل و جمله چیست جز لاش

نی فهم کنند خلق این را
نی دستوری که دم زنم فاش

این ماش برنج احولانست
ور نی نه برنج هست و نی ماش

پایان‌ها را کجا شناسند
چون پوشیدست رشک روهاش

گر می‌دزدی ز زندگان دزد
ای دزد کفن به شب چو نباش

اما ز قضاست مات من مات
هم حکم قضاست عاش من عاش

خامش که ز شب خبر ندارد
آن کس که به روز خورد خشخاش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۳۹

ای خواجه تو عاقلانه می‌باش
چون بی‌خبری ز شور اوباش

آن چهره که رشک فخر فقرست
با ناخن زشت خویش مخراش

آن بت به خیال درنگنجد
بت‌ها به خیال خانه متراش

جمله بت و بت پرست چون اوست
غیر کل و جمله چیست جز لاش

نی فهم کنند خلق این را
نی دستوری که دم زنم فاش

این ماش برنج احولانست
ور نی نه برنج هست و نی ماش

پایان‌ها را کجا شناسند
چون پوشیدست رشک روهاش

گر می‌دزدی ز زندگان دزد
ای دزد کفن به شب چو نباش

اما ز قضاست مات من مات
هم حکم قضاست عاش من عاش

خامش که ز شب خبر ندارد
آن کس که به روز خورد خشخاش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۰

آن مطرب ما خوشست و چنگش
دیوانه شود دل از ترنگش

چون چنگ زند یکی تو بنگر
کز لطف چگونه گشت رنگش

گر تنگ آیی ز زندگانی
برجه به کنار گیر تنگش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۱

ما نعره به شب زنیم و خاموش
تا درنرود درون هر گوش
تا بو نبرد دماغ هر خام

بر دیگ وفا نهیم سرپوش
بخلی نبود ولی نشاید
این شهره گلاب و خانه موش

شب آمد و جوش خلق بنشست
برخیز کز آن ماست سرجوش

امشب ز تو قدر یافت و عزت
بر دوش ز کبر می‌زند دوش

یک چند سماع گوش کردیم
بردار سماع جان بی‌هوش

ای تن دهنت پر از شکر شد
پیشت گله نیست هیچ مخروش

ای چنبر دف رسن گسستی
با چرخه و دلو و چاه کم کوش

چون گشت شکار شیر جانی
بیزار شد از شکار خرگوش

خرگوش که صورتند بی‌جان
گرمابه پر از نگار منقوش

با نفس حدیث روح کم گوی
وز ناقه مرده شیر کم دوش

از شر بگریز یار شب باش
کاندر سر شب نهند شب پوش

تا صبح وصال دررسیدن
درکش شب تیره را در آغوش

از یاد لقای یار بی‌خواب
از خواب شدستمان فراموش

شب چتر سیاه دان و با وی
نعره دهلست و بانک چاووش

این فتنه به هر دمی فزونست
امشب بترست عشق از دوش

شب چیست نقاب روی مقصود
کای رحمت و آفرین بر آن روش

هین طبلک شب روان فروکوب
زیرا که سوار شد سیاووش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۲

گر لاش نمود راه قلاش
ای هر دو جهان غلام آن لاش

ای دیده جهان و جان ندیده
جانست جهان تو یک نفس باش

گردیست جهان و اندر این گرد
جاروب نهان شدست و فراش

این مشعله از کجاست بینی
آن روز که بشکنی چو خشخاش

عشقی که نهان و آشکارست
خون ریز و ستمگرست و اوباش

چون کشته شوی در او بمانی
من مات من الهوی فقد عاش

عشقست نه زر نهان نماند
العاشق کل سره فاش

لا حسن یلد حیث لا عشق
شاباش زهی جمال شاباش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۳

اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش
اندرآ ای آب آب زندگانی شاد باش

گرت بیند زندگانی تا ابد باقی شود
ورت بیند مرده هم داند که جانی شادباش

همچنین تو دم به دم آن جام باقی می‌رسان
تا شویم از دست و آن باقی تو دانی شاد باش

بر نشانه خاک ما اینک نشان زخم تو
ای نشانه شاد زی و ای نشانی شاد باش

ای هما کز سایه‌ات پر یافت کوه قاف نیز
ای همای خوش لقای آن جهانی شاد باش

هم ظریفی هم حریفی هم چراغی هم شراب
هم جهانی هم نهانی هم عیانی شاد باش

تحفه‌های آن جهانی می‌رسانی دم بهدم
می‌رسان و می‌رسان خوش می‌رسانی شاد باش

رخت‌ها را می‌کشاند جان مستان سویتو
می‌چشان و می‌کشان خوش می‌کشانی شاد باش

ای جهان را شاد کرده وی زمین را جمله گنج
تا زمین گوید تو را کای آسمانی شاد باش

گر سر خوبی بخارد دلبری در عهد تو
پرچمش آرند پیشت ارمغانی شاد باش

گوهر آدم به عالم شمس تبریزی تویی
ای ز تو حیران شده بحر معانی شاد باش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۴

ای سنایی گر نیابی یار یار خویش باش
در جهان هر مرد و کاری مرد کار خویش باش

هر یکی زین کاروان مر رخت خود را رهزنند
خویشتن را پس نشان و پیش بار خویش باش

حس فانی می‌دهند و عشق فانی می‌خرند
زین دو جوی خشک بگذر جویبار خویش باش

می‌کشندت دست دست این دوستان تا نیستی
دست دزد از دستشان و دستیار خویش باش

این نگاران نقش پرده آن نگاران دلند
پرده را بردار و دررو با نگار خویش باش

با نگار خویش باش و خوب خوب اندیش باش
از دو عالم بیش باش و در دیار خویش باش

رو مکن مستی از آن خمری کز او زایدغرور
غره آن روی بین و هوشیار خویش باش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۵

آنک بیرون از جهان بد در جهان آوردمش
و آنک می‌کرد او کرانه در میان آوردمش

آنک عشوه کار او بد عشوه‌ای بنمودمش
و آنک از من سر کشیدی کشکشان آوردمش

آنک هر صبحی تقاضا می‌کند جان را ز من
از تقاضا بر تقاضا من به جان آوردمش

جان سرگردان که گم شد در بیابان فراق
از بیابان‌ها سوی دارالامان آوردمش

گفت جان من می‌نیایم تا بننمایی نشان
کو نشان کو مهر سلطان من نشان آوردمش

مهربانی کردن این باشد که بستم دستدزد
دست بسته پیش میر مهربان آوردمش

چونک یک گوشه ردای مصطفی آمد به دست
آنک بد در قعر دوزخ در جنان آوردمش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۶

دوش رفتم در میان مجلس سلطان خویش
بر کف ساقی بدیدم در صراحی جان خویش

گفتمش ای جان جان ساقیان بهر خدا
پر کنی پیمانه و نشکنی پیمان خویش

خوش بخندید و بگفت ای ذوالکرم خدمت کنم
حرمتت دارم به حق و حرمت ایمان خویش

ساغری آورد و بوسید و نهاد او بر کفم
پرمی رخشنده همچون چهره رخشان خویش

سجده کردم پیش او و درکشیدم جام را
آتشی افکند در من می ز آتشدان خویش

چون پیاپی کرد و بر من ریخت زان سان جام چند
آن می چون زر سرخم برد اندر کان خویش

از گل رخسار او سرسبز دیدم باغ خویش
ز ابروی چون سنبل او پخته دیدم نان خویش

بخت و روزی هر کسی اندر خراباتی روید
من کیم غمخوارگی را یافتم من آن خویش

بولهب را دیدم آن جا دست می‌خایید سخت
بوهریره دست کرده در دل انبان خویش

بولهب چون پشت بود و رو نبیند هیچ پشت
بوهریره روی کرده در مه و کیوان خویش

بولهب در فکر رفته حجت و برهان طلب
بوهریره حجت خویش است و هم برهان خویش

نیست هر خم لایق می هین سر خم را ببند
تا برآرد خم دیگر ساقی از خمدان خویش

بس کنم تا میر مجلس بازگوید با شما
داستان صد هزاران مجلس پنهان خویش
هله
     
  
صفحه  صفحه 223 از 464:  « پیشین  1  ...  222  223  224  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA