انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 225 از 464:  « پیشین  1  ...  224  225  226  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۶

چون تو شادی بنده گو غمخوار باش
تو عزیزی صد چو ما گو خوار باش

کار تو باید که باشد بر مراد
کارهای عاشقان گو زار باش

شاه منصوری و ملکت آن توست
بنده چون منصور گو بر دار باش

اشتر مستم نجویم نسترن
نوشخوارم در رهت گو خار باش

نشنوم من هیچ جز پیغام او
هر چه خواهی گفت گو اسرار باش

ای دل آن جایی تو باری که ویست
از جمال یار برخوردار باش

او طبیبست و به بیماران رود
ای تن وامانده تو بیمار باش

بر امید یار غار خلوتی
ثانی اثنین برو در غار باش

بر امید داد و ایثار بهار
مهرها می‌کار و در ایثار باش

خرمنا بر طمع ماه بانمک
گم شو از دزد و در آن انبار باش

بهر نطق یار خوش گفتار خویش
لب ببند از گفت و کم گفتار باش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۶

چون تو شادی بنده گو غمخوار باش
تو عزیزی صد چو ما گو خوار باش

کار تو باید که باشد بر مراد
کارهای عاشقان گو زار باش

شاه منصوری و ملکت آن توست
بنده چون منصور گو بر دار باش

اشتر مستم نجویم نسترن
نوشخوارم در رهت گو خار باش

نشنوم من هیچ جز پیغام او
هر چه خواهی گفت گو اسرار باش

ای دل آن جایی تو باری که ویست
از جمال یار برخوردار باش

او طبیبست و به بیماران رود
ای تن وامانده تو بیمار باش

بر امید یار غار خلوتی
ثانی اثنین برو در غار باش

بر امید داد و ایثار بهار
مهرها می‌کار و در ایثار باش

خرمنا بر طمع ماه بانمک
گم شو از دزد و در آن انبار باش

بهر نطق یار خوش گفتار خویش
لب ببند از گفت و کم گفتار باش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۷

آن مایی همچو ما دلشاد باش
در گلستان همچو سرو آزاد باش

چون ز شاگردان عشقی ای ظریف
در گشاد دل چو عشق استاد باش

گر غمی آید گلوی او بگیر
داد از او بستان امیرداد باش

جان تو مستست در بزم احد
تن میان خلق گو آحاد باش

گاه با شیرین چو خسرو خوش بخند
گه ز هجرش کوه کن فرهاد باش

گه نشاط انگیز همچون گلشنش
گه چو بلبل نال و خوش فریاد باش

پیش سروش چون خرامد خاک باش
چون گلش عنبر فشاند باد باش

حاصل اینست ای برادر چون فلک
در جهان کهنه نوبنیاد باش

در میان خارها چون خارپشت
سر درون و شادمان و راد باش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۸

عقل آمد عاشقا خود را بپوش
وای ما ای وای ما از عقل و هوش

یا برو از جمع ما ای چشم و عقل
یا شوم از ننگ تو بی‌چشم و گوش

تو چو آبی ز آتش ما دور شو
یا درآ در دیگ ما با ما بجوش

گر نمی‌خواهی که خردت بشکند
مرده شو با موج و با دریا مکوش

گر بگویی عاشقم هست امتحان
سر مپیچ و رطل مردان را بنوش

می‌خروشم لیکن از مستی عشق
همچو چنگم بی‌خبر من از خروش

شمس تبریزی مرا کردی خراب
هم تو ساقی هم تو می هم می فروش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۹

اندرآمد شاه شیرینان ترش
جان شیرینم فدای آن ترش

چشم کژبین را بگفتم کژ مبین
کس کند باور گل خندان ترش

در هر آن زندان که درتابد رخش
کس نماند در همه زندان ترش

گرد باغش گشتم و والله نبود
میوه‌ای اندر همه بستان ترش

در حرم خندان بود سلطان ولیک
می‌نماید خویش در دیوان ترش

گر تو مرد مؤمنی باور مکن
انگبین و شکر و ایمان ترش

منکر ار باشد ترش نبود عجب
نسبتی دارد به بادنجان ترش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۶۰

روی تو جان جانست از جان نهان مدارش
آنچ از جهان فزونست اندر جهان درآرش

ای قطب آسمان‌ها در آسمان جان‌ها
جان گرد توست گردان می‌دار بی‌قرارش

همچون انار خندان عالم نمود دندان
در خویش می‌نگنجد از خویشتن برآرش

نگذارد آفتابش یک ذره اختیارم
تا اختیار دارم کی باشم اختیارش

از خاک چون غباری برداشت باد عشقم
آن جا که باد جنبد آن جا بود غبارش

در خاک تیره دانه زان رو به جنبش آمد
کز عشق خاکیان را بر می‌کشد بهارش

هم بدر و هم هلالش هم حور و هم جمالش
هم باغ و هم نهالش چون من در انتظارش

جامش نعوذبالله دامش نعوذبالله
نامش نعوذبالله والله که نیست یارش

من همچو گلبنانم او همچو باغبانم
از وی شکفت جانم بر وی بود نثارش

چون برگ من ز بالا رقصان به پستی آیم
لرزان که تا نیفتم الا که در کنارش

حیله گریست کارش مهره بریست کارش
پرده دریست کارش نی سرسریست کارش

می‌خارد این گلویم گویم عجب نگویم
بگذار تا بخارد بی‌محرمی مخارش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۶۱

گر جان بجز تو خواهد از خویش برکنیمش
ور چرخ سرکش آید بر همدگر زنیمش

گر رخت خویش خواهد ما رخت او دهیمش
ور قلعه‌ها درآید ویرانه‌ها کنیمش

گر این جهان چو جانست ما جان جان جانیم
ور این فلک سر آمد ما چشم روشنیمش

بیخ درخت خاکست وین چرخ شاخ و برگش
عالم درخت زیتون ما همچو روغنیمش

چون عشق شمس تبریز آهن ربای باشد
ما بر طریق خدمت مانند آهنیمش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۶۲

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش

گه می‌فتد از این سو گه می‌فتد از آن سو
آن کس که مست گردد خود این بود نشانش

چشمش بلای مستان ما را از او مترسان
من مستم و نترسم از چوب شحنگانش

ای عشق الله الله سرمست شد شهنشه
برجه بگیر زلفش درکش در این میانش

اندیشه‌ای که آید در دل ز یار گوید
جان بر سرش فشانم پرزر کنم دهانش

آن روی گلستانش وان بلبل بیانش
وان شیوه‌هاش یا رب تا با کیست آنش

این صورتش بهانه‌ست او نور آسمانست
بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش

دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد
پس این جهان مرده زنده‌ست از آن جهانش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۶۳

می‌گفت چشم شوخش با طره سیاهش
من دم دهم فلان را تو درربا کلاهش

یعقوب را بگویم یوسف به قعر چاهست
چون بر سر چه آید تو درفکن به چاهش

ما شکل حاجیانیم جاسوس و رهزنانیم
حاجی چو در ره آید ما خود زنیم راهش

ما شاخ ارغوانیم در آب و می‌نماییم
با نعل بازگونه چون ماه و چون سپاهش

روباه دید دنبه در سبزه زار و می‌گفت
هرگز کی دید دنبه بی‌دام در گیاهش

وان گرگ از حریصی در دنبه چون نمک شد
از دام بی‌خبر بد آن خاطر تباهش

ابله چو اندرافتد گوید که بی‌گناهم
بس نیست ای برادر آن ابلهی گناهش

ابله کننده عشقست عشقی گزین تو باری
کابله شدن بیرزد حسن و جمال و جاهش

پای تو درد گیرد افسون جان بر او خوان
آن پای گاو باشد کافسون اوست کاهش

حلق تو درد گیرد همراه دم پذیرد
خود حلق کی گشاید بی‌آه غصه کاهش

تا پیشگاه عشقش چون باشد و چه باشد
چون ما ز دست رفتیم از پای گاه جاهش

تا چه جمال دارد آن نادره مطرز
که سوخت جان ما را آن نقش کارگاهش
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۶۴

آن مه که هست گردون گردان و بی‌قرارش
وان جان که هست این جان وین عقل مستعارش

هر لحظه اختیاری نو نو دهد به جان‌ها
وین اختیارها را بشکسته اختیارش

من جسم و جان ندانم من این و آن ندانم
من در جهان ندانم جز چشم پرخمارش

آن روی همچو روزش وان رنگ دلفروزش
وان لطف توبه سوزش وان خلق چون بهارش

عشقش بلای توبه داده سزای توبه
آخر چه جای توبه با عشق توبه خوارش

چون دوست و دشمن او هستند رهزن او
ماییم و دامن او بگرفته استوارش

از عشق جام و دورش شاید کشید جورش
چون گوش دوست داری می‌بوس گوشوارش

من حلقه‌های زلفش از عشق می‌شمارم
ور نه کجا رسد کس در حد و در شمارش

لطفش همی‌شمارم دل با دم شمرده
جانیش بخش آخر ای کشته زار زارش
هله
     
  
صفحه  صفحه 225 از 464:  « پیشین  1  ...  224  225  226  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA