انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 241 از 464:  « پیشین  1  ...  240  241  242  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی


مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۱۴

درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم
مرا می خواند آن آتش مگر موسی عمرانم

دخلت التیه بالبلوی و ذقت المن و السلوی
چهل سال است چون موسی به گرد این بیابانم

مپرس از کشتی و دریا بیا بنگر عجایب‌ها
که چندین سال من کشتی در این خشکی همی‌رانم

بیا ای جان تویی موسی وین قالب عصای تو
چو برگیری عصا گردم چو افکندیم ثعبانم

تویی عیسی و من مرغت تو مرغی ساختی از گل
چنانک دردمی در من چنان در اوج پرانم

منم استون آن مسجد که مسند ساخت پیغامبر
چو او مسند دگر سازد ز درد هجر نالانم

خداوند خداوندان و صورت ساز بی‌صورت
چه صورت می کشی بر من تو دانی من نمی‌دانم

گهی سنگم گهی آهن زمانی آتشم جمله
گهی میزان بی‌سنگم گهی هم سنگ و میزانم

زمانی می چرم این جا زمانی می چرند از من
گهی گرگم گهی میشم گهی خود شکل چوپانم

هیولایی نشان آمد نشان دایم کجا ماند
نه این ماند نه آن ماند بداند آن منآنم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۱۵

ز فرزین بند آن رخ من چه شهماتم چه شهماتم
مکن ای شه مکافاتم مکن ای شه مکافاتم

دلم پر گشت از مهری که بر چشمت ازاو مهری
اگر در پیش محرابم وگر کنج خراباتم

به لخت این دل پاره مگر رحمت شد آواره
مرا فریاد رس آخر که در دریای آفاتم

چو شاه خوش خرام آمد جز او بر من حرام آمد
چه بی‌برگم ز هجرانش اگر در باغ و جناتم

مرا رخسار او باید چه سود از ماه و پروینم
چو شام زلف او خواهم چه سود از شام و شاماتم

چو از دستش خورم باده منم آزاد و آزاده
چو پیش او زمین بوسم به بالای سماواتم

سعادت‌ها که من دارم ز شمس الدین تبریزی
سعادت‌ها سجود آرد به پیش این سعاداتم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۱۶

ترش رویی و خشمینی چنین شیرین ندیدستم
ز افسون‌هاش مجنونم ز افسان‌هاش سرمستم

بتان بس دیده‌ام جانا ولیکن نی چنین زیبا
تویی پیوندم و خویشم کنون در خویش درجستم

همه شب از پریشانی چنان بودم که می دانی
ولیک این دم ز حیرانی کریما از دگر دستم

از این حالت که دل دارد بگیر و برجهان او را
که من خاکی ز سعی تو ز روی خاک برجستم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۱۷

به حق روی تو که من چنین رویی ندیدستم
چه مانی تو بدان صورت که از مردم شنیدستم

چنین باغی در این عالم نرسته‌ست و نروید هم
نه در خواب و نه بیداری چنین میوه نچیدستم

دعای یک پدر نبود دعای صد نبی باشد
کز این سان دولتی گشتم بدین دولت رسیدستم

شنیدم ز آسمان روزی که دارم از غمت سوزی
ز رفعت‌های سوز او در این گردش خمیدستم

مرا می گوید اندیشه ز عشق آموختم پیشه
ز عدل دوست قفلستم ز لطف او کلیدستم

گرفته هر یکی ذره یکی آیینه پیش رو
کز آن آیینه گر این را به نرخ جان خریدستم

کدام است او یکی اویی همه اوها از او بویی
که از بعدش یزیدستم ز قربش بایزیدستم

بگفتم نیشکر را من که از کی پرشکر گشتی
اشارت کرد سوی تو کز انفاسش چشیدستم

به جان گفتم که چون غنچه چرا چهره نهان کردی
بگفت از شرم روی او به جسم اندر خزیدستم

جهان پیر را گفتم که هم بندی و هم پندی
بگفتا گر چه پیرم من ولیک او را مریدستم

چو سوسن صد زبان دارد جهان در شکر و آزادی
کز آن جان و جهان خورش مزید اندر مزیدستم

بهار آمد چو طاووسی هزاران رنگ بر پرش
که من از باغ حسن او بدین جانب پریدستم

ز بهر عشرت جان‌ها کشیدم راح و ریحان‌ها
برای رنج رنجوران عقاقیری کشیدستم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۱۸

دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم

تویی قبله همه عالم ز قبله رو نگردانم
بدین قبله نماز آرم به هر وادی که من هستم

مرا جانی در این قالب وانگه جز توممذهب
که من از نیستی جانا به عشق تو برون جستم

اگر جز تو سری دارم سزاوار سر دارم
وگر جز دامنت گیرم بریده باد این دستم

به هر جا که روم بی تو یکی حرفیم بی‌معنی
چو هی دو چشم بگشادم چو شین در عشق بنشستم

چو من هی ام چو من شینم چرا گم کرده‌ام هش را
که هش ترکیب می خواهد من از ترکیب بگسستم

جهانی گمره و مرتد ز وسواس هوای خود
به اقبال چنین عشقی ز شر خویشتن رستم

به سربالای عشق این دل از آن آمد کهصافی شد
که از دردی آب و گل من بی‌دل در این پستم

زهی لطف خیال او که چون در پاش افتادم
قدم‌های خیالش را به آسیب دو لب خستم

بشستم دست از گفتن طهارت کردم از منطق
حوادث چون پیاپی شد وضوی توبه بشکستم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۱۹

بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم
برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم

شکسته بسته می گفتم پریر از شرح دل چیزی
تنک شد جام فکر و من چو شیشه خرد بشکستم

چو تخته تخته بشکستند کشتی‌ها در این طوفان
چه باشد زورق من خود که من بی‌پاو بی‌دستم

شکست از موج این کشتی نه خوبی ماند و نه زشتی
شدم بی‌خویش و خود را من سبک بر تخته‌ای بستم

نه بالایم نه پست اما ولیک این حرف پست آمد
که گه زین موج بر اوجم گهی زان اوج در پستم

چه دانم نیستم هستم ولیک این مایه می دانم
چو هستم نیستم ای جان ولی چون نیستم هستم

چه شک ماند مرا در حشر چون صد ره در این محشر
چو اندیشه بمردم زار و چون اندیشه برجستم

جگر خون شد ز صیادی مرا باری در این وادی
ز صیدم چون نبد شادی شدم من صید و وارستم

بود اندیشه چون بیشه در او صد گرگ و یک میشه
چه اندیشه کنم پیشه که من ز اندیشه ده مستم

به هر چاهی که برکندم ز اول من درافتادم
به هر دامی که بنهادم من اندر دام پیوستم

خسی که مشتریش آمد خیال خام ریش آمد
سبال از کبر می مالد که رو من کار کردستم

چه کردی آخر ای کودن نشاندی گل دراین گلخن
نرست از گلشنت برگی ولیک از خار تو خستم

مرا واجب کند که من برون آیم چو گل از تن
که عمرم شد به شصت و من چو سین و شین در این شستم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۲۰

اگر شد سود و سرمایه چه غمگینی چو من هستم
برآور سر ز جود من که لاتأسوا نمودستم

اگر فانی شود عالم ز دریایی بود شبنم
گر افتاده‌ست او از خود نیفتاده‌ستاز دستم

جهان ماهی عدم دریا درون ماهی این غوغا
کنم صیدش اگر گم شد که من صیاد بی‌شستم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۲۱

بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم
ازیرا نعل اسبت را به هنگام چرا گردم

امانی از ندم دادی نه لافیدی نه دم دادی
زهی عیسی دم فردم زهی باکر و بافر دم

چو دخلم از لبی دادی که پاک آمد ز بیدادی
کی داند وسعت خرجم کجا گشته‌ست هر خرجم

چو دیدم داد و جود تو شدم محو وجود تو
یکی رنگی برآوردم که گویی باغ را وردم

تو داوود جوانمردی امام قدرالسردی
چو من محصون آن سردم برون از گرم و از سردم

چو عکس جیش حسن تو طراد آورد بر نقشم
برون جستم ز فکرت من نه در عکسم نهدر طردم

خمش کن کاندر این وادی شرابی بود جاویدی
رواق و درد او خوردم که هر دو بود درخوردم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۲۲

طواف حاجیان دارم بگرد یار می گردم
نه اخلاق سگان دارم نه بر مردار می گردم

مثال باغبانانم نهاده بیل بر گردن
برای خوشه خرما به گرد خار می گردم

نه آن خرما که چون خوردی شود بلغمکند صفرا
ولیکن پر برویاند که چون طیار می گردم

جهان مارست و زیر او یکی گنجی است بس پنهان
سر گنجستم و بر وی چو دم مار می گردم

ندارم غصه دانه اگر چه گرد این خانه
فرورفته به اندیشه چو بوتیمار می گردم

نخواهم خانه‌ای در ده نه گاو و گله فربه
ولیکن مست سالارم پی سالار می گردم

رفیق خضرم و هر دم قدوم خضر را جویان
قدم برجا و سرگردان که چون پرگارمی گردم

نمی‌دانی که رنجورم که جالینوس می جویم
نمی‌بینی که مخمورم که بر خمار می گردم

نمی‌دانی که سیمرغم که گرد قاف میپرم
نمی‌دانی که بو بردم که بر گلزار می گردم

مرا زین مردمان مشمر خیالی دان کهمی گردد
خیال ار نیستم ای جان چه بر اسرار می گردم

چرا ساکن نمی‌گردم بر این و آن همی‌گویم
که عقلم برد و مستم کرد ناهموار می گردم

مرا گویی مرو شپشپ که حرمت را زیاندارد
ز حرمت عار می دارم از آن بر عار می گردم

بهانه کرده‌ام نان را ولیکن مست خبازم
نه بر دینار می گردم که بر دیدار می گردم

هر آن نقشی که پیش آید در او نقاش می بینم
برای عشق لیلی دان که مجنون وار می گردم

در این ایوان سربازان که سر هم در نمی‌گنجد
من سرگشته معذورم که بی‌دستار می گردم

نیم پروانه آتش که پر و بال خود سوزم
منم پروانه سلطان که بر انوار می گردم

چه لب را می گزی پنهان که خامش باش و کمتر گوی
نه فعل و مکر توست این هم که بر گفتار می گردم

بیا ای شمس تبریزی شفق وار ار چه بگریزی
شفق وار از پی شمست بر این اقطار می گردم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۲۴

تو تا دوری ز من جانا چنین بی‌جان همی‌گردم
چو در چرخم درآوردی به گردت زان همی‌گردم

چو باغ وصل خوش بویم چو آب صاف در جویم
چو احسان است هر سویم در این احسان همی‌گردم

مرا افتاد کار خوش زهی کار و شکارخوش
چو باد نوبهار خوش در این بستان همی‌گردم

چه جای باغ و بستانش که نفروشم به صد جانش
شدم من گوی میدانش در این میدان همی‌گردم

کسی باشد ملول ای جان که او نبود قبول ای جان
منم آل رسول ای جان پس سلطان همی‌گردم

تو را گویم چرا مستم ز لعلش بوی بردستم
کلند عشق در دستم به گرد کان همی‌گردم

منم از کیمیای جان چه جای دل چه جای جان
نه چون تو آسیای نان که گرد نان همی‌گردم

قدح وارم در این دوران میان حلقه مستان
ز دست این به دست آن بدین دستان همی‌گردم
هله
     
  
صفحه  صفحه 241 از 464:  « پیشین  1  ...  240  241  242  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA