انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 249 از 464:  « پیشین  1  ...  248  249  250  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی


مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۹۱

خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیم
که از سفهش بس سر انگشت گزیدیم

گر هیچ گریزی بگریز از هوس خویش
زیرا همه رنج از هوس بیهده دیدیم

والله که مفری بجز از فر رخش نیست
کاندر خضر و گلشن او می نگریدیم

هر روز که برخیزی رو پاک بشویی
آن سوی دو ای دل که گه درد دویدیم

آن سوی که در ساعت دشوار دل خلق
آید که خدایا همه محتاج و مریدیم

هر دانه که چیدیم هله دام بلا بود
سوی تو پراشکسته و تن خسته پریدیم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۹۲

بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم
وز غربت اجسام بالله رسیدیم

با اسب بدان شاه کسی چون نرسیده‌ست
ما اسب بدادیم و بدان شاه رسیدیم

چون ابر بسی اشک در این خاک فشاندیم
وز ابر گذشتیم و بدان ماه رسیدیم

ای طبل زنان نوبت ما گشت بکوبید
وی ترک برون آ که به خرگاه رسیدیم

یک چند چو یوسف به بن چاه نشستیم
زان سر رسن آمد به سر چاه رسیدیم

ما چند صنم پیش محمد بشکستیم
تا در صنم دلبر دلخواه رسیدیم

نزدیکتر آیید که از دور رسیدیم
و احوال بپرسید که از راه رسیدیم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۹۳

ما عاشق و سرگشته و شیدای دمشقیم
جان داده و دل بسته سودای دمشقیم

زان صبح سعادت که بتابید از آن سو
هر شام و سحر مست سحرهای دمشقیم

بر باب بریدیم که از یار بریدیم
زان جامع عشاق به خضرای دمشقیم

از چشمه بونواس مگر آب نخوردی
ما عاشق آن ساعد سقای دمشقیم

بر مصحف عثمان بنهم دست به سوگند
کز لولوی آن دلبر لالای دمشقیم

از باب فرج دوری و از باب فرادیس
کی داند کاندر چه تماشای دمشقیم

بر ربوه برآییم چو در مهد مسیحیم
چون راهب سرمست ز حمرای دمشقیم

در نیرب شاهانه بدیدیم درختی
در سایه آن شسته و دروای دمشقیم

اخضر شده میدان و بغلطیم چو گویی
از زلف چو چوگان که به صحرای دمشقیم

کی بی‌مزه مانیم چو در مزه درآییم
دروازه شرقی سویدای دمشقیم

اندر جبل صالح کانی است ز گوهر
زان گوهر ما غرقه دریای دمشقیم

چون جنت دنیاست دمشق از پی دیدار
ما منتظر رأیت حسنای دمشقیم

از روم بتازیم سوم بار سوی شام
کز طره چون شام مطرای دمشقیم

مخدومی شمس الحق تبریز گر آن جاست
مولای دمشقیم و چه مولای دمشقیم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۹۴

افتادم افتادم در آبی افتادم
گر آبی خوردم من دلشادم دلشادم

بر دف نی بر نی نی یک لحظه بیگارم
بر خم نی بر می نی پیوسته بنیادم

در عشق دلداری مانند گلزاری
جان دیدم جان دیدم دل دادم دل دادم

می خوردم می خوردم در شهرت می گردم
سرتیزم سرتیزم پربادم پربادم

گر خودم گر جوشن پیروزم پیروزم
گر سروم گر سوسن آزادم آزادم

از چرخی از اوجی بر بحری بر موجی
خوش تختی خوش تختی بنهادم بنهادم

مولایم مولایم در حکم دریایم
در اوجش در موجش منقادم منقادم

ای کوکب ای کوکب بگشا لب بگشا لب
شرحی کن شرحی کن بر وفق میعادم

هر ذره هر پره می جوید می گوید
ز ارشادش ز ارشادش استادم استادم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۹۵

اگر تو نیستی در عاشقی خام
بیا مگریز از یاران بدنام
تو آن مرغی که میل دانه داری

نباشد در جهان یک دانه بی‌دام
مکن ناموس و با قلاش بنشین
که پیش عاشقان چه خاص و چه عام

اگر ناموس راه تو بگیرد
بکش او را و خونش را بیاشام

که این سودا هزاران ناز دارد
مکن ناز و بکش ناز و بیارام

حریفا اندر آتش صبر می کن
که آتش آب می گردد به ایام

نشان ده راه خمخانه که مستم
که دادم من جهانی را به یک جام

برادر کوی قلاشان کدام است
اگر در بسته باشد رفتم از بام

به پیش پیر میخانه بمیرم
زهی مرگ و زهی برگ و سرانجام
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۹۶

چه دیدم خواب شب کامروز مستم
چو مجنونان ز بند عقل جستم

به بیداری مگر من خواب بینم
که خوابم نیست تا این درد هستم

مگر من صورت عشق حقیقی
بدیدم خواب کو را می پرستم

بیا ای عشق کاندر تن چو جانی
به اقبالت ز حبس تن برستم

مرا گفتی بدر پرده دریدم
مرا گفتی قدح بشکن شکستم

مرا گفتی ببر از جمله یاران
بکندم از همه دل در تو بستم

مرا دل خسته کردی جرمم این بود
که از مژگان خیالت را بجستم

ببر جان مرا تا در پناهت
دو دستک می زنم کز جان بسستم

چه عالم‌هاست در هر تار مویت
بیفشان زلف کز عالم گسستم

که در هفتم زمین با تو بلندم
که در هفتم فلک بی‌روت پستم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۹۷

به جان جمله مستان که مستم
بگیر ای دلبر عیار دستم
به جان جمله جانبازان که جانم

به جان رستگارانش که رستم
عطاردوار دفترباره بودم
زبردست ادیبان می نشستم

چو دیدم لوح پیشانی ساقی
شدم مست و قلم‌ها را شکستم

جمال یار شد قبله نمازم
ز اشک رشک او شد آبدستم

ز حسن یوسفی سرمست بودم
که حسنش هر دمی گوید الستم

در آن مستی ترنجی می بریدم
ترنج اینک درست و دست خستم

مبادم سر اگر جز تو سرم هست
بسوزا هستیم گر بی‌تو هستم

تویی معبود در کعبه و کنشتم
تویی مقصود از بالا و پستم

شکار من بود ماهی و یونس
چو حاصل شد ز جعدت شصت شستم

چو دیدم خوان تو بس چشم سیرم
چو خوردم ز آب تو زین جوی جستم

برای طبع لنگان لنگ رفتم
ز بیم چشم بد سر نیز بستم

همان ارزد کسی کش می پرستد
زهی من که مر او را می پرستم

ببرد از کسی کآخر ببرد
به سوی عدل بگریزید ز استم

چو ری با سین و تی و میم پیوست
بدین پیوند رو بنمود رستم

یقین شد که جماعت رحمت آمد
جماعت را به جان من چاکرستم

خمش کردم شکار شیر باشم
که تا گوید شکار مفترستم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ۱۴۹۸

بیا کز غیر تو بیزار گشتم
وگر خفته بدم بیدار گشتم
بیا ای جان که تا روز قیامت
مقیم خانه خمار گشتم

ز پر و بال خود گل را فشاند
به کوه قاف خود طیار گشتم

ترش دیدم جهانی را من از ترس
در آن دوشاب چون آچار گشتم

عقیده این چنین سازید شیرین
که من زین خمره شکربار گشتم

یکی چندی بریدم من از اغیار
کنون با خویشتن اغیار گشتم

ز حال دیگران عبرت گرفتم
کنون من عبره الابصار گشتم

بیا ای طالب اسرار عالم
به من بنگر که من اسرار گشتم

بدان بسیار پیچید این سر من
که گرد جبه و دستار گشتم

از آن محبوس بودم همچو نقطه
که گرد نقطه چون پرگار گشتم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۴۹۹

بیا کز عشق تو دیوانه گشتم
وگر شهری بدم ویرانه گشتم

ز عشق تو ز خان و مان بریدم
به درد عشق تو همخانه گشتم

چیان کاهل بدم کان را نگویم
چو دیدم روی تو مردانه گشتم

چو خویش جان خود جان تو دیدم
ز خویشان بهر تو بیگانه گشتم

فسانه عاشقان خواندم شب و روز
کنون در عشق تو افسانه گشتم
هله
     
  
مرد

 
غزل شماره ی ‏۱۵۰۰

چنان مست است از آن دم جان آدم
که نشناسد از آن دم جان آدم

ز شور اوست چندین جوش دریا
ز سرمستی او مست است عالم

زهی سرده که گردن زد اجل را
که تا دنیا نبیند هیچ ماتم

شراب حق حلال اندر حلال است
می خنب خدا نبود محرم

از این باده جوان گر خورده بودی
نبودی پشت پیر چرخ را خم

زمین ار خورده بودی فارغستی
از آنک ابر تر بارد بر او نم

دل محرم بیان این بگفتی
اگر بودی به عالم نیم محرم

ز آب و گل برون بردی ما را
اگر بودی شما را پای محکم

رسید این عشق تا پای شما را
کند محکم ز هر سستی مسلم

بگو باقی تو شمس الدین تبریز
که بر تو ختم شد والله اعلم
هله
     
  
صفحه  صفحه 249 از 464:  « پیشین  1  ...  248  249  250  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA