انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 359 از 464:  « پیشین  1  ...  358  359  360  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی



 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۵۸۹ »



نه چرخ زمرد را محبوس هوا کردی
تا صورت خاکی را در چرخ درآوردی

ای آب چه می‌شویی وی باد چه می‌جویی
ای رعد چه می غری وی چرخ چه می‌گردی

ای عشق چه می‌خندی وی عقل چه می‌بندی
وی صبر چه خرسندی وی چهره چرا زردی

سر را چه محل باشد در راه وفاداری
جان خود چه قدر باشد در دین جوانمردی

کامل صفت آن باشد کو صید فنا باشد
یک موی نمی‌گنجد در دایره فردی

گه غصه و گه شادی دور است ز آزادی
ای سرد کسی کو ماند در گرمی و در سردی

کو تابش پیشانی گر ماه مرا دیدی
کو شعشعه مستی گر باده جان خوردی

زین کیسه و زان کاسه نگرفت تو را تاسه
آخر نه خر کوری بر گرد چه می‌گردی

با سینه ناشسته چه سود ز رو شستن
کز حرص چو جارویی پیوسته در این گردی

هر روز من آدینه وین خطبه من دایم
وین منبر من عالی مقصوره من مردی

چون پایه این منبر خالی شود از مردم
ارواح و ملک از حق آرند ره آوردی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۵۹۰ »



ای پرده در پرده بنگر که چه‌ها کردی
دل بردی و جان بردی این جا چه رها کردی

ای برده هوس‌ها را بشکسته قفس‌ها را
مرغ دل ما خستی پس قصد هوا کردی

گر قصد هوا کردی ور عزم جفا کردی
کو زهره که تا گویم ای دوست چرا کردی

آن شمع که می‌سوزد گویم ز چه می‌گرید
زیرا که ز شیرینش در قهر جدا کردی

آن چنگ که می‌زارد گویم ز چه می‌زارد
کز هجر تو پشت او چون بنده دوتا کردی

این جمله جفا کردی اما چو نمودی رو
زهرم چو شکر کردی وز درد دوا کردی

هر برگ ز بی‌برگی کف‌ها به دعا برداشت
از بس که کرم کردی حاجات روا کردی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۵۹۱ »



ای پرده در پرده بنگر که چه‌ها کردی
دل بودی و جان بردی این جا چه رها کردی

خورشید جهانی تو سلطان شهانی تو
بی‌هوشی جانی تو گیرم که جفا کردی

هم عاقبت ای سلطان بردی همه را مهمان
در بخشش و در احسان حاجات روا کردی

هر سنگ که بگرفتی لعل و گهرش کردی
هر پشه که پروردی صد همچو هما کردی

یک طایفه را ای جان منشور خطا دادی
یک قافله را ناگه اصحاب صفا کردی

آثار فلک‌ها را اجزای زمین کردی
اجزای زمین‌ها را در لطف سما کردی

پس من ز چه بشناسم از چرخ زمین‌ها را
چون قاعده بشکستی وز درد دوا کردی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۵۹۲ »



ای صورت روحانی امروز چه آوردی
آورد نمی‌دانم دانم که مرا بردی

ای گلشن نیکویی امروز چه خوش بویی
بر شاخ کی خندیدی در باغ کی پروردی

امروز عجب چیزی می‌افتی و می‌خیزی
در باغ کی خندیدی وز دست کی می‌خوردی

آن طبع زرافشانی و آن همت سلطانی
پیران و جوانان را آموخت جوامردی

بگذر ز جوامردی کان هم ز دوی خیزد
در وحدت همدردی درکش قدح دردی

هم همره و همدردی هم جمعی و هم فردی
هم عاشق و معشوقی هم سرخی و هم زردی

با این همه در مجلس بنشین و میا با من
ترسم که میان ره بگریزی و برگردی

ور ز آنک همی‌آیی با خویش مبر دل را
کز دل دودلی خیزد گه گرمی و گه سردی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۵۹۳ »



گر شمس و قمر خواهی نک شمس و قمر باری
ور صبح و سحر خواهی نک صبح و سحر باری

ای یوسف کنعانی وی جان سلیمانی
گر تاج و کمر خواهی نک تاج و کمر باری

ای حمزه آهنگی وی رستم هر جنگی
گر تیغ و سپر خواهی نک تیغ و سپر باری

ای بلبل پوینده وی طوطی گوینده
گر قند و شکر خواهی نک قند و شکر باری

ای دشمن عقل و هش وی عاشق عاشق کش
گر زیر و زبر خواهی نک زیر و زبر باری

ای جان تماشاجو موسی تجلی جو
گر سمع و بصر خواهی نک سمع و بصر باری

ای دیو پر از کینه وی دشمن دیرینه
گر فتنه و شر خواهی نک فتنه و شر باری

خاموش مگو چندین برخیز سفر بگزین
گر یار سفر خواهی نک یار سفر باری

شمس الحق تبریزی از حسن و دلاویزی
گر خسته جگر خواهی نک خسته جگر باری

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۵۹۴ »



از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری
در گور کجا گنجی چون نور خدا داری

خوش باش کز آن گوهر عالم همه شد چون زر
ماننده آن دلبر بنما که کجا داری

در عشق نشسته تن در عشرت تا گردن
تو روی ترش با من ای خواجه چرا داری

در عالم بی‌رنگی مستی بود و شنگی
شیخا تو چو دلتنگی با غم چه هواداری

چندین بمخور این غم تا چند نهی ماتم
همرنگ شو آخر هم گر بخشش ما داری

از تابش تو جانا جان گشت چنین دانا
بسم الله مولانا چون ساغرها داری

شمس الحق تبریزی چون صاف شکرریزی
با تیره نیامیزی چون بحر صفا داری

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۵۹۵ »



امشب پریان را من تا روز به دلداری
در خوردن و شب گردی خواهم که کنم یاری

من شیوه پریان را آموخته‌ام شب‌ها
وقت حشرانگیزی در چالش و میخواری

جنی پنهان باشد در ستر و امان باشد
پوشیده‌تر از پریان ماییم به ستاری

بر صورت ما واقف پریان و ز جان غافل
در مکر خدا مانده آن قوم ز اغیاری

خود را تو نمی‌دانی جویای پری ز آنی
مفروش چنین ارزان خود را به سبکباری

و آن جنی ما بهتر زیبارخ و خوش گوهر
از دیو و پری برده صد گوی به عیاری

شب از مه او حیران مه عاشق آن سیران
نی بی‌مزه و رنگین پالوده بازاری

از سیخ کباب او وز جام شراب او
وز چنگ و رباب او وز شیوه خماری

دیوانه شده شب‌ها آلوده شده لب‌ها
در جمله مذهب‌ها او راست سزاواری

خواب از شب او مرده شلوار گرو کرده
کس نیست در این پرده تو پشت کی می‌خاری

بردی ز حد ای مکثر بربند دهان آخر
نی عاشق عشقی تو تو عاشق گفتاری

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۵۹۶ »



نظاره چه می‌آیی در حلقه بیداری
گر سینه نپوشانی تیری بخوری کاری

در حلقه سر اندرکن دل را تو قویتر کن
شاهی است تو باور کن بر کرسی جباری

تا بازرهی زان دم تا مست شوی هر دم
گاهی ز لب لعلش گاهی ز می ناری

بگشای دهانت را خاشاک مجو در می
خاشاک کجا باشد در ساغر هشیاری

ای خواجه چرا جویی دلداری از آن جانان
بس نیست رخ خوبش دلجویی و دلداری

دی نامه او خواندم در قصه بی‌خویشی
بنوشتم از عالم صد نامه بیزاری

نقش تو چو نقش من رخ بر رخ خود کرده‌ست
با ما غم دل گویی یا قصه جان آری

من با صنم معنی تن جامه برون کردم
چون عشق بزد آتش در پرده ستاری

در رنگ رخم عشقش چون عکس جمالش دید
افتاد به پایم عشق در عذر گنه کاری

شمس الحق تبریزی آیی و نبینندت
زیرا که چو جان آیی بی‌رنگ صباواری

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۵۹۷ »



گر روی بگردانی تو پشت قوی داری
کان روی چو خورشیدت صد گون کندت یاری

من بی‌رخ چون ماهت گر روی به ماه آرم
مه بی‌تو ز من گیرد صد دوری و بیزاری

جان بی‌تو یتیم آمد مه بی‌تو دو نیم آمد
گلزار جفا گردد چون تخم جفا کاری

چون سرکشی آغازی یا اسب جفا تازی
دست کی رسد در تو گر پای نیفشاری

مهمان توام ای جان ای شادی هر مهمان
شاید که ز بخشایش این دم سر من خاری

رو ای دل بیچاره با تیغ و کفن پیشش
کی پیش رود با او بدفعلی و طراری

ای جان نه ز باغ تو رسته‌ست درخت من
پرورده و خو کرده با عشرت و خماری

اجزای وجود من مستان تواند ای جان
مستان مرا مفکن در نوحه و در زاری

آن ساغر پنهانی خواهم که بگردانی
مستانه به پیش آیی بی‌نخوت و جباری

ای ساغر پنهانی تو جامی و یا جانی
یا چشمه حیوانی یا صحت بیماری

یا آب حیاتی تو یا خط نجاتی تو
یا کان نباتی تو یا ابر شکرباری

آن ساغر و آن کوزه کو نشکندم روزه
اما نهلد در سر نی عقل نی هشیاری

هم عقلی و هم جانی هم اینی و هم آنی
هم آبی و هم نانی هم یاری و هم غاری

خاموش شدم حاصل تا برنپرد این دل
نی زان که سخن کم شد از غایت بسیاری

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
« غزل شماره ی ۲۵۹۸ »



ای جان و جهان آخر از روی نکوکاری
یک دم چه زیان دارد گر روی به ما آری

ای روی تو چون آتش وی بوی تو چون گل خوش
یا رب که چه رو داری یا رب که چه بو داری

در پیش دو چشم من پیوسته خیال تو
خوش خواب که می‌بینم در حالت بیداری

دل را چو خیال تو بنوازد مسکین دل
در پوست نمی‌گنجد از لذت دلداری

قرص قمرت گویم نور بصرت گویم
جان دگرت گویم یا صحت بیماری

از شرم تو شاخ گل سر پیش درافکنده
وز زاری من بلبل وامانده شد از زاری

از جمله ببر زیرا آن جا که تویی و او
تو نیز نمی‌گنجی جز او که دهد یاری

اندر شکم ماهی دم با کی زند یونس
جز او کی بود مونس در نیم شب تاری

در چشمه سوزن تو خواهی که رود اشتر
ای بسته تو بر اشتر شش تنگ به سرباری

با این همه ای دیده نومید مباش از وی
چون ابر بهاری کن در عشق گهرباری

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 359 از 464:  « پیشین  1  ...  358  359  360  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA