انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 410 از 464:  « پیشین  1  ...  409  410  411  ...  463  464  پسین »

Molavi | مولوی


مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۳۱۲۹


رضیت بما قسم‌الله لی
و فوضت امری دلی خالقی

لقد احسن‌الله فیما مضی
کذالک یحسن فیما بقی

ایا ساقی جان هر متقی
بگردان چو مردان، می راوقی

بخر جان و دلرا ز اندیشها
که بر جانها حاکم مطلقی

بهشت رخت گر تجلی کند
نه دوزخ بماند، نه در وی شقی

اگر تو گریزی ز ما، سابقی
ور از تو گریزیم، تولا حقی

میان شب و روز فرقی نماند
چو ماهت نه غربیست، نی مشرقی

به صد لابه مخمور را می دهی
کی دیدست ساقی بدین مشفقی؟!

شراب سخن بخش رقاص کن
که گردد کلوخ از تفش منطقی

چو حق گول جستست و قلب سلیم
دلا زیرکی می‌کنی؟ احمقی

ز فکرت دل و جان گر آرام داشت
چرا رفت در سکر و در موسقی؟!

تو تنها چرایی اگر خوش خویی؟!
تو عذرا چرایی اگر وامقی؟!

جعل وش ز گل خویشتن در کشی
همان چرک می‌کش، بدان لایقی

همه خارکس دان، اگر پادشاست
بجز خار خار، و غم عاشقی

خمش کن، ببین حق را فتح باب
چهددر فکرت نکتهٔ مغلقی؟!

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۳۱۳۰


تماشا مرو نک تماشا تویی
جهان و نهان و هویدا تویی

چه این جا روی و چه آن جا روی
که مقصود از این جا و آن جا تویی

به فردا میفکن فراق و وصال
که سرخیل امروز و فردا تویی

تو گویی گرفتار هجرم مگر
که واصل تویی هجر گیرا تویی

ز آدم بزایید حوا و گفت
که آدم تو بودی و حوا تویی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۳۱۳۱


الا هات حمرا کالعندم
کانی ما زجتها عن دمی

و یبدو سناها علی وجنتی
اذا انحدرت کاسها عن فمی

فطوبی لسکراء من مغنم
و تعسا لصحواء من مغرمی

درغمی خور اگر در غمی
که شادی فزاید می درغمی

بیا نوش کن ای بت نوش لب
شراب محرم اگر محرمی

مگو نام فردا اگر صوفیی
همین دم یکی شو اگر همدمی

برای چنین جام عالم بها
بهل مملکت را اگر ادهمی

درآشام یک جام دریا دلا
اگر ظاهر کند گوهر آدمی

چرا بسته باشی چو در مجلسی
چرا خشک باشی چو در زمزمی

چرا می‌نگیری نخستین قدح
چپ و راست بنما که از کی کمی

ز جام فلک پاک و صافیتری
که برتر از این گنبد اعظمی

بنوش ای ندیمی که هم خرقه‌ای
بجوش ای شرابی که خوش مرهمی

چو موسی عمران توی عمر جان
چو عیسی مریم روان بر یمی

چو یوسف همه فتنه مجلسی
چو اقبال و باده عدوی غمی

ز هر باد چون کاه از جا مرو
که چون کوه در مرتبت محکمی

بحل برج کژدم سوی زهره رو
که کژدم ندارد بجز کژدمی

به تو آمدم زانک نشکیفتم
ز احسان و بخشایش و مردمی

چنین خال زیبا که بر روی توست
پناه غریبی و خال و عمی

فانت الربیع و انت المدام
و مولی الملوک الا فاحکمی

خلایق ز تو واله و درهمند
تو چون زلف جعدت چرا درهمی

مگر شمس تبریز عقلت ببرد
که چون من خرابی و لایعلمی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۳۱۳۲


خواهیم یارا کامشب نخسپی
حق خدا را کامشب نخسپی

چون سرو و سوسن تا روز روشن
خوبیم و زیبا کامشب نخسپی

یار موافق تا صبح صادق
شاهی و مولا کامشب نخسپی

ای ماه پاره همچون ستاره
باشی به بالا کامشب نخسپی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۳۱۳۳


حدی نداری در خوش لقایی
مثلی نداری در جان فزایی

بر وعده تو بر نجده تو
که م دوش گفتی هی تو کجایی

کردم کرانه ز اهل زمانه
رفتم به خانه تا تو بیایی

نزلت چشیدم رویت ندیدم
آن قرص مه را کی می‌نمایی

ماهی کمالی آب زلالی
جاه و جلالی کان عطایی

امروز مستم مجنون پرستم
بگرفت دستم دست خدایی

ای ساقی شه هین الله الله
افزون ده آن می چون مرتضایی

یک گوشه جان ماندست پیچان
و آن پیچش از تو یابد رهایی

جنگ است نیمم با نیم دیگر
هین صلح شان ده تا چند پایی

زاغی و بازی در یک قفس شد
و از زخم هر دو در ابتلایی

بگشا قفس را تا ره شودشان
جنگی نماند چون در گشایی

نفسی و عقلی در سینه ما
در جنگ و محنت مست خدایی

گر جنگ خواهی درشان فروبند
ور نی بکن شان یک دم سقایی

در آب افکن چون مهد موسی
این جان ما را چون جان مایی

تا کش نیاید فرعون ملعون
نی آن عوانان اندر دغایی

در آب رقصان مهد لطیفش
از خوف رسته وز بی‌نوایی

فرعون اکنون بشناسد او را
کز راه آب او کرد ارتقایی

تو میر آبی و آن آب قایم
داد و دهش را دایم سزایی

در خانه موسی در خوف جان بد
در آب بودش امن بقایی

هر چیز زنده از آب باشد
کب است ما را نقل سمایی

تو آب آبی تو تاب تابی
آب از تو یابد لطف و روایی

قارون نعمت طماع گردد
در بخشش تو گیرد گدایی

جز در گدایی کس این نیابد
ناموس کم کن با کبریایی

گیرنده خواهد جوینده خواهد
ناموس آرد جان را جدایی

خاموش کردم لیکن روانم
در اندرونم گشته‌ست نایی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۳۱۳۴


تو جان مایی، ماه سمایی
فارغ ز جمله اندیشهایی

جویی ز فکرت، داروی علت
فکرست اصل علت فزایی

فکرت برون کن، حیرت فزون کن
نی مرد فکری مرد صفایی

فکرت درین ره شد ژاژ خایی
مجنون شو ای جان، عاقل چرایی؟!

بد نام مجنون رست از کشاکش
باهوش کرمی، مست اژدهایی

کرم بریشم، اندیشه دارد
زیرا که جوید صنعت نمایی

صنعت نماید، چیزی بزاید
از خود برآید زان خیره‌رایی

صنعت رها کن، صانع بست استت
شاهد همو بس، کم ده گوایی

او نیستها را دادست هستی
او قلبها را بخشد روایی

داد او فلک را دوران دایم
نامد زیانش بی‌دست و پایی

خامش! برآن باش که پر نگویی
هرچند با خود بر می‌نیایی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۳۱۳۵


با چرخ گردان تیره هوایی
دارد همیشه قصد جدایی

هذا محمد قتلی تغمد
انا معود حمد الجفایی

هذا حبیبی هذا طبیبی
هذا ادیبی هذا دوایی

هذا مرادی هذا فؤادی
هذا عمادی هذا لوایی

پر کن سبویی بی‌گفت و گویی
باهای و هویی گر یار مایی

هان ای صفورا بشکن سبو را
مفکن عمو را در بی‌نوایی

گر شد سبویی داریم جویی
در شهره کویی تو گر سقایی

این عیش باقی نبود گزافی
بی پر نپرد مرغ هوایی

بنمای جان را قولنجیان را
تنهاروی کن رسم همایی

از بهر حس شان جسم نجس شان
ز ایشان چه خیزد گند گدایی

زین رز برون بر گنده بغل را
پهلوی نعنع کن گندنایی

بسیار کوشی تا دل بپوشی
هر جزوت این جا بدهد گوایی

ننوشته خواند ناگفته داند
تو سخت رویی بس بی‌حیایی

چون نیست رختت چون نیست بختت
ز آن روی سختت ناید کیایی

جنس سگانی وغ وغ کنانی
می‌گرد در کو در خانه نایی

در خانه بلبل داریم صلصل
کز سگ نیاید زیبانوایی

نک بلبل حر نک بلبله پر
برخیز سنقر تا چند پایی

عمری چو نوحی یاری چو روحی
گاهی غدایی گاهی عشایی

نوشیست و می‌نوش وز گفت خاموش
وین طبل کم زن بس ای مرایی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۳۱۳۶


خواهی ز جنون بویی ببری
ز اندیشه و غم می‌باش بری

تا تنگ دلی از بهر قبا
جانت نکند زرین کمری

کی عشق تو را محرم شمرد
تا همچو خسان زر می‌شمری

فوق همه‌ای چون نور شوی
تا نور نه‌ای در زیر دری

هیزم بود آن چوبی که نسوخت
چون سوخته شد باشد شرری

وانگه شررش وا اصل رود
همچون شرر جان بشری

سرمه بود آن کز چشم جداست
در چشم رود گردد نظری

یک قطره بود در ابر گران
در بحر فتد یابد گهری

خار سیهی بد سوختنی
گردش گل تر باد سحری

یک لقمه نان چون کوفته شد
جان گشت و کند نان جانوری

خون گشت غذا در پیشه وری
آن لقمه کند هم پیشه وری

گر زانک بلا کوبد دل تو
از عین بلانوشی بچری

ور زانک اجل کوبد سر تو
دانی پس از آن که جمله سری

در بیضه تن مرغ عجبی
در بیضه دری ز آن می‌نپری

گر بیضه تن سوراخ شود
هم پر بزنی هم جان ببری

سودای سفر از ذکر بود
از ذکر شود مردم سفری

تو در حضری وین وهم سفر
پنداشت توست از بی‌هنری

یا رب برهان زین وهم کژش
تو وهم نهی در دیو و پری

چون در حضری بربند دهان
در ذکر مرو چون در حضری

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۳۱۳۷


سلطان منی سلطان منی
و اندر دل و جان ایمان منی

در من بدمی من زنده شوم
یک جان چه بود صد جان منی

نان بی‌تو مرا زهرست نه نان
هم آب منی هم نان منی

زهر از تو مرا پازهر شود
قند و شکر ارزان منی

باغ و چمن و فردوس منی
سرو و سمن خندان منی

هم شاه منی هم ماه منی
هم لعل منی هم کان منی

خاموش شدم شرحش تو بگو
زیرا به سخن برهان منی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
مرد

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
‎غزل شماره ی ‏۳۱۳۸


آن به که مرا تمکین نکنی
تا همچو خودم گرگین نکنی

بر روی منه تو دست مرا
تا مست مرا غمگین نکنی

تو رنگرزی، تو نیل‌پزی
هان کینه را، زنگین نکنی

ای خواجه، بهل، فتراک مرا
تا خنگ مرا بی‌زین نکنی

از دور ترک زانو بزنی
زانوی مرا بالین نکنی

تو هرچه کنی داعی توم
هرچند که تو آمین نکنی

دل را بروم، ملک تو کنم
تا تو دل خود پرکین نکنی

رخساره کنم وقف قدمت
تا تو رخ خود پرچین نکنی

خاموش کنم، طبلک نزنم
تا از دل و جان تحسین نکنی

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هله
     
  
صفحه  صفحه 410 از 464:  « پیشین  1  ...  409  410  411  ...  463  464  پسین » 
شعر و ادبیات

Molavi | مولوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA