انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 32 از 63:  « پیشین  1  ...  31  32  33  ...  62  63  پسین »

Hossein Monzavi Biography and Poems | بيوگرافى و اشعار حسين منزوى


زن

 
غزل ۳۰۹

نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟
زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌‏شناسیدم؟

با شما طی‌‏کرده‌‏ام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا می‌‏شناسیدم؟


راه ششصدساله‌‏ای از دفتر حافظ
تا غزل‌‏های شما، ها، می‌‏شناسیدم؟

این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده‌است
من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم


پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا، می‌‏شناسیدم؟

می‌‏شناسد چشم‌‏هایم چهره‌‏هاتان را
همچنانی که شماها می‌‏شناسیدم


اینچنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا، می‌‏شناسیدم!

من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریا! می‌شناسیدم


اصل من بودم، بهانه بود و فرعی بود
عشق قیس و حسن لیلا می‌‏شناسیدم؟

در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!
من بریدم بیستون را می‌شناسیدم

مسخ کرده چهره‌‏ام را گرچه این ایام
با همین دیوار حتی می‌‏شناسیدم


من همانم مهربان سال‌‏های دور
رفته‌‏ام از یادتان؟ یا می‌‏شناسیدم؟
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل ۳۱۰

فرشته ی دل من از فرشته خانه ی کیست ؟
گشوده بال بهشتی بر آشیانه ی کیست ؟

رهاتر از نفس گل به گیسوان نسیم
شمیم وسوسه اش همدم شبانه ی کیست ؟

یگانه با همه آوازهای خوب جهان
حریر زمزمه اش ، شب به شب ترانه ی کیست ؟

بهار بوسه ی او با نسیم دم زدنش
گل و شکوفه وزانده ، بر آستانه ی کیست ؟

الا شب !ای شب تنهایی! از تو می پرسم
که آن ستاره ی روشن چراغ خانه ی کیست ؟
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
غزل ۳۱۱

نظر با من مباز این سان به پرهیزم
که تابم نیست تا با وسوسه های تو بستیزم

لبت زین سان که بی پروا به مهمانیم می خواند
سیاوش نیز اگر باشم زکف رفته است پرهیزم

به این ارامش غمناک عادت کرده ام دیگر
به اغوایی از این گونه به طغیان بر میانگیزم

نگاهت راه صد صنعان به یک جولان تواند زد
که باشم من که با این غول زیبایی در آویزم ؟

تو از من بگذر ای جادوی چشم مار! کز طیفت
من آن گنجشک مسحورم که نتوانم که بگریزم

مرا از تو رهایی نیست تا در پره های جان
شبا شب با خیالم طرح چشمان تو می ریزم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل ۳۱۲

منم شکسته روان تا به خانه ات برسم
دوان که به حریم شبانه ات برسم

به خانه ی تو رسیدن اگر نه حد من است
همان اجازه که تا آستانه ات برسم

شکسته زورق من مستحق ساحل نیست
به لطف توست اگر تا کرانه ات برسم

ترانه ای که به گوشت نمی رسد منم ، آه
عنایتی که به گوش ترانه ات برسم

شبی زصورت محدود خود بر آیم اگر
به بی نهایت آیینه خانه ات برسم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل ۳۱۳

ببین چگونه غمت پشت من شکست ، ببین !
غروب وار طلوعم به خون نشست ، ببین

به سان آدمک برفی از تب خورشید
چگونه آب شده می روم ز دست ببین !

در آینه به سخن شب که باتو بنشینم
زدر درآ و مرا مست ، مست ِ مست ، ببین

من آن حکایت شیرین من این روایت تلخ
تو فکر می کنی این من ، همان من است ؟ ببین !


در این مقوله زبان سخن به عجز آمد
نگاه کن به نگاهم هر آنچه هست ببیـــــــــــــــــــن

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل ۳۱۴

ستاره می دمد از چشم های روشن تو
بهار می شکفد در زمینه ی تن تو

فرشتگان ، چو گل عشق در تو می شکفند
بهار نیست ، بهشت است فصل دیدن تو

تـــــــــــو تکیه گاه منی وز زتو مُرده ام زنده است
مرا رها نکنی دست من به دامن تو

گل از تو شرم به بار آورد اگر بدمد
که رشک خاطر گلزارهاست گلشن تو

رسد به خوشه ی پروین و ماه اگر دستم
همه بچینم و آویزمش به گردن تو

تو می شکوفی و پاییز می شود پرپر
گل همیشه بهارم ، خوشا شکفتن تو
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل ۳۱۵

پشت در سرای تو با من قرار نیست
بگشای در که حوصله انتظار نیست

تنها تو برکه وار زلال تلالویی
کز هیچ سو بر آینه هایت غبار نیست

جز دست های تو که بهار نوازش اند
با هیچ باغ و باغچه این برگ وبار نیست

غیر از جبین و چشم تو - این برگ معرفت
با هیچ متن ، حاشیه ی اعتبار نیست

هر رفتنی به سوی تو برگشت می خورد
مارا که جزطواف حریمت مدار نیست

با من بخوان که غلغله در گنبدافکنیم
از نغمه ای که خوش تر از آن یادگار نیست
*


.....
* از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

خواجه
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
غزل ۳۱۶

ای کوچه قدیمی دیدار مـــــــــا ، ســـــــــــلام
دیوارهای خشت به خشت آشنا ! ســــــــــــلام

ای بوی دوست در تو وزان تا همیشگان
دالان گل فشان نسیم صبا ! سلام

ای ثبت بر جریده ی دیوارهای تو
از او و من ، بُریده ی تصویرها ! سلام

ای شیشه های پنجره ! ای قاب عکس ها !
آیینه های کوچک معجز نما ! سلام

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غزل ۳۱۷

مگر نه هیمه ی عشقم ؟
مـــــــــــرا بسوزانید

ولی در آتش آن چشم ها بسوزانید

برای آن که هوا را پر از ستاره کنید
شبانه دفتر شعر مرا بسوزانید

به جای خرقه ، تمام مـــــــــــــرا ، برابر دوست
برای کم شدن ماجرا بسوزانید
*

خوش آن که تا بردم سوی دوست خاکستر
مرا به راه نسیم صبا بسوزانید

کجاست مدعی عشق ؟ کامتحانش را
چو من در آتش این مدعا بسوزانید

مرا که دم همه دم در هوای سوختنم
برای عشق ...برای خدا بسوزانید


.....
*
ماجرا کم کن و باز آ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به در آود و به شکرانه بسوخت
حافظ
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
غزل ۳۱۸

گلگون من ! که از سفر آتش آمدی
مرکب ببند و بنشین خوش آمدی

تا شعله یی به خرمن پاییزم افکنی
هم چون بهار با گلی از آتش آمدی

گرچه نمود تو ، همه ارام و رام بود
اما به تار و پود همه سرکش آمدی

ابرو و کمان تیر مژه !مر زمان کجاست ؟
ای زن که پاک باخته چون آرش آمدی

گفتم دلا !نه مهر تو تازه است و امشبی
روز نخست عاشق و دیوانه اش آمدی

باید کدام کوه تو را بیستون کنیم ؟
ای عشق !ای که این همه شیرین وش آمدی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
صفحه  صفحه 32 از 63:  « پیشین  1  ...  31  32  33  ...  62  63  پسین » 
شعر و ادبیات

Hossein Monzavi Biography and Poems | بيوگرافى و اشعار حسين منزوى

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA