انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 5 از 63:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  63  پسین »

Hossein Monzavi Biography and Poems | بيوگرافى و اشعار حسين منزوى


مرد

 
بيوگرافى و اشعار حسين منزوى
Hossein Monzavi Biography and Poems



غزل ۳۸

بی تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو

من همه تو ، تو همه تو ، او همه تو ، ما همه تو
هر که و هر کس همه تو ، این همه تو ، آن همه تو

من که به دریاش زدم تا چه کنی با دل من
تخته تو و ورطه تو و ساحل و توفان همه تو

ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم
رمز میستان همه تو راز نیستان همه تو

شور تو ، آواز تویی ، بلخ تو ، شیراز تویی
جاذبه شعر تو و جوهر عرفان همه تو

همتی ای دوست ! که این دانه ز خود سر بکشد
ای همه خورشید تو و خاک تو ، باران همه تو

تا به کجایم بری ای جذبه ی خون ! ذوق جنون !
سلسله بر جان همه من ، سلسله جنبان همه تو
     
  
مرد

 
غزل ۳۹

ما را از رفتن تو دل ِ مهربان شکست
سنگینی فراق تو پشت توان شکست

بار غم تو بود یقیقن آن امانتی
کآوارش از ازل کمر آسمان شکست

جانا ! تو تن نئی که به خطیت بر کشم
وصف تو را هزار قلم در بیان شکست

تنها نه من نماز به سوی تو می کنم
قدر هزار قبله از این آستان شکست

▄ ▄ ▄

باران ِ گریه بود که رفتی و آفتاب ،
دم در کشید و صد پل ِ رنگین کمان شکست

هم دردی مرا ، هم آوازی مرا
صد بغض کهنه ، در گلوی ناودان شکست

▄ ▄ ▄

عشق من و تو بر اثر ماه و سال نیست
تقویم ما ، قوام قدیم زمان شکست
     
  
مرد

 
غزل ۴۰

عاشقانه سر بنه به روی شانه ام
گوش کن به نغمه های عاشقانه ام

سوکوار و گریه ناک و بی ترانه بود
از تو پیش تر ، فضای آشیانه ام

اینک این منم ، در این فضای پر سرور
با طنین شادمانه ی ترانه انم

سبزم آن چنان که باورم نمی شود
من همان درخت خشک بی جوانه ام

سبزی من از تو ، از تو جاودانه شد
ای بهارم ! ای بهار جاودانه ام !

پر ستاره ام چنان ، که نیست باورم
من همان به بی ستاره گی نشانه ام

تو بهاری از ستارگان عاشقی ِ
که دمیده ای به ظلمت شبانه ام

من شکسته زورقی غریب و دربه در
مهربانی تو ساحلم ، کرانه ام

▄ ▄ ▄

بازگشته ز آستان شهر نیستی
با تو دیار جاودان ، روانه ام
     
  
مرد

 
غزل ۴۱

بازو به بازوی هم ، در خیابان روانیم
باچتری از عشق ، در زیر باران روانیم

ماراچه پروای توفان و بیش وکم ِ آن
مرغابیانیم و بربال ِ توفان روانیم

گر بشکند پای مان ، در خم راه ، غم نیست
این راه را ما به پای دل و جان روانیم

درمان گیرد فریب صلاح وسلامت
کز جان خود دست شسته به میدان روانیم

با شور ما ، عزم دیوارها برنتابد
بانگ نی ایم و به سوی نیستان روانیم

خورشید در ماست تابان و ما این سفر را
با آفتاب درخشان ِایمان روانیم

ما را چه پروای ظلمت که تا عشق با ماست
با خضر تا چشمه ی آب حیوان روانیم

رد می شویم از فراز سر صخره و سنگ
بربال سیمرغ و فرش سلیمان روانیم
     
  
مرد

 
غزل ۴۲

خانه های دم کرده ٬ کوچه های بغض آلود
طرح شهر خاکستر در زمینه ای از دود

چرک آب و سرد آتش ٬ خفته باد و نازا خاک
آفتاب بی چهره ٬ آسمان ٬ غبار اندود

در کجای این دلتنگ ٬می دهید پروازم ؟
پرسه های عصرانه ! ای مدارتان مسدود !

یاد روزگارانی ، کآسمان و آفاقش
همّت پر ما را٬ عرصه ی حقیری بود

در سکون این مرداب ٬ بو گرفته گندیدیم
مثل ماهی تنبل ٬ تا جدا شدیم از رود

▄ ▄ ▄

فصل ضجه و زنجیر ٬ باز هم رقم خورده است
خیره چشم ما تا دور ٬ باز در پی موعود

در کجای این دفتر ٬ تا نشان شان ثبت است
بردگان ِ جان داده ٬ پای با روی نمرود ؟
▄ ▄ ▄
زیر هر ستونش را ٬ دشنه یی موشح کرد
پاره و پریشان باد ٬ این کتاب خون آلود !
     
  
مرد

 
غزل ۴۳

وقت آن آمد کز اندوهان سبک باری کنیم
شست و شو را اشک شوق از دیدگان جاری کنیم

خون به رگ ها ٬ جان به تن ها ٬ جوش شادی میزند
زود باشد پُر شود این جام و سرشاری کنیم

خیز تا شمشیر در دستی و گل دست دگر
آستین افشان و پا کوبان ٬ میان داری کنیم

فتح تندیسی است فرهادی و هنگامی خوش است ٬
ــ چشم خسرو کور ! ــ کز آن پرده برداری کنیم

خصم زخمی ٬ خویش را این سو و آن سو می کشید
همّتی ٬ تا بیش از این ها ٬ زخم را کاری کنیم

همّتی ٬ تا مرحمی بر زخم یک دیگر نهیم
چون دو دست یک بدن ٬ از هم پرستاری کنیم

دستمال از پیرهن کن زخم یاران را ببند
هر چه باداباد ! عریان شو که عیّاری کنیم

بی همان باشیم اگر دشمن فزونی می کند
با همان باشیم تا بر خصم ٬ بسیاری کنیم

دفتر فرمانبری از خیل دیوان بسته باد !
وقت آن آمد که خود بر خویش سالاری کنیم
     
  
مرد

 
غزل ۴۴

برابر منی امّا مجال دم زدنت نیست
خموشی ات همه فریاد و خود به لب سخنت نیست

چه کرده ای ؟ چه ستم کرده ای به خویش که دیگر ٬
چنان گذشته ی شیرین ٬ لبی شکر شکنت نیست ؟

هوا چرا همه بوی فراق می دهد امروز
تو تا همیشه گر از من سرِ جدا شدنت نیست؟

▄ ▄ ▄

همیشه راه دل از تن جداست در سفر جان
دلت مراست ــ تو خود گفته ای ــ اگر بدنت نیست ؟

چه غم ! نداشته باشم تو را که در نظر من
سعادتی به جهان ٬ مثل دوست داشتنت نیست

من و تو هر دو جدا از همیم و هر دو بر آنیم
که یار غیر توام نه ٬ که یار غیر منت نیست

▄ ▄ ▄

همیشه های مشامم ! شمیم زلف تو دارد
تو با منی و نیازی به بوی پیرهنت نیست
     
  
مرد

 
غزل ۴۵

بی تو شبم با ستاره ٬ شام غریبان است
با تو شبم بی ستاره نیز چراغان است

ــ خسته و دل چسب ٬ مهربان و غم آلوده ــ
آمدنت مثل آفتاب زمستان است

مثل گلی نو شکفته در وسط پاییز
آمدنت آخرین تلاش بهاران است

در تو خلاصه است ٬ داستان بزرگ گل
چهره ی توفصل ِ فصل های شکوفان است

نکته ی تاریخ عشق های اساطیری است
راز غریبی که در نگاه تو ٬ پنهان است

▄ ▄ ▄

دل به چه خوش می کند پس از تو دگر صحرا ؟
چشم تو ته مانده ی شراب غزالان است

چشم تو گویا دریچه ای است به تنهایی ؟
کاین همه مبهوت و راز دار و هراسان است

حلقه ی صیاد گردن تو می آزارد
حال تو ٬ آهوی من ! چقدر پریشان است

▄ ▄ ▄

باز « مثلث » همان طلسم قدیم عشق
آه که این داستان ٬ همیشه از این سان است
     
  
مرد

 
غزل ۴۶

اینک این من : سر به سودای پریشانی نهاده
داغ نامت را نشان کرده ٬ به پیشانی نهاده

گریه ام را می خورم زیرا که می ترسم ز باران
مثل برجی خسته ٬ برجی رو به ویرانی نهاده

از هراس گم شدن در گیسویت با دل چه گویم ؟
با دل ــ این گستاخ پا در راه ظلمانی نهاده ــ

تا که بیدارش کند ٬ کی ؟ بخت من اکنون که خواب است ٬
سر به بالین شبی تاریک و طولانی نهاده

ذرّه ‌ذرّه می روم تحلیل ٬ سنگ ساحلم من
خویش را در معرض امواج توفانی نهاده

▄ ▄ ▄

شاعرم من یا تو ؟ ای چشمان تو امضای خود را
پای هر یک زین غزل های سلیمانی نهاده
     
  
مرد

 
غزل ۴۷

به سر افکنده مرا سایه یی از تنهایی
چتر نیلوفر این باغچه ی بودایی

بین تنهایی و من راز بزرگی است ٬ بزرگ
هم از آن گونه که در بین تو و زیبایی

▄ ▄ ▄

بارش از غیر و خودی هر چه سبک تر ٬ خوش تر
تا به ساحل برسد رهسپر دریایی

آفتابا ! تو و آن کهنه درنگت در روز
من شهابم ٬ من و این شیوه ی شب پیمایی

▄ ▄ ▄

بوسه یی دادی و تا بوسه ی دیگر مستم
کس شرابی نچشیده است بدین گیرایی

تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم
می گذارم که قلم پر شود از شیدایی
     
  
صفحه  صفحه 5 از 63:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  63  پسین » 
شعر و ادبیات

Hossein Monzavi Biography and Poems | بيوگرافى و اشعار حسين منزوى

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA