ارسالها: 1460
#75
Posted: 27 Jun 2011 08:25
پل در بستر خشك رودخانه از آب نمي گذرد .
آب به خاطر شيري كه چكه مي كند اشك مي ريزد .
عمر صرف به پايان رساندن خودش مي شود .
يكي مي گفت : زندگي ، دكمه بازگشت ندارد ، مرگ را چه عرض كنم ...
مرگ هم مثل زندگي وجود داره ، هرچند كه نخواهيم از آن حرف بزنيم .
زندگي آدم را به بازي مي گيرد و مرگ بازي را تمام مي كند .
زندگي در مقابل مرگ حرفي براي گفتن ندارد ، اميد چرا ...
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#77
Posted: 27 Jun 2011 08:27
بعضي ها ، بالاخانه را اجاره مي دهند كه با درآمد حاصل از آن ،زيرزميني را اجاره كنند .
برنده شدن صد باره را چه عرض كنم ولي قبول باختن دوباره ،غير قابل تحمل است .
آنها كه پا از گليم خود فراتر نمي نهند به چيزي بيرون از حد خود چشم ندارند
عصای پیر بر پیرمرد تکیه زده بود و پیر مرد او را می برد
سنگ آسیاب دلتنگ بود و الاغ او را به گردش برد
اسب رام بود و نجیب تا زمانی که چشمانش را بسته بودند
آب سر افکنده بود اما قرباغه ها ابوعطا می خواندند
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#78
Posted: 27 Jun 2011 08:27
آبشار فواره واژگون است.
جغد عینک افتابی زد و به تماشای روز نشست.
شب از تاریکی می ترسید به دامان صبح پناه برد
مگس ها مانند نا خدایان کشتی هستند ، یعنی بعد از مرگ انسان هم حاضر نمی شوند ، جنازه اش را ترک گویند.
اشخاصی که خودشان را با طناب حلق آویز می کنند هیچ فکر نمی کنند که در آینده ، رخت ها یشان را در روی چه پهن خواهند کرد؟
ساعتم خراب شده ، یکبار می گوید تیک و دوباره می گوید تاک
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است