ارسالها: 1095
#21
Posted: 2 Aug 2012 16:39
عهد كردم كه ترا عاشق و ديوانه شوم
در حريق غم شبهاي تو پروانه شوم
ابر غمبار افق هاي نگاهت باشم
چشم بيمار تو را مونس و همخانه شوم
در زلال نگهت حسرت آهي باشم
بر لب ساحل چشمان تو دردانه شوم
چون درخت كهني بر سر من سايه كني
شاخه دست ترا خواهش يك لانه شوم
من سه تاري شوم و بر لب من قصه تو
سخن از خنجر و دل گويم و افسانه شوم
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 106
#22
Posted: 13 Sep 2012 19:58
چه باشد گر نگارينم بگيرد دست من فردا
ز روزن سر درآويزد چو قرص ماه خوش سيما
درآيد جان فزاي من گشايد دست و پاي من
كه دستم بست و پايم هم كف هجران پابرجا
.:. خاموشی به هزار زبان در سخن است .:.
ارسالها: 14491
#23
Posted: 3 Feb 2013 18:40
ماه رویا روی خوب از من متاب
بی خطا کشتن چه می بینی صواب
دوش در خوابم در اغوش امدی
وین نپندارم که بینم جز به خواب
از درون سوزناک و چشم تر
نیمه ای در اتشم
نیمی در اب
هر که باز اید زدر
پندارم اوست
تشنه مسکین
اب پندارد سراب
ناوکش را چشم درویشان هدف
ناخنش را خون مسکینان خضاب
او سخن میگوید دل می برد
او نمک میریزد و مردم کباب
حیف باشد بر چنان تن
پیرهن
ظلم باشد بر چنان صورت نقاب
خوی به دامان از بنا گوشش بگیر
تا بگیرد جامه ات بوی گلاب
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#24
Posted: 11 Feb 2013 20:59
عشقبازی به همین آسانی است
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کارهموارۀ باران با دشت
برف با قلۀ کوه
رود با ریشۀ بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمهای با آهو
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما!
عشقبازی به همین آسانی است .....
شاعری با کلماتی شیرین
دستِ آرام و نوازشبخش بر روی سری
پرسشی از اشکی
و چراغ شب یلدای کسی با شمعی
و دلآرام و تسلا و مسیحای کسی یا جمعی
عشقبازی به همین آسانی است .....
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حرّاج کنی
رنجها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی
مشتریهایت را با خود ببری تا لبخند
عشقبازی به همین آسانی است .....
هر که با پیش سلامی در اول صبح
هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری
هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی
نمک خنده بر چهره در لحظۀ کار
عرضۀ سالم کالای ارزان به همه
لقمۀ نان گوارایی از راه حلال
و خداحافظی شادی در آخر روز
و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا
و رکوعی و سجودی با نیت شکر
عشقبازی به همین آسانی است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 2321
#25
Posted: 19 Feb 2013 12:19
ای همه بودنم از تو همه گفتنم از تو
وقتی حرف می زنم از تو ، جون می گیره تنم از تو
تو که عشق لایزالی ، جاری آب زلالی
آفریننده ممکن ، از نهایت محالی
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ویرایش شده توسط: parmis0097
ارسالها: 6368
#26
Posted: 30 Apr 2013 08:31
پرسید که چرا دیر کرده است؟
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟
خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است
تنها دقایقی چند تاخیر کرده است
گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است
خندید به سادگیم آینه و گفت: احساس پاک تو را زنجیر کرده است
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی
گفت : خوابی سالها دیر کرده است...
در آینه به خود نگاه میکنم
آه عشق او عجیب مرا پیر کرده است
راست گفت آینه که منتظر نباش
او برای همیشه دیر کرده است...!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything
ارسالها: 1131
#28
Posted: 3 May 2013 01:53
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند
صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند
هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند
گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند
به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 2642
#29
Posted: 27 May 2013 22:17
گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم
بر بلند کاج خشک کوچه بن بست
گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه