ارسالها: 14491
#32
Posted: 18 Jun 2013 21:08
واي از آن شب زنده داري تا سحر
واي از آن عمري كه با او شد به سر
مست او بودم ز دنيا بي خبر
دم به دم اين عشق مي شد بيشتر
آمد و در خلوتم دمساز شد
گفتگو ها بين ما آغاز شد
گفتمش: در عشق پا بر جاشت دل
گر گشايي چشم دل زيباست دل
گر تو زورق بان شوي درياست دل
بي تو شام بي فرداست دل
دل ز عشق روي تو حيران شده
در پي عشق تو سرگردان شده
گفت: در عشقت وفا دارم بدان
من تو را بس دوست مي دارم بدان
شوق وصلت را به سر دارم بدان
چون تويي مخمور خمارم بدان
با تو شادي مي شود غمهاي من
با تو زيبا مي شود فرداي من
گفتم: عشقت به دل افسون شده
دل ز جادوي رخت افسون شده
جز تو هر يادي به دل مدفون شده
عالم از زيبا ييت مجنون شده.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#33
Posted: 19 Jun 2013 18:21
مگیر ترک جفا و بکن جفای دگر
که باشد از تو جفای دگر وفای دگر
بلایم فرستی و من باز بسته دل به امید
که از تو رسد بر سرم بلای دگر
سری که داشتم انداختم بپای تو حیف
که نیستم سر دیگر برای پای دگر
دعای مردن من میکنی چه حاجت آن
بقای هجر تو باشد مکن دعای دگر
اگرچه نسبت رویت به آفتاب کنند
تو جای دیگری و آفتاب جای دگر
"کمال" حسن طبیعت همین که مرا
برون ز دیدن روی تو نیست رای دگر
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 332
#34
Posted: 20 Jun 2013 20:15
خيلي سخته که بغض داشته باشي ،
اما نخواي کسي بفهمه ...
خيلي سخته که عزيزترين کست ازت بخواد فراموشش کني ...
خيلي سخته که سالگرد آشنايي با عشقت رو
بدون حضور خودش جشن بگيري ...
خيلي سخته که روز تولدت ، همه بهت تبريک بگن ،
جز اوني که فکر مي کني به خاطرش زنده اي ...
خيلي سخته که غرورت رو به خاطر يه نفر بشکني ،
بعد بفهمي دوست نداره ...
خيلي سخته که همه چيزت رو به خاطر يه نفر از دست بدي ،
اما اون بگه : ديگه نمي خوامت
گل بی رخ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد
طرف چمن و طواف بستان
بی لاله عذار خوش نباشد
تنهایی - loneliness
ارسالها: 14491
#35
Posted: 21 Jun 2013 14:05
کتاب عشق
کتاب عشق طولانی و خسته کننده است
هیچ کسی نمی تواند آن را حمل کند
پر شده از نمودار و قانون و اشکال و ساختار برای رقصیدن
اما من
عاشق کتاب خواندنت هستم
و تو
تو می توانی همه چیز را برای من بخوانی
کتاب عشق در خودش موسیقی دارد
در اصل , موسیقی از آنجا سرچشمه می گیرد
اندکی از آن متعالی است
و اندکی از آن احمقانه است
اما من
عاشق آواز خواندن ات هستم
و تو
تو می توانی هر چیزی برایم بخوانی
کتاب عشق طولانی و خسته کننده است
و سالها قبل نوشته شده است
پر است از گل و جعبه هایی به شکل قلب
و چیز هایی که ما هنوز جوانیم برای درک اش
اما من
عاشق آن چیزی هستم که به من هدیه می دهی
و تو
تو باید به من حلقه عروسی را هدیه کنی
و من
عاشق آن چیزی هستم که به من هدیه می دهی
و تو
تو باید به من حلقه عروسی را هدیه کنی
و من
عاشق آن چیزی هستم که به من هدیه می دهی
و تو
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 76
#36
Posted: 14 Sep 2013 22:32
جاده ي قلب مرا رهگذري نيست كه نيست
جز غبار غم و اندوه در آن همسفري نيست كه نيست
آن چنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد
كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست
شايد اين قسمت من بود كه بي كس باشم
كه به جز سايه مرا با خبري نيست كه نيست
اين دل خسته زماني پر پروازي داشت
حال از جور زمان بال و پري نيست كه نيست
بس كه تنهايم و يار دگر نيست مرا
بعد مرگ دل من چشم تري نيست كه نيست
شب تاريك ، شده حاكم چشم و دل من
با من شب زده حتي سحري نيست كه نيست
كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
كه به شيريني مرگم شكري نيست كه نيست ....
بس كه ديواردلم كوتاه است
هركه ازكوچه تنهايى ماميگذرد
به هواى هوسى هم كه شده
سركى ميكشدو ميگذرد!!!
ارسالها: 455
#38
Posted: 13 Oct 2013 13:46
من صبورم اما...
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو رابه غم غربت چشمان خودم میبندم
تو نمی دانی چقدر با همه ی عاشقی ام محزونم
و به یاد همه ی خاطرهات مثل یک شبنم افتاده به خاک مغمونم
من صبورم اما...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند میترسم
من صبورم اما...
این بغض گران صبر نمی داند چیست. . . .
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ارسالها: 24568
#39
Posted: 29 Oct 2013 00:57
به او بگویید دوستش دارم با صدایی بلند
بلند تر از صدای پرواز کبوتران عاشق
به او بگویید دوستش دارم با هیچ صدایی
چون فریاد دوستت دارم
نیاز به صدای بلند یا کوتاه ندارد
فریاد دوستت دارم را
میتوان با تپش یک قلب به تمام جهانیان رساند
پس بگذار بدون هیچ شرمی بگویم
«دوستت دارم»
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 9253
#40
Posted: 7 Nov 2013 00:42
عشــــ♥ـــق اگر عشــــــق باشد ..
زانــو زدن برای معشــــــوق ....
شکستــــن غرور نیـــــست !
به دست آوردن قلــــب اوست ...
که به او نشــــان دهی .....
فقــــــط او را میبینی و میخواهی و ..
او از خودت و غــــرورت و همه چیــــــز ....
مــــــهم تر است .......
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم