صفحه 105 از 124: « پیشین 1 ... 104 105 106 ... 123 124 پسین »

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,041 Posted: 21 Aug 2014 15:58

قطعه ۳۹

اگر خود بردرد پیشانی پیل
نه مردست آنکه در وی مردمی نیست
بنی آدم سرشت از خاک دارد
اگر خاکی نباشد آدمی نیست

قطعه ۴۰

در حدود ری یکی دیوانه بود
سال و مه کردی به کوه و دشت گشت
در بهار و دی به سالی یک دو بار
آمدی در قلب شهر از طرف دشت
گفت ای آنان که تان آماده بود
گاه قرب و بعد این زرینه طشت
توزی و کتان به گرما پنج و شش
قندز و قاقم به سرما هفت و هشت
گر شما را بانوایی بد چه شد؟
ور که ما را بینوایی بد چه گشت؟
راحت هستی و رنج نیستی
بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,042 Posted: 21 Aug 2014 16:02

قطعه ۴۱

بیا که پرده برانداختم ز صورت حال
من آن نیم که سخن در غلاف خواهم گفت
دعای خیر تو گویم گرم نواخت کنی
وگر خلاف کنی بر خلاف خواهم گفت

قطعه ۴۲

به تماشای میوه راضی شو
ای که دستت نمی‌رسد بر شاخ
گر مرا نیز دسترس بودی
بارگه کردمی و صفه و کاخ
و آدمی را که دست تنگ بود
نتواند نهاد پای فراخ

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,043 Posted: 21 Aug 2014 16:02

قطعه ۴۳

چه سود از دزدی آنگه توبه کردن
که نتوانی کمند انداخت بر کاخ
بلند از میوه گو کوتاه کن دست
که کوته خود ندارد دست بر شاخ

قطعه ۴۴

شنیدم که بیوه‌زنی دردمند
همی گفت و رخ بر زمین می‌نهاد
هر آن کدخدا را که بر بیوه‌زن
ترحم نباشد زنش بیوه باد

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,044 Posted: 21 Aug 2014 16:03

ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است

یارب کمال عافیتت بر دوام باد
اقبال و دولت و شرفت مستدام باد
سال و مهت مبارک و روز و شبت به خیر
بختت بلند و گردش گیتی به کام باد
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست
حشر تو با رسول علیه‌السلام باد
فرزند نیکبخت تو نزد خدا و خلق
همچون تو نیک عاقبت و نیک نام باد

قطعه ۴۶

مرا از بهر دیناری ثنا گفت
که بختت با سعادت مقترن باد
چو دینارش ندادم لعنتم کرد
که شرم از روی مردانت چو زن باد
بیا تا هر دو با هم هیچ گیریم
دعا و لعنتش بر خویشتن باد

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,045 Posted: 21 Aug 2014 16:03

قطعه ۴۷

بر تربت دوستان ماضی
بگذشت بسی ز بوستان باد
گر بر سر خاک ما رود نیز
سهلست بقای دوستان باد

قطعه ۴۸

ای بلند اختر خدایت عمر جاویدان دهاد
وآنچه پیروزی و بهروزی در آنست آن دهاد
جاودان نفس شریفت بندهٔ فرمان حق
بعد از آن بر جملهٔ فرماندهان فرمان دهاد
من بدانم دولت عقبی به نان دادن درست
تا عنان عمر در دستست دستت نان دهاد
داعیان اندر دعا گویند پیش خسروان
طاق ایوانت به رفعت بوسه بر کیوان دهاد
نعمتی را کز پی مرضات حق دریافتی
حق تعالی از نعیم آخرت تاوان دهاد
ای مبارک روز هر روزت به کام دوستان
دولت تو در ترقی باد و دشمن جان دهاد

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,046 Posted: 21 Aug 2014 16:04

قطعه ۴۹

پسر نورسیده شاید بود
که نود ساله چون پدر گردد
پیر فانی طمع مدار که باز
چارده ساله چون پسر گردد
سبزه گر احتمال آن دارد
که ز خردی بزرگتر گردد
غله چون زرد شد امید نماند
که دگر باره سبز برگردد

قطعه ۵۰

بیا بگوی که پرویز از زمانه چه خورد
برو بپرس که خسرو ازین میانه چه برد
گر او گرفت خزاین به دیگران بگذاشت
ورین گرفت ممالک به دیگران بسپرد

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,047 Posted: 21 Aug 2014 16:06

قطعه ۵۱

جوشن بیار و نیزه و بر گستوان ورد
تا روی آفتاب معفر کنم به گرد
گر بردبار باشی و هشیار و نیکمرد
دشمن گمان برد که بترسیدی از نبرد

قطعه ۵۲

خون دار اگرچه دشمن خردست زینهار
مهمل رها مکن که زمانش بپرورد
تا کعب کودکی بود آغاز چشمه سار
چون پیشتر رود ز سر مرد بگذرد

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,048 Posted: 21 Aug 2014 16:07

قطعه ۵۳

در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت
آن قدر عمری که دارد مردم آزاد مرد؟
کاستینها تر کنند از بهر او از آب گرم
فی‌المثل گر بگذرد بر دامنش از باد سرد

قطعه ۵۴

مرد دیگر جوان نخواهد بود
پیریش هم بقا نخواهد کرد
چون درخت خزان که زرد شود
کاشکی همچنان بماندی زرد

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,049 Posted: 21 Aug 2014 16:08

قطعه ۵۵

ملک ایمن درخت بارورست
زو قناعت به میوه باید کرد
چون ز بیخش برآورد نادان
میوه یک بار بیش نتوان خورد

قطعه ۵۶

آن را که تو دست پیش داری
کس تیغ بلا زدن نیارد
ما را که تو بی‌گنه بکشتی
کس نیست که دست پیش دارد

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,050 Posted: 21 Aug 2014 16:08

قطعه ۵۷

آدمی فضل بر دگر حیوان
به جوانمردی و ادب دارد
گر تو گویی به صورت آدمیم
هوشمند این سخن عجب دارد
پس تو همتای نقش دیواری
که همین گوش و چشم و لب دارد

قطعه ۵۸

تو خود جفا نکنی بی‌گناه بر بنده
وگر کنی سر تسلیم بر زمین دارد
به نیشی از مگس نحل برنشاید گشت
از آنکه سابقهٔ فضل انگبین دارد

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

صفحه 105 از 124: « پیشین 1 ... 104 105 106 ... 123 124 پسین »

شعر و ادبیات /

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی

این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

↑ بالا