صفحه 107 از 124: « پیشین 1 ... 106 107 108 ... 123 124 پسین »

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,061 Posted: 21 Aug 2014 16:17

قطعه ۷۹

بسا بساط خداوند ملک دولت را
که آب دیدهٔ مظلوم در نور داند
چو قطره قطرهٔ باران خرد بر کهسار
که سنگهای درشت از کمر بگرداند

قطعه ۸۰

وفا با هیچکس کردست گیتی
که با ما بر قرار خود بماند؟
چو می‌دانی که جاویدان نمانی
روا داری که نام بد بماند؟

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,062 Posted: 21 Aug 2014 16:19

قطعه ۸۱

نه سام و نریمان و افراسیاب
نه کسری و دارا و جمشید ماند
تو هم دل مبند ای خداوند ملک
چو کس را ندانی که جاوید ماند
چو دور جوانی خلل می‌کند
به پایان پیری چه امید ماند؟

قطعه ۸۲

هر که مقصود و مرادش خور و خوابست از عمر
حیوانیست که بالاش به انسان ماند
هر چه داری بده و دولت معنی بستان
تا چو این نعمت ظاهر برود آن ماند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,063 Posted: 21 Aug 2014 16:21

قطعه ۸۳

چو دولت خواهد آمد بنده‌ای را
همه بیگانگانش خویش گردند
چو برگردید روز نیکبختی
در و دیوار بر وی نیش گردند

قطعه ۸۴

بسیار برفتند و به جایی نرسیدند
ارباب فنون با همه علمی که بخواندند
توفیق سعادت چو نباشد چه توان کرد؟
ابلیس براندند و برو کفر براندند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,064 Posted: 21 Aug 2014 16:21

قطعه ۸۵

تا سگان را وجود پیدا نیست
مشفق و مهربان یکدگرند
لقمه‌ای در میانشان انداز
که تهیگاه یکدگر بدرند

قطعه ۸۶

اگر خونی نریزد شاه عالم
بسا خونا که در عالم بریزند
بباید کشت هر یکچند گرگی
به زاری تا دگر گرگان گریزند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,065 Posted: 21 Aug 2014 16:22

قطعه ۸۷

نکنی دفع ظالم از مظلوم
تا دل خلق نیک بخراشند
تا تو با صید گرگ پردازی
گوسفندان هلاک می‌باشند

قطعه ۸۸

هر کجا دردمندی از سر شوق
گوش بر نالهٔ حمام کند
چارپایی برآورد آواز
وان تلذذ برو حرام کند
حیف باشد صفیر بلبل را
که زفیر خر ازدحام کند
کاش بلبل خموش بنشستی
تا خر آواز خود تمام کند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,066 Posted: 21 Aug 2014 16:22

قطعه ۸۹

حاکم ظالم به سنان قلم
دزدی بی‌تیر و کمان می‌کند
گله ما را گله از گرگ نیست
این همه بیداد شبان می‌کند
آنکه زیان می‌رسد از وی به خلق
فهم ندارد که زیان می‌کند
چون نکند رخنه به دیوار باغ
دزد، که ناطور همان می‌کند

قطعه ۹۰

ز دور چرخ چه نالی ز فعل خویش بنال
که از گزند تو مردم هنوز می‌نالند
نگفتمت که چو زنبور زشتخوی مباش
که چون پرت نبود پای در سرت مالند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,067 Posted: 21 Aug 2014 16:23

قطعه ۹۱

نفس ظالم، مثال زنبورست
که جهانش ز دست می‌نالند
صبر کن تا بیوفتد روزی
که همه پای بر سرش مالند

قطعه ۹۲

آسیا سنگ ده هزار منی
به دور مرد از کمر بگردانند
لیکن از زیر به زبر بردن
به هزار آدمیش نتوانند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,068 Posted: 21 Aug 2014 16:24

قطعه ۹۳

بدین الحان داودی عجب نیست
که مرغان هوا حیران بمانند
خدای این حافظان ناخوش آواز
بیامرزاد اگر ساکن بخوانند

قطعه ۹۴

چو نیکبخت شدی ایمن از حسود مباش
که خار دیدهٔ بدبخت نیکبختانند
چو دستشان نرسد لاجرم به نیکی خویش
بدی کنند به جای تو هر چه بتوانند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,069 Posted: 21 Aug 2014 16:25

قطعه ۹۵

رسم و آیین پادشاهانست
که خردمند را عزیز کنند
وز پس عهد او وفاداری
با خردمندزاده نیز کنند

قطعه ۹۶

نشان آخر عهد و زوال ملک ویست
که در مصالح بیچارگان نظر نکند
به دست خویش مکن خانگاه خود ویران
که دشمنان تو با تو ازین بتر نکند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,070 Posted: 21 Aug 2014 16:25

قطعه ۹۷

آنکه در حضرت بیچون تو قربی دارد
گر جهانی به هم آید به بعیدش نکنند
وآنکه در نامهٔ او خامهٔ بدبختی تست
گر همه خلق بکوشند سعیدش نکنند

قطعه ۹۸

دامن آلوده اگر خود همه حکمت گوید
به سخن گفتن زیباش بدان به نشوند
وآنکه پاکیزه رود گر بنشیند خاموش
همه از سیرت زیباش نصیحت شنوند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

صفحه 107 از 124: « پیشین 1 ... 106 107 108 ... 123 124 پسین »

شعر و ادبیات /

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی

این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

↑ بالا