صفحه 108 از 124: « پیشین 1 ... 107 108 109 ... 123 124 پسین »

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,071 Posted: 21 Aug 2014 16:26

قطعه ۹۹

آدمی‌سان و نیک محضر باش
تا تو را بر دواب فضل نهند
تو به عقل از دواب ممتازی
ورنه ایشان به قوت از تو بهند

قطعه ۱۰۰

تا نگویی که عاملان حریص
نیک‌خواهان دولت شاهند
کانچه در مملکت بیفزایند
از ثنای جمیل می‌کاهند
راحت از مال وی به خلق رسان
تا همه عمر و دولتش خواهند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,072 Posted: 21 Aug 2014 16:28

قطعه ۱۰۱

رحمت صفت خدای باقیست
و آن را که خدای برگزیند
گر جرم و خطای ما نباشد
پس عفو تو بر کجا نشیند؟

قطعه ۱۰۲

هیچ فرصت ورای آن مطلب
که کسی مرگ دشمنان بیند
تا نمیرد یکی به ناکامی
دیگری دوستکام ننشیند
تو هم ایمن مباش و غره مشو
که فلک هیچ دوست نگزیند
شادکامی مکن که دشمن مرد
مرغ، دانه یکان یکان چیند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,073 Posted: 21 Aug 2014 16:29

قطعه ۱۰۳

الحق امنای مال ایتام
همچون تو حلال‌زاده بایند
هرگز زن و مرد و کفر و اسلام
نفس از تو خبیث‌تر نزایند
اطفال عزیز نازپرورد
از دست تو دست بر خدایند
طفلان تو را پدر بمیراد
تا جور وصی بیازمایند

قطعه ۱۰۴

ناکسان را فراستیست عظیم
گرچه تاریک طبع و بدخویند
چون دو کس مشورت برند به هم
گویند این عیب من همی گویند

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,074 Posted: 21 Aug 2014 16:30

قطعه ۱۰۵

امیر ما عسل از دست خلق می‌نخورد
که زهر در قدح انگبین تواند بود
عجب که در عسل از زهر می‌کند پرهیز
حذر نمی‌کند از تیر آه زهرآلود

قطعه ۱۰۶

چه گنجها بنهادند و دیگری برداشت
چه رنجها بکشیدند و دیگری آسود
به تازیانهٔ مرگ از سرش به در کردند
که سلطنت به سر تازیانه می‌فرمود
نفس که نفس برو تکیه می‌کند بادست
به وقت مرگ بداند که باد می‌پیمود

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,075 Posted: 21 Aug 2014 16:30

قطعه ۱۰۷

خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد
رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود
کهن سخت که بر سنگ صلابت راند
نتواند که لطافت نکند با داود

قطعه ۱۰۸

متکلف به نغمه در قرآن
حق بیازرد و خلق را بربود
آن یکی خسر آن دگر باشد
مایه وقتی زیان و وقتی سود
ناخوش‌آواز اگر دراز کشد
نه خداوندی خلق ازو خشنود

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,076 Posted: 21 Aug 2014 16:31

قطعه ۱۰۹

مرغ جایی که علف بیند و چیند گردد
مرد صاحبنظر آنجا که وفا بیند و جود
سفله گو روی مگردان که اگر قارونست
کس ازو چشم ندارد کرم نامعهود

قطعه ۱۱۰

هزار سال به امید تو توانم بود
اگر مراد برآید هنوز باشد زود
اگر مراد نیابم مرا امید بسست
نه هر که رفت رسید و نه هر که گفت شنود

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,077 Posted: 21 Aug 2014 16:31

قطعه ۱۱۱

هر که بر روی زمین مهلت عیشی دارد
ای بسا روز که در زیر زمین خواهد بود
کشتی آرام نگیرد که بود بر سر آب
تا جهان بر سر آبست چنین خواهد بود

قطعه ۱۱۲

اگر ملازم خاک در کسی باشی
چو آستانه ندیم خسیت باید بود
ز بهر نعمت دنیا که خاک بر سر او
برین مثال که گفتم بسیت باید بود
هزار سال تنعم کنی بدان نرسد
که یک زمان به مراد کسیت باید بود

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,078 Posted: 21 Aug 2014 16:34

قطعه ۱۱۳

نگر تا نبینی ز ظلم شهی
که از ظلم او سینه‌ها چاک بود
ازیرا که دیدیم کز بد بتر
بسی اندرین عالم خاک بود
چو شد روز آمد شب تیره رنگ
چو جمشید بگذشت ضحاک بود

قطعه ۱۱۴

روز قالی فشاندنست امروز
تا غبار از میان ما برود
چون مگس در سرای گرد آمد
خوان نباید نهاد تا برود
هر که ناخوانده آید از در قوم
نیک باشد که ناشتا برود

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,079 Posted: 21 Aug 2014 16:45

قطعه ۱۱۵

گر خردمند از اوباش جفایی بیند
تا دل خویش نیازارد و درهم نشود
سنگ بی‌قیمت اگر کاسهٔ زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

قطعه ۱۱۶

هر که بینی مراد و راحت خویش
از همه خلق بیشتر خواهد
و آن میسر شود به کوشش و رنج
که قضا بخشد و قدر خواهد
ای که می‌خواهی از نگارین کام
با نگارش بگوی اگر خواهد
دختر اندر شکم پسر نشود
گرچه بابا همی پسر خواهد
تیز در ریش کاروانسالار
گر بدان ده رود که خر خواهد

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,080 Posted: 21 Aug 2014 16:46

ظاهرا در مدح صاحب دیوان است

به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود
که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید
به لطف و خوی تو در بوستان موجودات
شکوفه‌ای نشکفت و شمامه‌ای ندمید
چنانکه سیرت آزادگان بود کرمی
به من رسید که کردی ولی به من نرسید

قطعه ۱۱۸

ناگهان بانگ در سرای افتد
که فلان را محل وعده رسید
دوستان آمدند تا لب گور
قدمی چند و باز پس گردید
وان کزو دوستر نمی‌داری
مال و ملک و قباله برد و کلید
وین که پیوسته با تو خواهد بود
عمل تست نفس پاک و پلید
نیک دریاب و بد مکن زنهار
که بد و نیک باز خواهی دید

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

صفحه 108 از 124: « پیشین 1 ... 107 108 109 ... 123 124 پسین »

شعر و ادبیات /

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی

این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

↑ بالا