انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 109 از 124:  « پیشین  1  ...  108  109  110  ...  123  124  پسین »

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی


زن

 
قطعه ۱۱۹

یارب این نامه سیه کردهٔ بیفایده عمر
همچنان از کرمت بر نگرفتست امید
گر به زندان عقوبت بریم روز شمار
جای آنست که محبوس بمانم جاوید
هر درختی ثمری دارد و هرکس هنری
من بیمایهٔ بدبخت، تهیدست چو بید
لیکن از مشرق الطاف الهی نه عجب
که چو شب روز شود بر هه تابد خورشید
ما کیانیم که در معرض یاران آییم؟
ماکیان را چه محل در نظر باز سپید؟



قطعه ۱۲۰

حقیقتیست که دانا سرای عاریتی
ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید
من این مقام نه از بهر آن بنا کردم
که پنج روز بقا اعتماد را شاید
خلاف عهد زمان بی‌خلاف معلومست
که هیچ نوع نبخشد که باز نرباید
بلی به نیت آن تا چو رخت بربندم
به جای من دگری همچنین بیاساید
ازین قدر نگریزد که مرغ و ماهی را
به قدر خویش حقیر آشیانه‌ای باید
سرای دام همایست نیک‌بختان را
بود که در همه عمرت یکی به دام آید
بسا کسا که گرش در به روی بگشایی
سعادت ابدت در به روی بگشاید
حلال نیست که صورت کنند بر دیوار
که رد شرع بود زو خلل بیفزاید
همین نصیحت سعدی به آب زر بنویس
که خانه را کس ازین خوبتر نیاراید
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
در مدح صاحب دیوان

سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف
که بارگاه ملوک و صدور را شاید
به صدر صاحب صاحبقران فرستادم
مگر به عین عنایت قبول فرماید
رونده رفت ندانم رسید یا نرسید
ازین قیاس که آینده دیر می‌آید
به پارسایی ازین حال مشورت بردم
مگر ز خاطر من بند بسته بگشاید
چه گفت ندانی که خواجه دریاییست
نه هر سفینه ز دریا درست باز آید



قطعه ۱۲۲

نه آدمیست که در خرمی و مجموعی
به خستگان پراکنده بر نبخشاید
گلیم خویش برآرد سیه گلیم از آب
وگر گلیم رفیق آب می‌برد شاید
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۲۳

روز گم گشتن فرزند مقادیر قضا
چاه دروازهٔ کنعان به پدر ننماید
باش تا دست دهد دولت ایام وصال
بوی پیراهنش از مصر به کنعان آید



قطعه ۱۲۴

صانع نقشبند بی مانند
که همه نقش او نکو آید
رزق طایر نهاده در پر و بال
تا به هر طعمه‌ای فرو آید
روزی عنکبوت مسکین را
پر دهد تا به نزد او آید
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۲۵

یکی نصیحت درویش‌وار خواهم کرد
اگر موافق شاه زمانه می‌آید
اگرچه غالبی از دشمن ضعیف بترس
که تیر آه سحر با نشانه می‌آید



قطعه ۱۲۶

ای غره به رحمت خداوند
در رحمت او کسی چه گوید
هر چند مثرست باران
تا دانه نیفکنی نروید
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۲۷

بندگان را ز حد به در منواز
این سخن سهل تستری گوید
کانکه با خود برابرش کردی
بیم باشد که برتری جوید



قطعه ۱۲۸

بود در خاطرم که یک چندی
گرچه هستم به اصل و دانش حر
به خرد با فرشته هم پهلو
سخن نظم، نظم دانهٔ در
تا مگر گردد از ایادی تو
تنگم از مرده ریگ مردم پر
چون نبودیم در خور خدمت
گفت عفوت که السلامة مر
بندگی درت کنم چندی
بی‌ریا همچو ایبک و سنقر
ترک کردیم خدمت و خلعت
نه دیار عرب نه شیر شتر
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۲۹

برای ختم سخن دست بر دعا داریم
امیدوار قبول از مهیمن غفار
همیشه تا که فلک را بود تقلب دور
مدام تا که زمین را بود ثبات و قرار
ثبات عمر تو باد و دوام عافیتت
نگاهداشته از نائبات لیل و نهار
تو حاکم همه آفاق وآنکه حاکم تست
ز بخت و تخت جوانی و ملک برخوردار



قطعه ۱۳۰

به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن
زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار
تبرک از در قاضی چو بازش آوردی
دیانت از در دیگر برون شود ناچار
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۳۱

بردند پیمبران و پاکان
از بی‌ادبان جفای بسیار
دل تنگ من که پتک و سندان
پیوسته درم زنند و دینار
قدر زر و سیم کم نگردد
و آهن نشود بزرگ مقدار



قطعه ۱۳۲

حدیث وقف به جایی رسید در شیراز
که نیست جز سلسل البول را در او ادرار
فقیه گرسنه تحصیل چون تواند کرد
مگر به روز گدایی کند، به شب تکرار
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۳۳

چو رنج برنتوانی گرفتن از رنجور
قدم ز رفتن و پرسیدنش دریغ مدار
هزار شربت شیرین و میوهٔ مشموم
چنان مفید نباشد که بوی صحبت یار



قطعه ۱۳۴

خداوند کشور خطا می‌کند
شب و روز ضایع به خمر و خمار
جهانبانی و تخت کیخسروی
مقامی بزرگست کوچک مدار
که گر پای طفلی برآید به سنگ
خدای از تو پرسد به روز شمار
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۳۵

عنکبوت ضعیف نتواند
که رود چون درندگان به شکار
رزق او را پری و بالی داد
تا به دامش دراوفتد ناچار



قطعه ۱۳۶

فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل
کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار
همت هزار بار از ان سخت‌تر زند
ضربت، که شیر شرزه و شمشیر آبدار
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۳۷

نگین ختم رسالت پیمبر عربی
شفیع روز قیامت محمد مختار
اگر نه واسطهٔ موی و روی او بودی
خدای خلق نگفتی قسم به لیل و نهار



قطعه ۱۳۸

هاونا گفتم از چه می‌نالی
وز چه فریاد می‌کنی هموار
گفت خاموش چون شوم سعدی
کاین همه کوفت می‌خورم از یار
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
صفحه  صفحه 109 از 124:  « پیشین  1  ...  108  109  110  ...  123  124  پسین » 
شعر و ادبیات

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA