انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 112 از 124:  « پیشین  1  ...  111  112  113  ...  123  124  پسین »

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی


زن

 
قطعه ۱۷۶

نکویی بابدان کردن وبالست
ندانند این سخن جز هوشمندان
ز بهر آنکه با گرگان نکویی
بدی باشد به حال گوسفندان
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  ویرایش شده توسط: anything   
زن

 
قطعه ۱۷۷

یارب تو هر چه بهتر و نیکوترش بده
این شهریار عادل و سالار سروران
توفیق طاعتش ده و پرهیز معصیت
هرچ آن تو را پسند نیاید برو مران
از شر نفس و فتنهٔ خلقش نگاه دار
یارب به حق سیرت پاک پیمبران
بعد از دعا نصیحت درویش بی‌غرض
نیکش بود که نیک تأمل کند در آن
دانی که دیر زود به جای تو دیگری
حادث شود چنانکه تو بر جای دیگران
بیدار باش و مصلحت اندیش و خیر کن
درویش دست گیر و خردمند پروران
این خاک نیست گر به تأمل نظر کنی
چشمست و روی و قامت زیبای دلبران
نوشیروان کجا شد و دارا و یزدگرد
گردان شاهنامه و خانان و قیصران
بسیار کس برو بگذشتست روزگار
اکنون که بر تو می‌گذرد نیک بگذران
جز نام نیک و بد چه شنیدی که بازماند
از دور ملک دادگران و ستمگران
عدل اختیار کن که به عالم نبرده‌اند
بهتر ز نام نیک، بضاعت مسافران
خواهی که مهتری و بزرگی به سر بری
خالی مباش یک نفس از حال کهتران
دذنیا نیرزد آنکه پریشان کند دلی
گر مقبلی به گوش مکن قول مدبران
این پنجروزه مهلت دنیا بهوش باش
تا دلشکسته‌ای نکند بر تو دل گران
از من شنو نصیحت خالص که دیگری
چندین دلاوری نکند بر دلاوران
نیک اختران نصیحت سعدی کنند گوش
گر بشنوی سبق بری از سعد اختران
بادا همیشه بر سر عمرت کلاه بخت
در پیشت ایستاده کمر بسته چاکران
تا آن زمان که پیکر ما هست بر فلک
خالی مباد مجلست از ماه پیکران
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۷۸

پسران فلان سه بدبختند
که چهارم نزاد مادرشان
این بدست آن بتر به نام ایزد
وان بتر تر که خاک بر سرشان


قطعه ۱۷۹

خدایا فضل کن گنج قناعت
چو بخشیدی و دادی ملک ایمان
گرم روزی نماید تا بمیرم
به از نان خوردن از دست لئیمان
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۸۰

گدایان بینی اندر روز محشر
به تخت ملک بر چون پادشاهان
چنان نورانی از فر عبادت
که گویی آفتابانند و ماهان
تو خود چون از خجالت سر برآری
که بر دوشت بود بار گناهان
اگر دانی که بد کردی و بد رفت
بیا پیش از عقوبت عذرخواهان



قطعه ۱۸۱

چو می‌دانستی افتادن به ناچار
نبایستی چنین بالا نشستن
به پای خویش رفتن به نبودی
کز اسب افتادن و گردن شکستن؟
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۸۲

صبر بر قسمت خدا کردن
به که حاجت به ناسزا بردن
تشنه بر خاک گرم مردن به
کاب سقای بی‌صفا خوردن



قطعه ۱۸۳

هر بد که به خود نمی‌پسندی
با کس مکن ای برادر من
گر مادر خویش دوست داری
دشنام مده به مادر من
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۸۴

هان ای نهاده تیر جفا در کمان حکم
اندیشه کن ز ناوک دلدوز در کمین
گر تیر تو ز جوشن فولاد بگذرد
پیکان آه بگذرد از کوه آهنین



قطعه ۱۸۵

دوران ملک ظالم و فرمان قاطعش
چندان روان بود که برآید روان او
هرگز کسی که خانه مردم خراب کرد
آباد بعد از آن نبود خاندان او
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۸۶

نه نیکان را بد افتادست هرگز
نه بدکردار را فرجام نیکو
بدان رفتند و نیکان هم نماندند
چه ماند؟ نام زشت و نام نیکو



قطعه ۱۸۷

زمان ضایع مکن در علم صورت
مگر چندان که در معنی بری راه
چو معنی یافتی صورت رها کن
که این تخمست و آنها سر به سر کاه
اگر بقراط جولاهی نداند
نیفزاید برو بر قدر جولاه
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۸۸

جامع هفت چیز در یک روز
عجبست ار نمیرد آن دابه
سیر بریان و جوز و ماهی و ماست
تخم مرغ و جماع و گرمابه



قطعه ۱۸۹

تا تو فرمان نبری خلق به فرمان نروند
هرگزش نیک نباشد بد نیکی فرمای
ملک و دولت را تدبیر بقا دانی چیست
کو به فرمان تو باشد تو به فرمان خدای
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۹۰

چنان زندگانی کن ای نیکرای
به وقتی که اقبال دادت خدای
که خایند از بهرت انگشت دست
گرت بر زمین آید انگشت پای



قطعه ۱۹۱

نخواهی کز بزرگان جور بینی
عزیز من به خردان برببخشای
اگر طاقت نداری صدمت پیل
چرا باید که بر موران نهی پای؟
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
قطعه ۱۹۲

امید عافیت آنگه بود موافق عقل
که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
بپرس هر چه ندانی که ذل پرسیدن
دلیل راه تو باشد به عز دانایی



قطعه ۱۹۳

خداوندان نعمت را کرم هست
ولیکن صبر به بر بینوایی
اگر بیگانگان تشریف بخشند
هنوز از دوستان خوشتر گدایی
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
صفحه  صفحه 112 از 124:  « پیشین  1  ...  111  112  113  ...  123  124  پسین » 
شعر و ادبیات

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA