صفحه 119 از 124: « پیشین 1 ... 118 119 120 ... 124 پسین »

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,181 Posted: 23 Aug 2014 11:47

رباعـی ۳۳

چون زهرهٔ شیران بدرد نالهٔ کوس
بر باد مده جان گرامی به فسوس
با آنکه خصومت نتوان کرد بساز
دستی که به دندان نتوان برد ببوس

رباعـی ۳۴

سودی نکند فراخنای بر و دوش
گر آدمیی عقل و هنرپرور و هوش
گاو از من و تو فراختر دارد چشم
پیل از من و تو بزرگتر دارد گوش

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,182 Posted: 23 Aug 2014 11:47

رباعـی ۳۵

ای صاحب مال، فضل کن بر درویش
گر فضل خدای می‌شناسی بر خویش
نیکویی کن که مردم نیک‌اندیش
از دولت بختش همه نیک آید پیش

رباعـی ۳۶

بوی بغلت می‌رود از پارس به کیش
همسایه به جان آمد و بیگانه و خویش
و استاد تو را از بغل گنده خویش
بوی تو چو مشک و زعفران باشد پیش

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,183 Posted: 23 Aug 2014 11:48

رباعـی ۳۷

تا دل ز مراعات جهان برکندم
صد نعمت را به منتی نپسندم
هر چند که نو آمده‌ام از سر ذوق
بر کهنه جهان چون گل نو می‌خندم

رباعـی ۳۸

چون ما و شما مقارب یکدگریم
به زان نبود که پردهٔ هم ندریم
ای خواجه تو عیب من مگو تا من نیز
عیب تو نگویم که یک از یک بتریم

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,184 Posted: 23 Aug 2014 11:49

رباعـی ۳۹

تنها ز همه خلق و نهان می‌گریم
چشم از غم دل به آسمان می‌گریم
طفل از پی مرغ رفته چون گریه کند
بر عمر گذشته همچنان می‌گریم

رباعـی ۴۰

بشنو به ارادت سخن پیر کهن
تا کار جهان را تو بدانی سر و بن
خواهی که کسی را نرسد بر تو سخن
تو خود بنگر آنچه نه نیکوست مکن

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,185 Posted: 23 Aug 2014 11:49

رباعـی ۴۱

امروز که دستگاه داری و توان
بیخی که بر سعادت آرد بنشان
پیش از تو از آن دگری بود جهان
بعد از تو از آن دگری باشد هان

رباعـی ۴۲

با زنده‌دلان نشین و صادق نفسان
حق دشمن خود مکن به تعلیم کسان
خواهی که بر از ملک سلیمان بخوری
آزار به اندرون موری مرسان

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,186 Posted: 23 Aug 2014 11:50

رباعـی ۴۳

روزی دو سه شد که بنده ننواخته‌ای
اندیشه به ذکر وی نپرداخته‌ای
زان می‌ترسم که دشمنان اندیشند
کز چشم عنایتم بینداخته‌ای

رباعـی ۴۴

گر کان فضائلی وگر دریایی
بی‌راحت خلق باد می‌پیمایی
ور با همه عیبها کریم آسایی
عیبت هنرست و زشتیت زیبایی

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,187 Posted: 23 Aug 2014 11:50

رباعـی ۴۵

گر سنگ همه لعل بدخشان بودی
پس قیمت سنگ و لعل یکسان بودی
گر در همه چاهی آب حیوان بودی
دریافتنش بر همه آسان بودی

رباعـی ۴۶

فردا که به نامهٔ سیه درنگری
بس دست تحسر که به دندان ببری
بفروخته دین به دنیی از بیخبری
یوسف که به ده درم فروشی چه خری؟

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,188 Posted: 23 Aug 2014 11:51

رباعـی ۴۷

گویند که دوش شحنگان تتری
دزدی بگرفتند به صد حیله‌گری
امروز به آویختنش می‌بردند
می‌گفت رها کن که گریبان ندری

رباعـی ۴۸

آیین برادری و شرط یاری
آن نیست که عیب من هنر پنداری
آنست که گر خلاف شایسته روم
از غایت دوستیم دشمن داری

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,189 Posted: 23 Aug 2014 11:51

رباعـی ۴۹

تا کی به جمال و مال دنیا نازی
آمد گه آنکه راه عقبی سازی
ای دیر نشسته وقت آنست که جای
یک چند به نوخاستگان پردازی

رباعـی ۵۰

ای غایب چشم و حاضر دل چونی؟
وی شاخ گل شکفته در گل چونی؟
یک بار نگویی به رفیقان وداع
کاخر تو در آن اول منزل چونی؟

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#1,190 Posted: 23 Aug 2014 11:52

رباعـی ۵۱

در مرد چو بد نگه کنی زن بینی
حق باطل و نیکخواه دشمن بینی
نقش خود تست هر چه در من بینی
با شمع درآ که خانه روشن بینی

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

صفحه 119 از 124: « پیشین 1 ... 118 119 120 ... 124 پسین »

شعر و ادبیات /

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی

این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

↑ بالا