انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 15 از 124:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  123  124  پسین »

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی


مرد

 
غزل ۱۳۸

عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت

ای عجب گر من رسم در کام دل
کی رسم چون روزگار از دست رفت

بخت و رای و زور و زر بودم دریغ
کاندر این غم هر چهار از دست رفت

عشق و سودا و هوس در سر بماند
صبر و آرام و قرار از دست رفت

گر من از پای اندرآیم گو درآی
بهتر از من صد هزار از دست رفت

بیم جان کاین بار خونم می‌خورد
ور نه این دل چند بار از دست رفت

مرکب سودا جهانیدن چه سود
چون زمام اختیار از دست رفت

سعدیا با یار عشق آسان بود
عشق باز اکنون که یار از دست رفت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۱۳۹

دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت

خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد
مگر از دود دلم روی تو سودا بگرفت

دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود
سایه‌ای در دلم انداخت که صد جا بگرفت

به دم سرد سحرگاهی من بازنشست
هر چراغی که زمین از دل صهبا بگرفت

الغیاث از من دل سوخته ای سنگین دل
در تو نگرفت که خون در دل خارا بگرفت

دل شوریده ما عالم اندیشه ماست
عالم از شوق تو در تاب که غوغا بگرفت

بربود انده تو صبرم و نیکو بربود
بگرفت انده تو جانم و زیبا بگرفت

دل سعدی همه ز ایام بلا پرهیزد
سر زلف تو ندانم به چه یارا بگرفت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۱۴۰

چشمت چو تیغ غمزه خون خوار برگرفت
با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت

عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد
مؤمن ز دست عشق تو زنار برگرفت

عشقت بنای عقل به کلی خراب کرد
جورت در امید به یک بار برگرفت

شوری ز وصف روی تو در خانگه فتاد
صوفی طریق خانه خمار برگرفت

با هر که مشورت کنم از جور آن صنم
گوید ببایدت دل از این کار برگرفت

دل برتوانم از سر و جان برگرفت و چشم
نتوانم از مشاهده یار برگرفت

سعدی به خفیه خون جگر خورد بارها
این بار پرده از سر اسرار برگرفت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۱۴۱

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت

ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق
خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت

عارف مجموع را در پس دیوار صبر
طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت

هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت
آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان
راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت

همت سعدی به عشق میل نکردی ولی
می چو فروشد به کام عقل به ناکام رفت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۱۴۲

ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت
زیبا نتواند دید الا نظر پاکت

گر منزلتی دارم بر خاک درت میرم
باشد که گذر باشد یک روز بر آن خاکت

دانم که سرم روزی در پای تو خواهد شد
هم در تو گریزندم دست من و فتراکت

ای چشم خرد حیران در منظر مطبوعت
وی دست نظر کوتاه از دامن ادراکت

گفتم که نیاویزم با مار سر زلفت
بیچاره فروماندم پیش لب ضحاکت

مه روی بپوشاند خورشید خجل ماند
گر پرتو روی افتد بر طارم افلاکت

گر جمله ببخشایی فضلست بر اصحابت
ور جمله بسوزانی حکمست بر املاکت

خون همه کس ریزی از کس نبود بیمت
جرم همه کس بخشی از کس نبود باکت

چندان که جفا خواهی می‌کن که نمی‌گردد
غم گرد دل سعدی با یاد طربناکت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۱۴۳

این که تو داری قیامتست نه قامت
وین نه تبسم که معجزست و کرامت

هر که تماشای روی چون قمرت کرد
سینه سپر کرد پیش تیر ملامت

هر شب و روزی که بی تو می‌رود از عمر
بر نفسی می‌رود هزار ندامت

عمر نبود آن چه غافل از تو نشستم
باقی عمر ایستاده‌ام به غرامت

سرو خرامان چو قد معتدلت نیست
آن همه وصفش که می‌کنند به قامت

چشم مسافر که بر جمال تو افتاد
عزم رحیلش بدل شود به اقامت

اهل فریقین در تو خیره بمانند
گر بروی در حسابگاه قیامت

این همه سختی و نامرادی سعدی
چون تو پسندی سعادتست و سلامت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۱۴۴

ای که رحمت می‌نیاید بر منت
آفرین بر جان و رحمت بر تنت

قامتت گویم که دلبندست و خوب
یا سخن یا آمدن یا رفتنت

شرمش از روی تو باید آفتاب
کاندرآید بامداد از روزنت

حسن اندامت نمی‌گویم به شرح
خود حکایت می‌کند پیراهنت

ای که سر تا پایت از گل خرمنست
رحمتی کن بر گدای خرمنت

ماه رویا مهربانی پیشه کن
سیرتی چون صورت مستحسنت

ای جمال کعبه رویی باز کن
تا طوافی می‌کنم پیرامنت

دست گیر این پنج روزم در حیات
تا نگیرم در قیامت دامنت

عزم دارم کز دلت بیرون کنم
و اندرون جان بسازم مسکنت

درد دل با سنگ دل گفتن چه سود
باد سردی می‌دمم در آهنت

گفتم از جورت بریزم خون خویش
گفت خون خویشتن در گردنت

گفتم آتش درزنم آفاق را
گفت سعدی درنگیرد با منت

از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۱۴۵

آفرین خدای بر جانت
که چه شیرین لبست و دندانت

هر که را گم شدست یوسف دل
گو ببین در چه زنخدانت

فتنه در پارس بر نمی‌خیزد
مگر از چشم‌های فتانت

سرو اگر نیز آمدی و شدی
نرسیدی بگرد جولانت

شب تو روز دیگران باشد
کآفتابست در شبستانت

تا کی ای بوستان روحانی
گله از دست بوستانبانت

بلبلانیم یک نفس بگذار
تا بنالیم در گلستانت

گر هزارم جفا و جور کنی
دوست دارم هزار چندانت

آزمودیم زور بازوی صبر
و آبگینست پیش سندانت

تو وفا گر کنی و گر نکنی
ما به آخر بریم پیمانت

مژده از من ستان به شادی وصل
گر بمیرم به درد هجرانت

سعدیا زنده عارفی باشی
گر برآید در این طلب جانت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۱۴۶

ای جان خردمندان گوی خم چوگانت
بیرون نرود گویی کافتاد به میدانت

روز همه سر برکرد از کوه و شب ما را
سر برنکند خورشید الا ز گریبانت

جان در تن مشتاقان از ذوق به رقص آید
چون باد بجنباند شاخی ز گلستانت

دیوار سرایت را نقاش نمی‌باید
تو زینت ایوانی نه صورت ایوانت

هر چند نمی‌سوزد بر من دل سنگینت
گویی دل من سنگیست در چاه زنخدانت

جان باختن آسانست اندر نظرت لیکن
این لاشه نمی‌بینم شایسته قربانت

با داغ تو رنجوری به کز نظرت دوری
پیش قدمت مردن خوشتر که به هجرانت

ای بادیه هجران تا عشق حرم باشد
عشاق نیندیشند از خار مغیلانت

دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن
زان گه که درافتادم با قامت فتانت

شاید که در این دنیا مرگش نبود هرگز
سعدی که تو جان دارد بل دوستتر از جانت

بسیار چو ذوالقرنین آفاق بگردیدست
این تشنه که می‌میرد بر چشمه حیوانت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۱۴۷

جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
مویی نفروشم به همه ملک جهانت

شیرینتر از این لب نشیندم که سخن گفت
تو خود شکری یا عسلست آب دهانت

یک روز عنایت کن و تیری به من انداز
باشد که تفرج بکنم دست و کمانت

گر راه بگردانی و گر روی بپوشی
من می‌نگرم گوشه چشم نگرانت

بر سرو نباشد رخ چون ماه منیرت
بر ماه نباشد قد چون سرو روانت

آخر چه بلایی تو که در وصف نیایی
بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت

هر کس که ملامت کند از عشق تو ما را
معذور بدارند چو بینند عیانت

حیفست چنین روی نگارین که بپوشی
سودی به مساکین رسد آخر چه زیانت

بازآی که در دیده بماندست خیالت
بنشین که به خاطر بگرفتست نشانت

بسیار نباشد دلی از دست بدادن
از جان رمقی دارم و هم برخی جانت

دشنام کرم کردی و گفتی و شنیدم
خرم تن سعدی که برآمد به زبانت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 15 از 124:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  123  124  پسین » 
شعر و ادبیات

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA