انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 24 از 124:  « پیشین  1  ...  23  24  25  ...  123  124  پسین »

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی


مرد

 
غزل ۲۲۸

کاروان می‌رود و بار سفر می‌بندند
تا دگربار که بیند که به ما پیوندند

خیلتاشان جفاکار و محبان ملول
خیمه را همچو دل از صحبت ما برکندند

آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدایی پس پشت افکندند

طمع از دوست نه این بود و توقع نه چنین
مکن ای دوست که از دوست جفا نپسندند

ما همانیم که بودیم و محبت باقیست
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند

عیب شیرین دهنان نیست که خون می‌ریزند
جرم صاحب نظرانست که دل می‌بندند

مرض عشق نه دردیست که می‌شاید گفت
با طبیبان که در این باب نه دانشمندند

ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند
که در این مرحله بیچاره اسیری چندند

طبع خرسند نمی‌باشد و بس می‌نکند
مهر آنان که به نادیدن ما خرسندند

مجلس یاران بی ناله سعدی خوش نیست
شمع می‌گرید و نظارگیان می‌خندند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۲۲۹

پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند

تا گل روی تو دیدم همه گل‌ها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند

آن که گویند به عمری شب قدری باشد
مگر آنست که با دوست به پایان آرند

دامن دولت جاوید و گریبان امید
حیف باشد که بگیرند و دگر بگذارند

نه من از دست نگارین تو مجروحم و بس
که به شمشیر غمت کشته چو من بسیارند

عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز
خواب می‌گیرد و شهری ز غمت بیدارند

بوالعجب واقعه‌ای باشد و مشکل دردی
که نه پوشیده توان داشت نه گفتن یارند

یعلم الله که خیالی ز تنم بیش نماند
بلکه آن نیز خیالیست که می‌پندارند

سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی
باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند

تا به بستان ضمیرت گل معنی بشکفت
بلبلان از تو فرومانده چو بوتیمارند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۲۳۰

شاید این طلعت میمون که به فالش دارند
در دل اندیشه و در دیده خیالش دارند

که در آفاق چنین روی دگر نتوان دید
یا مگر آینه در پیش جمالش دارند

عجب از دام غمش گر بجهد مرغ دلی
این همه میل که با دانه خالش دارند

نازنینی که سر اندر قدمش باید باخت
نه حریفی که توقع به وصالش دارند

غالب آنست که مرغی چو به دامی افتاد
تا به جایی نرود بی پر و بالش دارند

عشق لیلی نه به اندازه هر مجنونیست
مگر آنان که سر ناز و دلالش دارند

دوستی با تو حرامست که چشمان کشت
خون عشاق بریزند و حلالش دارند

خرما دور وصالی و خوشا درد دلی
که به معشوق توان گفت و مجالش دارند

حال سعدی تو ندانی که تو را دردی نیست
دردمندان خبر از صورت حالش دارند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۲۳۱

تو آن نه‌ای که دل از صحبت تو برگیرند
و گر ملول شوی صاحبی دگر گیرند

و گر به خشم برانی طریق رفتن نیست
کجا روند که یار از تو خوبتر گیرند

به تیغ اگر بزنی بی‌دریغ و برگردی
چو روی باز کنی دوستی ز سر گیرند

هلاک نفس به نزدیک طالبان مراد
اگر چه کار بزرگست مختصر گیرند

روا بود همه خوبان آفرینش را
که پیش صاحب ما دست بر کمر گیرند

قمر مقابله با روی او نیارد کرد
و گر کند همه کس عیب بر قمر گیرند

به چند سال نشاید گرفت ملکی را
که خسروان ملاحت به یک نظر گیرند

خدنگ غمزه خوبان خطا نمی‌افتد
اگر چه طایفه‌ای زهد را سپر گیرند

کم از مطالعه‌ای بوستان سلطان را
چو باغبان نگذارد کز او ثمر گیرند

وصال کعبه میسر نمی‌شود سعدی
مگر که راه بیابان پرخطر گیرند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۲۳۲

دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
هزار فتنه به هر گوشه‌ای برانگیزند

چگونه انس نگیرند با تو آدمیان
که از لطافت خوی تو وحش نگریزند

چنان که در رخ خوبان حلال نیست نظر
حلال نیست که از تو نظر بپرهیزند

غلام آن سر و پایم که از لطافت و حسن
به سر سزاست که پیشش به پای برخیزند

تو قدر خویش ندانی ز دردمندان پرس
کز اشتیاق جمالت چه اشک می‌ریزند

قرار عقل برفت و مجال صبر نماند
که چشم و زلف تو از حد برون دلاویزند

مرا مگوی نصیحت که پارسایی و عشق
دو خصلتند که با یک دگر نیامیزند

رضا به حکم قضا اختیار کن سعدی
که شرط نیست که با زورمند بستیزند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۲۳۳

روندگان مقیم از بلا نپرهیزند
گرفتگان ارادت به جور نگریزند

امیدواران دست طلب ز دامن دوست
اگر فروگسلانند در که آویزند

مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست
که اهل معرفت از تو نظر بپرهیزند

نشان من به سر کوی می‌فروشان ده
من از کجا و کسانی که اهل پرهیزند

بگیر جامه صوفی بیار جام شراب
که نیک نامی و مستی به هم نیامیزند

رضای دوست به دست آر و دیگران بگذار
هزار فتنه چه غم باشد ار برانگیزند

مرا که با تو که مقصودی آشتی افتاد
رواست گر همه عالم به جنگ برخیزند

به خونبهای منت کس مطالبت نکند
حلال باشد خونی که دوستان ریزند

طریق ما سر عجزست و آستان رضا
که از تو صبر نباشد که با تو بستیزند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۲۳۴

آفتاب از کوه سر بر می‌زند
ماه روی انگشت بر در می‌زند

آن کمان ابرو که تیر غمزه اش
هر زمانی صید دیگر می‌زند

دست و ساعد می‌کشد درویش را
تا نپنداری که خنجر می‌زند

یاسمین بویی که سرو قامتش
طعنه بر بالای عرعر می‌زند

روی و چشمی دارم اندر مهر او
کاین گهر می‌ریزد آن زر می‌زند

عشق را پیشانیی باید چو میخ
تا حبیبش سنگ بر سر می‌زند

انگبین رویان نترسند از مگس
نوش می‌گیرند و نشتر می‌زنند

در به روی دوست بستن شرط نیست
ور ببندی سر به در بر می‌زند

سعدیا دیگر قلم پولاد دار
کاین سخن آتش به نی در می‌زند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۲۳۵

بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند
بادپیمایی هوایی می‌زند

کس نمی‌بینم ز بیرون سرای
و اندرونم مرحبایی می‌زند

آتشی دارم که می‌سوزد وجود
چون بر او باد صبایی می‌زند

گر چه دریا را نمی‌بیند کنار
غرقه حالی دست و پایی می‌زند

فتنه‌ای بر بام باشد تا یکی
سر به دیوار سرایی می‌زند

آشنایان را جراحت مرهمست
زان که شمشیر آشنایی می‌زند

حیف باشد دست او در خون من
پادشاهی با گدایی می‌زند

بنده‌ام گر بی گناهی می‌کشد
راضیم گر بی خطایی می‌زند

شکر نعمت می‌کنم گر خلعتی
می‌فرستد یا قفایی می‌زند

ناپسندیدست پیش اهل رای
هر که بعد از عشق رایی می‌زند

محتسب گو چنگ میخواران بسوز
مطرب ما خوش به تایی می‌زند

دود از آتش می‌رود خون از قتیل
سعدی این دم هم ز جایی می‌زند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۲۳۶

توانگران که به جنب سرای درویشند
مروتست که هر وقت از او بیندیشند

تو ای توانگر حسن از غنای درویشان
خبر نداری اگر خسته‌اند و گر ریشند

تو را چه غم که یکی در غمت به جان آید
که دوستان تو چندان که می‌کشی بیشند

مرا به علت بیگانگی ز خویش مران
که دوستان وفادار بهتر از خویشند

غلام همت رندان و پاکبازانم
که از محبت با دوست دشمن خویشند

هرآینه لب شیرین جواب تلخ دهد
چنان که صاحب نوشند ضارب نیشند

تو عاشقان مسلم ندیده‌ای سعدی
که تیغ بر سر و سر بنده وار در پیشند

نه چون منند و تو مسکین حریص کوته دست
که ترک هر دو جهان گفته‌اند و درویشند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل ۲۳۷

یار باید که هر چه یار کند
بر مراد خود اختیار کند

زینهار از کسی که در غم دوست
پیش بیگانه زینهار کند

بار یاران بکش که دامن گل
آن برد کاحتمال خار کند

خانه عشق در خراباتست
نیک نامی در او چه کار کند

شهربند هوای نفس مباش
سگ شهر استخوان شکار کند

هر شبی یار شاهدی بودن
روز هشیاریت خمار کند

قاضی شهر عاشقان باید
که به یک شاهد اختصار کند

سر سعدی سرای سلطانست
نادر آن جا کسی گذار کند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 24 از 124:  « پیشین  1  ...  23  24  25  ...  123  124  پسین » 
شعر و ادبیات

Saadi Shirazi | زندگی و آثار سعدی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA