ارسالها: 455
#51
Posted: 13 Aug 2012 03:41
خنده
باغ خندان ز گل خندان است
خنده آئین خرمندان است
خنده هر چند که از جد دور است
جد پیوسته نه از مقدور است
دل شود رنجه زجد شام و صباح
میکند اصلاح مزاجش به مزاح
جد بود پا به سفر فرسودن
هزل یک لحظه به راه آسودن
لیک نه که از دود دروغ
برد از چهره ی قدر تو فروغتخم کین در دل دانا کارد
خیو خجلت به جبین ها آرد
شو زفیاض خرد تلقین جوی
راست گو لیک خوش و شیرین گو
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ویرایش شده توسط: Farhadxxl
ارسالها: 455
#52
Posted: 13 Aug 2012 03:51
جواب ايرج ميرزا به منتقدانش
جواب ایرج میرزا به منتقد شعرش
شنیدم یاوه گویی هرزه پویی — گدایی سفله ای بی آبرویی
چو اشعار حجابم را شنیده — حجاب شرم و عفت را دریده
زبان بگشاده بر دشنام بنده — بهزشتی یاد کرده نام بنده
ولی من هیچ بد از کس نگویم — به جز راه ادب راهی نپویم
مرا از فحش دادن عار باشد– که فحش آیین سردمدار باشد
گذارم امر را در پای تحقیق — سپس خواهم زاهل فکر تصدیق
سخن را روی با صاحبدلان است — نه با هر بی دل و بی خانمان است
به قول تو زنی کاندر برم بود — منش نشناختم او خواهرم بود
گرفتم قول تو عین صواب است —نه این هم باز تقصیر حجاب است
نباید منع کرد این عادت بد — که کس نادیده بر خواهر بچسبد
نه این خود نیز هم عین حجاب است —که خواهر از برادر کامیاب است
تو را هم شد حجاب اسباب این ظن —که خواندی مادرت را خواهر من**
اگر آن زن به سر معجر نمیزد — یقین این شبهه از تو سر نمی زد
نفهمیده نمیگفنی و اکنون — نمیافتاد راز از پرده بیرون
نیاندیشیدی ای بیچاره خر– که خواهرساز ناید با برادر؟؟؟؟
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ویرایش شده توسط: Farhadxxl
ارسالها: 455
#53
Posted: 13 Aug 2012 03:54
پسر ِ بی هنر
داشت عباس قلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری
اسم او بود علی مردان خان
کُلفت خانه زِ دَستش به اَمان
پشت کالسکه یِ مردم می جَست
دل کالسکه نشین را می خَست
هر سَحرگه دم در بر لب جو
بود چون کرم به گِل رفته فرو
بسکه بود آن پسره خیره و بد
همه از او بَدشان می آمد
هر چه می گفت لَله لَج می کرد
دَهَنَش را به لله کَج می کرد
هر کجا لانه ی گنجشکی بود
بچه گنجشک درآوردی زود
هر چه می دادند می گفت کَمَست
مادرش مات که این چه شکمست
نه پدر راضی از او نه مادر
نه معلم نه لله نه نوکر
ای پسر جان من این قصه بخوان
تو مشو مثل علی مردان خان
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ویرایش شده توسط: Farhadxxl
ارسالها: 455
#54
Posted: 13 Aug 2012 04:42
نكته
طبع من این نکته چه پاکیزه گفت
سهل بود خوردن افسوس مفت
مردم این ملک ز که تا به مه
هیچ ندانند جز احسنت و زه
هرکسی اندر غم جان خودست
فارغ از اندیشه ی نیک و بدست
بعد که مردم ، همه یادم کنند
رحمت وافر به نهادم کنند
زانچه پس از مرگ برایم کنند
کاش کمی حین بقایم کنند
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ویرایش شده توسط: Farhadxxl
ارسالها: 455
#55
Posted: 13 Aug 2012 04:43
خرعيسي
خر عیسی است که از هر هنری با خبراست
هــر خری را نتـوان گفت که صـاحب هنر است
خوش لب و خوش دهن و چابک و شیرین حرکات
کـــم خـــور و پـــر دو و بـــا تــربیت و بـــاربـــر است
خــــــــر عیــسی را آن بیهنــــر انـکـــــار کــنــد
که خود از جمله ی خرهای جهان بی خبر است
قصــد راکــب را بی هیچ نشــان می دانـــد
که کجا موقع مکث است ومقام گذر است
چون سوارش بر مردم همه پیغمبر بود
او هم اندر بر خـرها همه پیغامبر است
مـرو ای مرد مســـافر به سـفـر جــز با او
که تو را در همه احوال رفیق سفر است
حال ممدوحین زین چامه بدان ای هشیار
که چو من مادح بر مدح خری مفتخر است
مـن بجـز مدحت او مـدح دگــر خــر نکنم
جز خر عیسی گور پدر هر چه خر است
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ویرایش شده توسط: Farhadxxl