انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 6 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

Iraj Mirza and Poetry | ایرج میرزا و شعرش



 


خنده
باغ خندان ز گل خندان است
خنده آئین خرمندان است
خنده هر چند که از جد دور است
جد پیوسته نه از مقدور است
دل شود رنجه زجد شام و صباح
میکند اصلاح مزاجش به مزاح
جد بود پا به سفر فرسودن
هزل یک لحظه به راه آسودن
لیک نه که از دود دروغ
برد از چهره ی قدر تو فروغتخم کین در دل دانا کارد
خیو خجلت به جبین ها آرد
شو زفیاض خرد تلقین جوی
راست گو لیک خوش و شیرین گو


من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
     
  ویرایش شده توسط: Farhadxxl   

 


جواب ايرج ميرزا به منتقدانش

جواب ایرج میرزا به منتقد شعرش
شنیدم یاوه گویی هرزه پویی — گدایی سفله ای بی آبرویی
چو اشعار حجابم را شنیده — حجاب شرم و عفت را دریده
زبان بگشاده بر دشنام بنده — بهزشتی یاد کرده نام بنده
ولی من هیچ بد از کس نگویم — به جز راه ادب راهی نپویم
مرا از فحش دادن عار باشد– که فحش آیین سردمدار باشد
گذارم امر را در پای تحقیق — سپس خواهم زاهل فکر تصدیق
سخن را روی با صاحبدلان است — نه با هر بی دل و بی خانمان است
به قول تو زنی کاندر برم بود — منش نشناختم او خواهرم بود
گرفتم قول تو عین صواب است —نه این هم باز تقصیر حجاب است
نباید منع کرد این عادت بد — که کس نادیده بر خواهر بچسبد
نه این خود نیز هم عین حجاب است —که خواهر از برادر کامیاب است
تو را هم شد حجاب اسباب این ظن —که خواندی مادرت را خواهر من**
اگر آن زن به سر معجر نمیزد — یقین این شبهه از تو سر نمی زد
نفهمیده نمیگفنی و اکنون — نمیافتاد راز از پرده بیرون
نیاندیشیدی ای بیچاره خر– که خواهرساز ناید با برادر؟؟؟؟


من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
     
  ویرایش شده توسط: Farhadxxl   

 


پسر ِ بی هنر
داشت عباس قلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری
اسم او بود علی مردان خان
کُلفت خانه زِ دَستش به اَمان
پشت کالسکه یِ مردم می جَست
دل کالسکه نشین را می خَست
هر سَحرگه دم در بر لب جو
بود چون کرم به گِل رفته فرو
بسکه بود آن پسره خیره و بد
همه از او بَدشان می آمد
هر چه می گفت لَله لَج می کرد
دَهَنَش را به لله کَج می کرد
هر کجا لانه ی گنجشکی بود
بچه گنجشک درآوردی زود
هر چه می دادند می گفت کَمَست
مادرش مات که این چه شکمست
نه پدر راضی از او نه مادر
نه معلم نه لله نه نوکر
ای پسر جان من این قصه بخوان
تو مشو مثل علی مردان خان



من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
     
  ویرایش شده توسط: Farhadxxl   

 


نكته

طبع من این نکته چه پاکیزه گفت
سهل بود خوردن افسوس مفت
مردم این ملک ز که تا به مه
هیچ ندانند جز احسنت و زه
هرکسی اندر غم جان خودست
فارغ از اندیشه ی نیک و بدست
بعد که مردم ، همه یادم کنند
رحمت وافر به نهادم کنند
زانچه پس از مرگ برایم کنند
کاش کمی حین بقایم کنند


من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
     
  ویرایش شده توسط: Farhadxxl   

 


خرعيسي

خر عیسی است که از هر هنری با خبراست
هــر خری را نتـوان گفت که صـاحب هنر است
خوش لب و خوش دهن و چابک و شیرین حرکات
کـــم خـــور و پـــر دو و بـــا تــربیت و بـــاربـــر است
خــــــــر عیــسی را آن بیهنــــر انـکـــــار کــنــد
که خود از جمله ی خرهای جهان بی خبر است
قصــد راکــب را بی هیچ نشــان می دانـــد
که کجا موقع مکث است ومقام گذر است
چون سوارش بر مردم همه پیغمبر بود
او هم اندر بر خـرها همه پیغامبر است
مـرو ای مرد مســـافر به سـفـر جــز با او
که تو را در همه احوال رفیق سفر است
حال ممدوحین زین چامه بدان ای هشیار
که چو من مادح بر مدح خری مفتخر است
مـن بجـز مدحت او مـدح دگــر خــر نکنم
جز خر عیسی گور پدر هر چه خر است


من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
     
  ویرایش شده توسط: Farhadxxl   
مرد

 



جهاد اکبر از دیدگاه ایرج!!!!

شب در بساط احرار از التفات سردار
کنیاک بود بسیار تریاک بود بی مر

هرکس به نشوه ای تاخت با نشوه کار خود ساخت
من هم زدم به وافور از حد خود فزون تر

تریاک مفت دیدم هی بستم و کشیدم
غافل که صبح آنشب آید مرا چه بر سر

گشن از وفور وافور یبس مزاج موفور
چونانکه صبح ماندم در مستراح مضطر

تریاکیان الدنگ سازند سنده را سنگ
چون قافیه شود تنگ وسعت فتد به مدبر

یه ربع مات بودم زان پس به جد فزودم
تا جای تو نمودم خالی من ای برادر

تا سیل خون نیامد سنده برون نیامد
چیزی ز کون نیامد جز پشکل محجر

الحق که ریدن ما تریاکیان بدبخت
باشد جهاد با نفس یعنی جهاد اکبر


     
  ویرایش شده توسط: shakaat   
مرد

 



شوخی به شیوه ایرج!!!!!!!!

چند تو را گفتم ای کمال مخور کیر
تا نشوی مبتلا به رنج بواسیر

چون به جوانب تو پند من نشنیدی
رنج بواسیر کش کنون که شدی پیر

کیر بواسیر آورد همه دانند
درد گلو زاید از زیادی انجیر

خرما افزون خوری حناق بگیری
کیر ندارد به قدر خرما تاثیر؟


     
  
مرد

 



ای خایه!!!!

ای خایه! به دست تو اسیرم
بنموده یی از جماع سیرم

دستم نشود به تخم کَس بند
تا باد تو کرده دست گیرم

چندان نشوی تو خوب تا من
از حسرت کون و کس بمیرم

تا حضرت مستطابِ عالی
کوچک بشوید، بنده پیرم

زین پس ز جماع رخ نتابم
خوب ار نشدی، نشو به کیرم!


     
  
مرد

 



جنده بازی

هر کس که نمود جنده بازی
دائم به َذکَر(کیر) علیل باشد

سوزاک نمایدش بلاشک
گر دختر جبرئیل باشد


     
  
مرد

 



دوزخ در منش ایرج!!!

به قدر فهم تو کردند وصف دوزخ را
که مار هفت سر و عقرب دو سر دارد

خدای خواهد اگر بنده را عذاب کند
ز مار و عقرب گزنده تر دارد

از آن گروه چه خواهی که از هزار نفر
اقل دویست نفر روضه خوان خر دارد

دویست دیگر جن گیر و شاعر و رمال
دویست واعظ از روضه خوان بتر دارد


     
  
صفحه  صفحه 6 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
شعر و ادبیات

Iraj Mirza and Poetry | ایرج میرزا و شعرش

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA