انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 14 از 31:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  30  31  پسین »

نادر نادر پور (زندگی و اشعار)


مرد

 
دو روز یا ده سال ؟

همیشه با منی ای نیمه ی جدا از من
بریده باد زبانم ، چه ناروا گفتم
تو نیمه نیستی ای جان ، تمام من هستی
اگر به قهر بگیرد ترا خدا از من
چگونه بی تو توانم زیست ؟
چگونه بی تو توانم ماند ؟
چگونه بی تو سخن بر زبان توانم راند ؟
همیشه در من بودی ، همیشه می خواندی
صدای گرم تو در استخوان من می گشت
همیشه با من بودی ، همیشه دور از من
همیشه نام خوشت بر زبان من می گشت
غروبگاهان ، در کوچه های خلوت شهر
که بوی پیچک ، هذیان عاشقی می گفت
تو در کنار من آهسته راه می رفتی
و در کرانه ی چشمان کهربایی تو
بهار ، در چمن سبز باغ ها می خفت
شبی که باران در کوچه ها فرو می ریخت
تو می رسیدی و ، باران موی تو بر دوش
ز موی خیس تو ، عطری غریب بر می خاست
من از تنفس عطر غریب او ، مدهوش
در آن خیابان ، شب های سبز فروردین
صدای پای تو و پای من طنین می بست
نسیم ، بوسه ی ما را به آسمان می برد
و سایه های من و تو ز روشنایی ماه
چه نقش ها که در ایینه ی زمین می بست
چه نیمه شب ها کز پشت شیشه های کبود
ستاره ها را با هم شماره می کردیم
و چون زبان من و تو ز گفتگو می ماند
نگاه می کردیم و اشاره می کردیم
دو روز یا ده سال ؟
نمی توانم ، هرگز نمی توانم گفت
ازین خوشم که فروبست ریشه در دل ما
گلی که از پس ده سال یا دوروز شکفت
ز من مپرس که ایا زمان چگونه گذشت
که من حساب شب و روز را نمی دانم
من از تو ، یک تپش دل جدا نمی مانم
من از تو ، روی نخواهم تافت
من از تو ،‌ دل نتوانم کند
تو نیز دانم کز من نمی بری پیوند
همیشه با منی ای نیمه ی جدا از من
مباد آنکه بگیرد ترا خدا از من
     
  
مرد

 
بهار نزدیک

سپیداران خاک آلود
بی خم کردن اندام
پا در جوی می شویند
و خورشید هوسران ، از میان شاخساران
ساق مرمرفامشان را گرم می بوسد
و انبوه عظیم ریشه ها
از حسرت سوزان خود
در خاک می پوسد
و باد از باغ ها می آورد بوی بهاران را
هلا ، ای باد آرام سحرگاهی
کنون وقت است تا از برگ های حسرت دیرین بپیرایی
چمنزار فراخ و دلگشای یادگاران را
کنون هنگام آن است ای ترنج قرمز خورشید
که عکس خویش در ایینه های آب بنمایی
و برق زندگی بخشی نگاه چشمه ساران را
     
  
مرد

 
از من تا خورشید

شفق تنوره کشید
و دست وحشی باد
دریچه ها را مانند سنج بر هم کوفت
و من ، نگاه به سوی درخت ها کردم
در استخوان های لخت سینه شان ، خورشید
بزرگ و خونین می کوفت ، می تپید هنوز
و این تپیدن ، در ذزه های ریز هوا
و در میان رگ سرخ سیم های مسین
و در تنفس و در نبض و در شقیقه ی من
طنین طبل سیاهان داشت
دیدم میان خورشید
این قلب آتشین و بزرگ درخت ها
و قلب کوچک و گرم من ارتباطی هست
دیدم میان نبض من و ذره های ریز هوا
و سیم ها
که ریل صداها و نورها هستند
و تیک تک ساعت دیواری
پیوند ناشناخته ای هست
دیدم از آفتاب ، جدا نیستم
از آب و از درخت و زمین هم
از پشت پنجره ، مردی گذشت
پاهای او
با قلب و نبض من سفر آغاز کرده بود
او ، در قلب من تنفس می کرد
او ، با نبض من قدم برمی داشت
اما ، دلش
همراه و همصدای دل خورشید
در استخوان سینه ی لخت درخت ها
می کوفت ، می تپید
غروب ، سایه دواند
نگاهم از صف دور درخت ها برگشت
و سوی اینه آمد
صدای قلب من ایینه را ز هم ترکاند
     
  
مرد

 
از نقطه تا دایره

لحظه ای چند به خورشید نگه کردم
پس از آن
دیده را بستم
زیر پلک من
نقطه ای گرد و سیاه
چرخ زد ، چرخ زد و چرخ زد و دایره شد
مثل سنگی که در آب اندازی
و ازو دایره ها برخیزد
و ازو دایره ها بگریزد
نقطه ای گرد وسیاه
چرخ زد ، چرخ زد و چرخ زد و دایره شد
چشم وکردم و خورشید شدم
     
  
مرد

 
قلب بالدار

سایه ی یک قلب بالدار
در شب مهتابی بهار
زمین را فراگرفت
تیرگی افتاد روی موی درختان
تیرگی افتاد روی چشم دریچه
تیرگی افتاد روی سینه ی دیوار
سستی خوابی که از آن سایه ی بزرگ تراوید
روی جماد اوفتاد
روی نبات اوفتاد
روی همه آدمیان اوفتاد
گفتند :‌ این ، بی گمان خسوف بزرگی است
باید مس کوفت
باید با طشت مس به بام برآمد
وحشت آن قلب بالدار
در شب مهتابی بی بهار
جهان را گرفته بود
هیچکسی سر به سوی ماه نگرداند
جز یک کودک
کودکی از خواب خوش هراسان جسته
دید
یک مگس سبز روی ماه نشسته

     
  
مرد

 
رم ( طرح )

رم : شهر روزهای تهی ، شهر خواب ها
شهر درخت ها
شهر زنان فربه و رگبارهای سخت
رم : نوترین و کهنه ترین پایتخت ها
در آسمان آبی او ، رشته های سیم
چون تار عنکبوت
در کوچه های روشن او نیمه های شب
تنهایی و سکوت
گاهی ، صدای بوسه ی از لب چکیده ای
در برگ های زرد
گاهی ، چراغ پنجره ی نیم بسته ای
بالای یک عمارت ، در آسمان سرد
رم : شهر آفتاب
شهر کتیبه ها و بناها و زنگ ها
رم : شهر بی نقاب
شهر خرابه ها و چمن ها و سنگ ها
     
  ویرایش شده توسط: sinarv1   
مرد

 
درخت و کبوتر

گفتند : از درخت سخن گفتن
در روزگار آتش و آهن ، جنایتی است
اما من از درخت سخن گفتم
زیرا که هر درخت به چشم من ایتی است
از معجزه ی که آدمی اش نام کرده اند
گفتند : آنکه خنده به لب دارد
نشنیده ب یگمان خبر هولناک را
من خنده ای شگفت به لب دارم
زیرا کبوتران من از آستان صبح
پایان آن خبر را اعلام کرده اند



منظره

برف آمد و بزم روز را آراست
شب را ز فروغ شیرفام کند
اما ، چه درخت های سرکش را
کز بار غرور خود به خاک افکند
زیبایی سرد ، وه چه بیرحم است
     
  
مرد

 
از مرداب تا دریا

زیر خورشید سحرگاهان پاییزی
ای بهار رفته از خاطر ! من آن مرداب خاموشم
آب بی لبخند حزن آلوده ی افتاده از جوشم
در دل من ، برگ های مرده ی ایام می پوسند
هیچ کس در ماتم اینان نمی گرید
باد هم اینجا می نالد
عشق من این دختر کولی
در میان بیشه های ساحل مرداب خوابیده ست
در فضای سرد خوابش ، برگ های سبز
زرد می گردند و می افتند و می پوسند
هیچ کس اینجا نمی گرید
باد هم اینجا نمی نالد
زیر باران شبانگاهان پاییزی
در دل مرداب خاموش غریب من
آفتاب روزهای دور می میرد
آه ، ای چشم عزیز آشنای من
همچنان فانوس دریای خیالم باش

     
  
مرد

 
دولت بیدار

شب ، با درخت ها سخن از آفتاب رفت
گفتند : آفتاب
در پشت چتر بسته ی ما آرمیده است
در پشت چتر بسته ی آنان ستاره بود
گفتم : شما چگونه هنوز آفتاب را
فریادشان صدای مرا در گلو برید
ما آفتاب را ز تو بهتر شناختیم
آه ای درخت های بلند ای درخت ها
از پشت چترهای شما سر زد آفتاب
اما ، نگاه من
در چشم آن ستاره ی شبخیز مانده است
در گوش من کلام شما زنگ می زند
ما ، آفتاب را ز تو بهتر شناختیم
حق با شماست ، دولت بیدار با شماست
     
  
مرد

 
سیب ها و قلب ها

ناخن کبود برق
روی شیشه ی شکسته ی افق کشیده شد
چندشی درخت های لخت را فراگرفت
خال سرخی از نگاه برق
روی گونه ی سپید سیب ها چکید
گونه ی سپیدشان تلألو طلا گرفت
ای فروترین و برترین فروغ
ای طلیعه ی بهشتی و جهنمی
پس چه وقت خال سرخ می نهی
بر دل سیاه آدمی ؟
سیب ها رسیده اند
قلب ها هنوز ، نه
ای فروترین و برترین فروغ
پس چه وقت
پس چه وقت
پس چه وقت می دمی ؟
     
  
صفحه  صفحه 14 از 31:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  30  31  پسین » 
شعر و ادبیات

نادر نادر پور (زندگی و اشعار)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA