انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 18 از 31:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  30  31  پسین »

نادر نادر پور (زندگی و اشعار)


زن

andishmand
 
بهانه ی دوست

چه شد که ماه مراد از کرانه ای نرسید
شبی رسید و حریف شبانه ای نرسید
از نکه نام خوشش نقش لوح گردون بود
به دست خاک نشینان ، نشانه ای نرسید
چگونه ریخت شفق خون روشنایی را
که پای صبح به هیچ آستانه ای نرسید
چنان ز پنجه ی بیداد ، شور نغمه گریخت
که بانگ چنگ به داد ترانه ای نرسید
غبار غصه بر ایینه ها فرود آمد
ولی نسیم نشاط از کرانه ای نرسید
به اشک پنجره ، دمسردی خزان خندید
لهیب آه گل از گرمخانه ای نرسید
مگر بهار جوان را سلامت از کف رفت
که پیر گشت و به وصل جوانه ای نرسید
زمین ، سخاوت خورشید را به سخره گرفت
که آب صافی نورش به دانه ای نرسید
چنان پرنده ی مهر از خدنگ کینه گریخت
که هر چه رفت به هیچ آشیانه ای نرسید
مرا به پاس وفا پایمال دشمن کرد
به دست دوست ، به از این ، بهانه ای نرسید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
روح القدس

درخت باکره ، از روح صبح بار گرفت
پرنده از رحم سبز او تولد یافت
به سوی روزنه ی سرخ آفتاب شتافت
خوشا پرنده که با روشنی برادر بود


********************


دعایی در ژرفای شب

هان ، ای شب وسیع تر از ابر
در زیر آسمان تو ، یک شاخه ی ستبر
چون گردن بریده ی آهو
اوراد واپسین را می خواند
خون سپید باران
زیر گردن بریده روان است
آه ای نسیم معجزه ی صبح
در این شب شگرف ، رها شو
ای دست کهربایی خورشید
دروازه های گمشده را بر شب
درهای ناشناخته را بر من
بگشای در هراس جهان بگشای
بگشای ، در هراس جهان بگشای
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
از نیمه ای به نیمه ی دیگر

آه ای تمام شوکت هستی
ای شادی بزرگ
ای روح جاودانه ی مادینه
در ژرفنای ظلمت این شب
چون شط روشنایی ، جاری باش
ای جامد مذاب
ای شکل ناپذیرتر از آتش
ای گرمی همیشه صمیمانه
با من یگانه ، از من بیگانه
من در تو ، نیمه ی دگرم را
می جویم
ز عطر تو سرخ بلوغم را
می بویم
با من همیشه بر سر یاری باش
چون شط مهربانی ، جاری باش
تا با تو جاودانه در آمیزم
یک تن شو ، ای تجسم روح یگانگی
یک زن شو ، ای تمامی ذات زنانگی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
نگاه عاشقانه ای به درخت

عطر تن درخت
اندام نازنین بلندش
گرمای عاشقانه ی خونش
پستان غنچه اش
ساق خوش کشیده ی موزونش
در من ، بهار سبز نوازش را
بیدار می کند
گویی در انحنای کمرگاهش
در تنگنای جامه ی کوتاهش
یک چشم یا دهان
یا زین دو مهربانتر : یک دل
یک آشیان کوچک پنهان
سرچشمه ی طلوع و تولد
لبریز از محبت خورشید
با من حدیث شیفتگی را
تکرار می کند
من ، عاشق جمال درختم
دردش بهجان عاشق من باد
اندیشه اش موافق من باد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
با چراغ سرخ شقایق

مسی به رنگ شفق بودم
زمان ، سیه شدنم آموخت
در امید زدم یک عمر
نه در گشاد و نه پاسخ داد
در دگر زدنم آموخت
چراغ سرخ شقایق را
رفیق راه سفر کردم
به پیشواز سحر رفتم
سحر ، نیامدنم آموخت
کنون ، هوای سفر در سر
نشسته حلقه صفت بر در
به هیج سوی نمی رانم
حدیث خویش نمی دانم
خوشم به عقربه ی ساعت
که چیره می گذرد بر من
درون اینه ها پیری است
که خیره می نگرد در من
که خیره می نگرد در من
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
صبحانه

تمام زندگی صبحگاه من اینست
پس از گشودن چشم
در آب چشمه ی ایینه دست و رو شستن
پس از نیایش نور
سپیده دم را در زرده تخم خام زدن
نسیم تر را با شیر تازه نوشیدن
پس از رهایی تن
خیال را به صعود پرندگان بستن
گسستن از همه
رفتن
به خویش پیوستن

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
مدیحه

همیشه ، پاکی تو
همیشه ، پنجره ی بسته ای به روی غروب
ولی گشاده بر آفاق تابناکی تو
ستوده تر ز تو نشناسم ای ستوده ترین
تو باز تیزپری
شکارگاه تو در آسمان سرخ خیال
قرارگاه تو بر فرق قله های غرور
مرا به خطه ی خود بر ، مرا به خطه ی نور
درین شما که خطاب منست و پاسخ تو
تو یی نهفته که از راستی برهنه تر است
مرا به چشمه ی آن سوی تن پذیره شوی
کسی که آب چنین چشمه خورد تشنه تر است
من از زلال تو می نوشم ای حقیقت پاک
من از جمال تو می گویم ای جوانی نغز
بهار طبع تو از سنگ ها برآرد گل
نگاه تیز تو از پوست ها درآرد مغز
مگر نه یاد تو اندیشه های مجنون را
در آستانه ی شوریدگی رها می کرد ؟
مگر نه نام تو آن خوشه ی بنفش گل است
که هر بهار ، مرا با تو آشنا می کرد ؟
پس این منم که به سوی تو می گشایم دست
مرا ز وسوسه ی این شب تهی بربای
رهی که گام در آن می زنی ، به من بنمای
تو از تمامی این آسمان بلنداری
تو آرزو گریزی ، تو مژده ی سفری
همیشه ، پنجره ی بسته ای به روی غروب
ولی گشاده بر آفاق تابناکی تو
ستوده تر ز تو نشناسم ای ستوده ترین
همیشه ، پاکی تو
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
در میان سرخ و سبز

راننده در گشوده و مرا پیش خود نشاند
برگشتم و نگاه به او بستم
با شانه های خم شده در زیر بار سر
با گرد آسیای زمان بر شقیقه ها
چون لک لکی شکسته و لرزان بود
نزدیک چار راه
یک دم ، چراغ سرخ به ما هر دو ایست داد
چشمم به آسمان ، غروب افتاد
خاکستری بر آب ، پریشان بود
شهر از پس غبار
بوم بزرگ و خالی نقاش
با رنگی از ملال زمستان بود
موج پیادگان
فوجی ز مورهای گریزان
با طعمه های ریز به دندان
لاغر ، سیاه ، افتان ، خیزان بود
لغزنده طاس کوچک خورشید
در خاک نرم مغرب ، پنهان بود
ناگه ، بر این زمینه ی تاریک
یک قطره رنگ روشن لغزید
اندام سرخ پوش زنی چابک و جوان
قلب پیاده رو را چون نیزه ای شکافت
نزدیک شد به من
چون نور ، از ستوت نگاهم عبور کرد
آنگه ، چراغ سبز به راننده راه داد
من ، در میان عابر و راننده
چون وقفه در میان علامات سرخ و سبز
حیران نشسته بودم
ایینه ، حیرتم را در خود پناه داد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
گشت و بازگشت

سفر به دهکده ی سبز کودکی کردم
سفر به سایه ی پروانگان در آتش ظهر
سفر به قوس قزح های زیر بال ملخ
سفر به خلوت بارانی شقایق ها
دوباره در تن ده سالگی فرو رفتم
دوباره ، کودکی از دورها صدایم کرد
تمام شادی خورشید در نگاهم ریخت
به راز روشنی چشمه آشنایم کرد
به چشم کودک ده ساله ای که من بودم
هنوز ، خانه ی ما رو به چارسوی جهان
دریچه هایی با شیشه های آبی داشت
هنوز ، ابر از آن می گذشت و بر می گشت
حیاط سبزش ، آفاق آفتابی داشت
هنوز ،‌ برگ شقایق ، بریده ی لب بود
هنوز ، ساق پنیرک ز شیر می رویید
هنوز ، خطمی قیفی برای باران بود
هنوز ،‌ اردک ، از آبگیر می رویید
هنوز ، روح گل از چشم روشن شبنم
به آفتاب نظر می کرد
ستاره در قفس شاخه ها نفس می زد
سپیده بر شتر کوه ها سفر می کرد
هنوز سنجاقک
هوانورد هراس آور بیابان بود
فرودگاهش ، اطراف جویباران بود
هنوز ، دست زدن پیشه ی سپیداران
هنوز ، پیر شدن شیوه ی چناران بود
به چشم کودک ده ساله ای که من بودم
شب دراز مترسک ها
در آن سکوت بیابان همیشه وحشت داشت
همیشه تیز تلگراف ، پای در گل بود
همیشه سیم ، به قدر نسیم ، سرعت داشت
هنوز ، دخترک خوشه چین ، عروسک بود
عروسکی که در انبوه کاه می خوابید
هنوز ، اینه ، خورشید ککلی ها بود
شعاعش از کف دستم به ماه می تابید
هنوز ، عشق نخستین نمی شناخت مرا
ولی چراغش در پشت ذهن من می سوخت
هنوز ،‌ چهره ی معصوم ناشناخته ای
نگاه منتظرش را به چشم من می دوخت
دیار کودکی ام را قدم زنان دیدم
در آن قلمرو اوهام ، دربدر ، گشتم
فضای خانه ، تهی از صدای مادر بود
به کوچه آمدم و در پی پدر گشتم
ازین دو گمشده ی خود ، نشان چه دیدم ؟
هیچ
غباری از سم اسبی که در افق می تاخت
تمام دهکده را آشنا گمان کردم
از آن میانه ، دریغا !‌ یکی مرا نشناخت
دیار کودکی ام ، سرزمین دوری بود
که چون سراب ، درخشید و سوی خویشم خواند
دوباره ، شیطان ، حوا ، خدای بی همتا
کدام یک؟ نتوانم گفت
از‌آن بهشت دل آسودگی برونم راند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
شمع و مرد

مردی که سر نهاده به زانو
زانوی غم گرفته در آغوش
شمع خمیده ای است که ناگاه
در اشم خویشتن شده خاموش
این گردنی که گم شده در تن
وان دیده ای ک نور سحر داشت
روزی غرور برتری اش بود
روزی به آفتاب نظر داشت
سودای او که فتح جهان بود
چون برفی از درخت ، فرو ریخت
گویی شکوفه های مرادش
از هول باد سخت ، فرو ریخت
خوب و بد آنچه داشت ، ز کف داد
جز جسم پیر و جان جوان را
از مهر و مه به وام طلب کرد
چشمی به روز و شب نگران را
روز آمد و سپیده دمش را
بر تار تار موی وی افشاند
شب ، رنگ طره ی سیهش را
در چشم آرزوی وی افشاند
سودای او ، همیشه زیان داشت
سودا و سود ، از دو نژادند
او را چنانکه بود ، ندیدند
او را چنانکه خواست ، نزادند
با او بگو چگونه بگرید
آه ای شب گریسته در خویش
کی می تواند این هنر آموخت
این گوشه گیر زیسته در خویش ؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 18 از 31:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  30  31  پسین » 
شعر و ادبیات

نادر نادر پور (زندگی و اشعار)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA