انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 50 از 88:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  87  88  پسین »

Maleko Shoara Bahar | ملک الشعرای بهار


زن

 
‏ بعد از هجرت قوام ا لسلطنه
رفت از ایران قوام السظه زانک
پهنه کوچک بدُ و نبرد بزرگ

روی ازین ره بتافت زبرا بود
راه باربک و ره نورد بزرگ

پاره شد نسخهٔ پزشک ، آری
خسته بود این مریض و درد بزرگ

او نگنجید در عمل که بدند
فکرها خرد وکارکرد بزرگ

او خردمند بود و خلق عوام
مملکت تنگ بود و مرد بزرگ
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ قطعه در وصف وثوق الدوله‏
شاد باش ای وثوق دولت و دین
که تو را روزگار کرد بزرگ

گر مهمات سخت ییش آید
سهل گیرش که شد نبرد بزرگ

کارهای بزرگ و صعب و درشت
رخ نماید چوگشت مرد بزرگ

کاین مثل یادگار پیشین است
هرکرا سر بزرگ درد بزرگ
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ به قول خویش عمل کن‏
به هر سخن که شنیدی گمار دل زنهار
که آیتی است سخن از مهیمن ذی الطول

به قول خویش عمل کن مباش از آن مردم
که قولشان بود اندر مثل برابر بول

به حول و قوهٔ کس کار خویشتن مسپار
به خویش تکیه کن و دار بر زبان لاحول

ظریف باش و مصاحب نه زفت و هول وگران
که هست مرد سبک روح به ز مردم هول

نه هرچه دانی گوی و نه هرچه تانی کن
که قتل زادهٔ فعل است و حرب .زادهٔ قول
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
قطعه )خطاب به استاد جلال همایی(‏
به گلگشت جنان گل می فرستم
به رضوان شاخ سنبل می فرستم

به هندستان فضل و خلر علم
می و موز قرنفل می فرستم

ستاک نرگس وشاخ بنفشه
به ساری و به آمل می فرستم

حدیث خوش به قمری می سرایم
سرود خوش به بلبل می فرستم

به امریکی تمول می فروشم
به پاریسی تجمل می فرستم

به قابوس و به صابی از رعونت
خط و شعر و ترسل می فرستم

ز خودبینی و رعنایی و شوخی است
که جزوی را سوی کل می فرستم

به جلفای صفاهان از سر جهل
شراب صافی و مل می فرستم

به تبت مشک اذفر می گشایم
به ماچین تار کاکل می فرستم
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ گله از قوام السلطنه‏
من با تو حق صحبت دیرینه داشتم
گنجی نهان ز مهر تو در سینه داشتم

با دوستان خواجه مرا بود دوستی
وز دشمنان خواجه به دل کینه داشتم

در شادی و مصیبت و در عزل و در عمل
با خواجه حشر شنبه و آدینه داشتم

روشن دل و موافق و یکروی و راستگوی
در محضر تو صورت آئینه داشتم

از دشمنان خواجه کشیدم جفا، ولی
با دوستان خواجه حسابی نداشتم

تنها برای خدمت و غمخواری تو بود
گر رغبتی به شرکت کابینه داشتم

خوردی فریب حاسد و دیوانه و سفیه
کز هر سه برخلاف تو پیشینه داشتم
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ كجاست؟
خارندگلبنان ، چمنا پس گلت کجاست
پر شد ز زاغ صحن چمن بلبلت کجاست

استنبلا! خلافت اسلامیت چه شد
عثمانیا! جلالت استنبلت کجاست

خون شد قلوب خلق زتهران وانقره
ای شرع پاک مصطفوی !کابلت کجاست

زد لطمه فیل هند به قرآن ، محمدا!
محمود شیر پرکنه زاولت کجاست

ایران خراب شد ز غزان ، سنجرت چه شد
تهران زکفر محو شد ار طغرلت کجاست
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ وزیر بی پول‏
به صاحبقرانیه جزء وزیران
نشستم ولی یک قِران هم ندارم

بجز ملک و مکنت بجز کید و حیلت
ز دیگر وزیران جوی کم ندارم

به نزد گروهی است حرمت به ثروت
ولیکن من آن را مسلم ندارم

از این روی در عین فقر اعتنایی
به تحصیل دینار و درهم ندارم

رفیقان همه ملک دارند و مکنت
ولی من بجز صدراعظم ندارم
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ قطعهٔ دیگر به همان مناسبت )خطاب به استاد جلال همایی(‏
همای فضیلت همایی که او را
دعاها پی راحت جان فرستم

قناعت به گلدان گل کرد و اینک
به تشویر گل زی گلستان فرستم

به شرم اندرم کز سر ساده لوحی
گلی مختصر سوی رضوان فرستم

چه پوزش گزارم که شوخ رویی
به باغ ادب چند گلدان فرستم
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ خدمت استاد‏
هرکه خواهدکه ادیبی کند از روی کتاب
زو فراوان غلط و تصحیف افتد به کلام

آن که خواهدکه طبابت کند از روی کتاب
از طبابتش همه ساله بمیرند انام

و آن که خواهد که منجم شود از روی کتاب
اختلافات پدید آورد اندر ایام

و آن که خواهد که فقیهی کند از روی کتاب
شود البته ازو باطل و ضایع احکام

بر استاد رو و خدمت استاد پذیر
تا که در هر هنر وعلم شوی مرد تمام
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‎نسب نامه بهار ‏
منت خدای را که من از نسل برمکم
بتوان شمرد جد و پدر تا فرامکم

جز خاندان حیدر کرار در جهان
یک خانواده نیست به تعظیم ، هم تکم

در ملک خویش و در همه آفاق ، مشتهر
بر خانوادهٔ خود و بر خود مبارکم
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
صفحه  صفحه 50 از 88:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  87  88  پسین » 
شعر و ادبیات

Maleko Shoara Bahar | ملک الشعرای بهار


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA