انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 55 از 88:  « پیشین  1  ...  54  55  56  ...  87  88  پسین »

Maleko Shoara Bahar | ملک الشعرای بهار


زن

 
تاریخ دبیرستان فردوسی مشهد‏
بنام ایزد که نو شد در جهان عنوان فردوسی
به دوران شهنشه تازه شد دوران فردوسی

زبان بسته گوبا شد، ادب را دهر جویا شد
ز نو بشکفت و بویا شد، گل بستان فردوسی

اگر گشتش دل محزون ز شاه غزنوی پر خون
ز شاه پهلوی اکنون برقصد جان فردوسی

اگر بودی کنون زنده درین دوران فرخنده
ز مدحش بودی آکنده همه دیوان فردوسی

به امر خسرو ایران مزارش گشت آبادان
ز رفعت بود با کیوان سر ایوان فردوسی

بنامش جشن برپا شد جهان پرشور و غوغا شد
سرودی عالم آرا شد حدیث شأن فردوسی

به زینت بخشی ایران شهنشاه فلک دربان
بپا کرد این دبیرستان به شهرستان فردوسی

بمان کز همت خسرو درین حکمت سرای نو
فضیلت افکند پرتو به فرزندان فردوسی

برین دوران بهروزی درآید روز پیروزی
شود ایران امروزی به از ایران فردوسی

چو ختم این یادگار آمد گل حکمت ببار آمد
به تاریخش » بهار« آمد مدیحت خوان فردوسی

هنرمند آفرین راند چو این تاریخ برخواند:
» به دنیا جاودان ماند دبیرستان فردوسی «
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
درسپاسگذارى
ابوسعید که اوراست اختر مسعود
به اوج عزت چون شمس تابناک و جلی

حسین اسم و حسن رسم آن که طینت او
خود از ازل بسرشته است با ولای علی

به جان اوست مرکب سعادت ابدی
به ذات اوست مخمر شرافت ازلی

خدایگانا ای آن که در جمال وکمال
به عصر خویش کنون بی شبیه و بی بدلی

فروغ دیدهٔ ملکی و دودهٔ شرفی
چراغ دیدهٔ مجدی و دیدهٔ دولی

شنیده ام یکی از شاعران ستوده تو را
که کارها همه را می کنی تو زبر جلی

هماره کم محلی بایدت بدین اشخاص
که نیست چارهٔ ایشان بغیر کم محلی

خدایگانا از من بگو به آن شاعر
که گفته بود: مر او را نه قیمی نه ولی

مرا ولی است ولی خدا و حجت عصر
مراست قیم و قیوم ، رب لم یزلی

ز بعد لطف خدا و ائمهٔ اطهار
مرا تو قبلهٔ امید و کعبهٔ املی

بلی اگر نظری باید از امام مرا
به تو کنند حوالت که خالی از خللی

به حق خالق یکتا هرآن که خصم تو شد
دو تا شود قدش از ضرب ذوالفقار علی
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ در تقاضای دو اسب به عاریه‏
ای خواجه آزاده که مفتون توکشتند
قومی به جوابی و گروهی به سئوالی

نگزیدم بهتر ز بساط تو بساطی
نشنیدم خوش تر ز مقال تو مقالی

هنکام بهار است و سبک بکذد این فصل
چونان که نماند زو، جز خواب و خیالی

زین روی مرا خود هوس سیر بهار است
با ماهی کز عشقش زارم چو هلالی

حوری چو به باغ اندر نازنده تذروی
ماهی چو به دشت اندر تازنده غزالی

بیرون شدنی باید با او به دو فرسنگ
ارجو که پس از هجر برم ره به وصالی

اسبی دو ببایدمان با زین و لگامی
غرنده چو شیری و رونده چو مرالی

آسوده ستانم ز تو و آسوده دهم باز
زبراکه مرا نیست نه باری نه جوالی

دانم که فرستی شان فردا به بر من
گر خادم نفروشند غنجی و دلالی

ارجو که کنی شاد بهاری به بهاری
ای گشته ز تو شاد جهانی به نوالی
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ در هجو کسی که بهار را حبس کرد‏
من و تو هر دو ای ...
دو جوانیم شوخ و مندیلی

تو کنون از وجوه هندوستان
زر ستاندستی و کنی پیلی

به رخ خود پی فریب عوام
شکلکی بسته ای تو تبدیلی

تو مرا حبس می کنی آوخ
شرم بادت ز ننگ فامیلی

چون مرا بینی و تو را بینم
هر دومان می شویم پاتیلی

تو از آن اخم های اجمالی
من ازین خنده های تفصیلی

خندهٔ من چو شی رشرزهٔ نر
اخم تو چون جهود تنزیلی

کاین پس از اخم می کند نغ نغ
وآن پس از خنده می زند سیلی
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ شیر باش نه کژدم‏
تندی مکن که رشتهٔ چل ساله دوستی
در حال بگسلد چو شود تند آدمی

هموار و نرم باش که شیر درنده را
زیر قلاده برد توان با ملایمی

مرد اراده باش که دیوار آهنین
چون نیم جو اراده ، نباشد به محکمی

رمز است هرچه هست و حقیقت جز این دو نیست
ای نور چشم این دو بود عین مردمی

یا راه خیر خلق سپردن به حسن خلق
یا راه خیر خویش سپردن به خُرّمی

ور زان که همت تو به آزار مردمست
شیری به هر طریق نکوتر ز کژدمی
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ تربیه طبیعی‏
غرٌنده و سهمناک و توفنده
بر دشت گذشت تند طوفانی

تخمی زبنفشه برگرفت از دشت
وافکند ورا به طرف بستانی

بر بستر وی بتافت خورشیدی
بر مدفن وی چکید بارانی

شد زنده و ریشه داد و ساق آورد
وز ساق دمید سبز پیکانی

بشکفت کبودچشم و نیلی چهر
لاغر تنی و ضعیف ستخوانی

این سو نگرست ، دید بنشسته
بر تخت بنفشه ای چو سلطانی

فربه بری و گشاده رخساری
خندان لبی و سپید دندانی

بنهاده به فرق بر مهین تاجی
گسترده به مرز بر تنک خوانی

خم گشت و خجل ، بنفشه بری
چون در بر پادشاه دهقانی

حیرت زده گشت و گفت کز یک جنس
چون خاسته صعوه ای و ترلانی

شهری بچه دید خجلت او را
کافتاده به دست بوستان بانی

بوده است نیای من یکی چون تو
زاینگونه به ما سری و سامانی

اقلیم و غذا و تربیت ، داده است
زاین گونه به ما سری و سامانی

تأثیر مربی طبیعی را
بهتر ز من وتو نیست برهانی
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ جوابی به قطعه محمود فرخ
بهار قطعهٔ فرخ شنید وخرم گشت
چوکشت خشک ز ترشیح ابر نیسانی

و یا چو عاشق نومیدگشته از دیدار
که یار سر زده ییش آیدش به مهمانی

فسرده بودم و از عمر خوبشتن بیزار
که کرد شعر توام روح تازه ارزانی

سخن ز حبس چه گویم که زندگی حبس است
به کشوری که ذلیلند عالی و دانی

درون حبس بسی خوب ترگذشت به من
ز اختلاط فرومایگان تهرانی

همه دوروی و سخن چین و دزد و بی ایمان
عبید اجنبی و خصم جان ایرانی

نه هوش فطری ونی رسم وراه مکتبسی
نه حس ملی ونی شیوهٔ مسلمانی

چوکبک کرده سر خود به زبر برف نهان
مگر نبیندشان کس ز فرط نادانی

به راستی که وزبر و وکیل جمله خرند
خران بارکش پشت ریش پالانی

به حیرتم که چرا در بسیط ری دانا
پیاده می رود و خر بدین فراوانی

همه ز قدرت شه سوء استفاده کنند
به فاش ساختن کینه های پنهانی

به زور بازوی شه مغز عاجزان کوبند
زهی فقیرکشی و ضعیف رنجانی

همیشه در پی آزار اهل مملکت اند
گمان برندکه این است مملکت رانی

زکارهای سیاسی جدا شدم امسال
که بود یکسره طنازی وتن آسانی

به کار علم و معارف به جد شدم مشغول
که هست معرفت وعلم قوت انسانی

مرا زمشغلهٔ درس وبحث هیچ نبود
خبر ز قصهٔ شیرازی و صفاهانی

پی خوش آمد شه ناگهم درافکندند
به محبسی که بود جای سارق و جانی

» به حسب حال خود این بیت کرده ام تضمین
ز قول رودکی آن شاعر خراسانی

» به حسن صوت چو بلبل مقید قفسم
به جرم حسن چو یوسف اسیر و زندانی «

هر آن بدی که رسد از زمانه خرسندم
به شکر آن که ندارم عذاب وجدانی

ز حال بنده غرض فرخا مشو نگران
که راستکار بود رستگار خود دانی
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
‏ دوش آمد
دوش آمد پی عیادت من
ملکی در لباس انسانی

گفتمش چیست نام پاک تو، گفت
خواجه عبدالحمید عرفانی

*********
‏ در وصف محبس‏ ‏
سهمگین سمجی چو تاری مسکنی
بسته برروبش دری چون آهنی

پاسبانانی در آنجا صف زده
هریکی از خشم چون اهریمنی

کیست گویی اندربن در بسته سمج
رستمی آنجاست یا روبین تنی
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
بهارشيروانى
به شهر شروان بُد شاعری بهار بنام
که شهره بود به مطبوعی و سخن دانی

از آن سخنور جز اندکی ندانم شعر
هم آنچه دانم دانند عالی و دانی

به شعر خویش هم اکنون مفاخرت نکنم
که فخر بر هنر خود بود ز نادانی

به دیو مردم نادان همی نبندم دل
کزین گروه نبینم بجز گران جانی

ولی از اینان یک تن شدست خصمی من
به رای ابلیسی و به خوی شیطانی

همی چه گوید گوید کزان بهار توراست
ز شعر دفتری انباشته به پنهانی

چه بازگویم با ابلهی چنین که ز جهل
نکو نداند شروانی از خراسانی

چه رنجه دارم تن در ستیز آن که بود
به ... خوردنش آسایش و تن آسانی

در بغ باشد پرداختن به چونین دیو
مراکه هست به ملک سخن سلیمانی

ایا فسانه به جهل و دریده کـ.. و کفل
چنان که سلمان در پاکی و مسلمانی

به ک.. خویش فرو بر سطبر ک .. بهار
سپس بسنج که طوسی است یاکه شروانی
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
بدبينى
نگرجزخوب صد درصد نبینی
که گر بدبین شوی جز بد نبینی

چو نیکو بنگری در ملک هستی
بغیر از جلوه ایزد نبینی

ز نابخرد جهان را روز تیره است
نگرتا روی نابخرد نبینی

حقایق را ز چشم دیگران بین
که گر خودبین شوی جز خود نبینی

مسلم شد مرا کز حسن نیت
بغیر از حسن پیشامد نبینی

دد و دیوند خودبینان مغرور
همان بهتر که دیو و دد نبینی
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
صفحه  صفحه 55 از 88:  « پیشین  1  ...  54  55  56  ...  87  88  پسین » 
شعر و ادبیات

Maleko Shoara Bahar | ملک الشعرای بهار


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA