انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 70 از 88:  « پیشین  1  ...  69  70  71  ...  87  88  پسین »

Maleko Shoara Bahar | ملک الشعرای بهار


زن

 
کسری و دهقان‏ ‏
شاه انوشیروان به موسم دی
رفت بیرون ز شهر بهر شکار
در سر راه دید مزرعه ای
که در آن بود مردم بسیار
*
*
اندر آن دشت پیرمردی دید
که گذشته است عمر او ز نود
دانهٔ جوز در زمین می کاشت
که به فصل بهارسبزشود
*
*
گفت کسری به پیرمرد حریص
که چرا حرص می زنی چندین ؟
پای های تو بر لب گور است
تو کنون جوز می کنی به زمین ؟
*
*
جوزه ده سال عمر می خواهد
که قوی گردد و به بار آید
توکه بعد از دو روز خواهی مرد!
گردکان کشتنت چکار آید؟ !
*
*
مرد دهقان به شاه کسری گفت
مردم از کاشتن زبان نبرند
دگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم و دیگران بخورند
*
*
گفت انوشیروان به دهقان زه
زین حدیث خوشی که کردی یاد
چون چنین گشت شاه ، گنجورش
بدره ای زر به مرد دهقان داد
*
*
گفت دهقان مرا کنون سخنیست
بو که افتد پسند و مستحسن
هیچ دهقان ز جوزبن در عمر
برنچیده است زودتر از من !
*
*
گفت کسری : زهازه ای دهقان
زبن دوباره حدیث تازه و تر!
هان به پاداش این سخن بستان
از خزینه دو بدرهٔ دیگر!...
*
*
کشور آباد می شود چون شاه
با رعایا کند به مهر سلوک
خانه یغما شود ز جهل رییس
ملک وبران شود ز جور ملوک
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
مرغ شباهنگ‏ ‏
برشو ای رایت روز از در شرق
بشکف ای غنچهٔ صبح از بر کوه
دهر را تاج زر آویز به فرق
کامدم زین شب مظلم به ستوه
*
*
ای شب موحش انده گستر
اندک احسان و فراوان ستمی
مطلع یأس و هراسی تو مگر
سحر حشر و غروب عدمی
*
*
تو شنیدی که منم برخی شب
آری اما نه چنان ابراندود
بی فروغ مه و نور کوکب
چون یکی زنگی انگشت آلود
*
*
ماه چون بیوه زنان پوشیده
به حجاب سیه اندر، همه تن
سخت پوشیده جمال از دیده
تا ندانندکه پیرست آن زن
*
*
نجم ناهید نهان ساخته رو
در پس ابر عبوس غمگین
مردم چشم من اندر پی او
چون کسی کش به چه افتاده نگین
*
*
مانده ازکار درین ظلمت عام
به فلک برقلم تیرِ دبیر
زانکه بر جای مرکب ز غمام
دهر پرکرده دواتش از قیر
*
*
مشتری بسته درین ابر سیاه
سیه چهره از بیم فرجامی
واندر امواج بخار جانکاه
گم شده شعشعهٔ بهرامی
*
*
عاشقم من به شبی مینایی
خوش و لیلی وش و هندیه عذار
نه یکی وحشی افریقایی
زشت و آشفته و مجنون کردار
*
*
عاشقم من به شبی خامش و صاف
نور پیوسته سما را به سمک
همره نور سماوات شکاف
به زمین تاخته آواز ملک
*
*
ماه بیرون شده از پشت سحاب
گسترانیده شعاع سیمین
گاه پنهان شده در زیر نقاب
گه عیان ساخته لختی ز جبین
*
*
عاشقم بر فلکی نورانی
ز اختران پنجرهٔ نقره بر آن
من از آن پنجرهٔ روحانی
در فضای ابدیت نگران
*
*
نه هوایی کدر و گردآلود
بر وی از ابر یکی خیمهٔ شوم
بسته اندر قفسی قیراندود
منظره دیده ز دیدار نجوم
*
*
از تو و تیرگیت داد ای شب
که دلم پاره شد از واهمه ات
زین سیه کاری و بیداد ای شب
به کجا برد توان مظلمه ات
ای شب جان شکر عمرگداز
ای ز جور تو به هر دل اثری
ظلم کوته کندت دست دراز
هر شبی را بود از پی سحری
*
*
من و دژخیم خیانت کردار
بگذرانیم جهان گذران
خفته او مست و من اینک بیدار
بر وی از دیده نفرت نگران
*
*
شب که اندر بن این ژرف قباب
خلق خفته است ، خدا بیدار است
آنکه را دیده نیالود به خواب
دیده بانش کرم دادار است
*
*
تیره شد دیده و شد ختم کتاب
لیک نوز این شب غمناک بجاست
سپری گشت ز چشمانم خواب
چون غم آید به میان خواب کجاست
*
*
به امیدی که مگر فجر دمید
دمبدم دوخته بر شیشه نگاه
در پس شیشهٔ درگشت سپید
چشم بی خواب من و شیشه سیاه
*
*
شمع شد خامش و ساعت هم خفت
دل من تفته و چشمم بیدار
شده با زحمت بیداری ، جفت
غم و اندیشهٔ این شهر و دیار
*
*
یک ره این پردهٔ غمناک بدر
وین سیاهی ببر ای روز سپید
ورنه ای هیچ صباح محشر
سر برآر از عدم ای صبح امید
*
*
نه شبم رام و نه روزم پیروز
منزوی روز و دل اندر وا شب
چون شود شب بخروشم تا روز
چون شود روز بنالم تا شب
*
*
این بود حال غریبی چون من
در یکی کشور بیداد سرشت
مانده بیگانه به شهر و به وطن
چون مؤذن به کلیسا و کنشت
ای دریغا که جوانی بگذشت
بهر آبادی این ملک خراب
همچو دهقان که برد آب ز دشت
تا گل و سبزه دماند ز سراب
یاد آرید در آن بستر ناز
ای فرو خفته بهم فرزندان
زبن شبان سیه عمرگداز
که سر آورده پدر در زندان
یاد آر ای پسر خوب خصال
کز تبه کاری این مردم دون
پدرت گشت به خواری پامال
تا تو گردی به شرافت مقرون
شو سوی مدرسه ای دختر زار
ای زن باهنر سیصد و بیست
واندر آن عهد همایون یاد آر
تا بدانی پدرت کشتهٔ کیست
لیک دانم که در آن عهد و زمن
این مصائب همه با یاد شماست
جستن کین من و ملت من
اندر آن روز، ورستاد شماست
روزگاری که شما آزادان
باز جویید ز دزدان کیفر
دزدزادان و ستمگرزادان
غرق ننگند و شما نام آور
بحرم بر، گلهٔ گرگ رده
به صفت گرگ و به صورت چو غنم
خورده آهوی حرم را و شده
جای آهوی حرم گرگ حرم
ای جوانان غیور فردا
پردل و باشرف و زبرک سار
پاک سازید ز گرگان دغا
حرم پاک وطن را یکبار
آن سیه لحظه که از گرسنگی
رخ اطفال وطن گردد زرد
سبزخطان و جوانان همگی
بیرق فتح به کف بهر نبرد
تو هم ای پور دل آزردهٔ من
اندر آن روز به یاد آر این درس
پای نه پیش و به تن پوش کفن
سر غوغا شو و از مرگ مترس
روزکیفر چو طبیعت خواند
خائنان را پی تفریغ حساب
دزدزاده ز تو خط بستاند
بو که تخفیف دهندش به عذاب
پسر من ! تو به روز کیفر
ریشهٔ عاطفه از دل برکن
از سرکیفر دزدان مگذر
تا پشیمان نشوی همچون من
اجر این تیره شبان مظلم
بازگردد به تو در روز حسیب
راند آن روز نژاد ظالم
که ز ما هر دو که خورده است فریب
بخ بخ ای مرغ شباهنگ ز شاخ
با من دلشده دمسازی کن
تو هم ای دل به ره حق گستاخ
با شباهنگ هم آوازی کن
ای شباهنگ! از آن شاخ بلند
شو یک امشب ز وفا یار بهار
گر بخواهی که شوم من خرسند
یکدم ازگفتن حق دست مدار
هان چه گوید بشنو، مرغ ز دور
می دهد پاسخ من ، حق حق حق
آخر از همت مردان غیور
شود آباد وطن ، حق حق حق
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
بنای یادگار‏ ‏
در دهر بزرگ یادگاری
کردم ز برای خویش بنیاد
بنیاد بنای پایداری
بی یاری دست من شد ایجاد
*
*
خار و خس روزگار ناساز
سد کردن راه او نیارد
چون بانی خود ز فرط اعزاز
سر پیش کسی فرو نیارد
*
*
ز آسیب زمانه برکنار است
کز خاک منست دیر پاتر
ستوار و بلند و پایدار است
مانند منارهٔ سکندر
*
*
در بربط من شدست پنهان
این روح لطیف لایزالی
از مردن تن نیم هراسان
کاز من نشود زمانه خالی
در عرصهٔ پهن دشت سقلاب
ز آوازه ام افتد انقلابی
وز جلوه به جلوه گاه مهتاب
مشهور شوم چو آفتابی
*
*
تا زنده بود یکی در این بوم
تا زنده بود کمیت نامم
تا هست سخن به دهر معلوم
معلوم جهان بود کلامم
*
*
هر هموطن سرودخوانی
گویاست به یاد من زبانش
افتد سخنم به هر زبانی
آزادی و عشق ترجمانش
*
*
با بربط خود به جنبش آرم
هر شش جهت و چهارسو را
واندر دل خلق زنده دارم
اخلاق و عواطف نکو را
*
*
در ساحت این زمانه تار
رحم از دل من فکند سایه
حریت و انقلاب افکار
از گفتهٔ من گرفت مایه
*
*
ای طبع سخن سرای من ، خیز
تا در ره حق شوی سخن ساز
اندیشه مکن ز خنجر تیز
مغرور مشو به تاج اعزاز
*
*
تا بی خردان به آزمایش
مستیز و ره وقار بگزین
فارغ ز نکوهش و ستایش
خونسرد به آفرین و نفرین
*
*
بر بربط خود بناز بنشین
کن با پر و بال نغمه پرواز
وز خاک برآ به اوج پروبن
پرکن همهٔ فضا از آواز
*
*
تا اختر نحس نامرادی
این پنبه زگوش خود برآرد
وز چشم فلک ز فرط شادی
اختر عوض سرشگ بارد
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
رباعيات

خشخاش و عسل بهم برآمیخته اند
جزوی ز گلاب اندرو ریخته اند
پس در ورق زرد گلشن بیخته اند
وانگاه به شاخ سروش آویخته اند

********* *********
ماه رمضان و روزه جانا طی شد
ایام دف و چنگ و رباب و نی شد
آید رمضان باز و همی خواهد رفت
وین عمر ندانیم کی آمد کی شد

********* *********
ای خواجه وثوق گاه غرق تو رسد
هنگام خمود رعد و برق تو رسد
جامی که شکسته ای به پای تو خلد
تیغی که فکنده ای به فرق تو رسد

********* *********
چشمت به سیه بختی من ایماکرد
زلف تو به قتلم آستین بالا کرد
بنوشت خطت به خون من لایحه ای
خال سیهت لایحه را امضا کرد

********* *********
امشب ز فراق دوست خوابم نبرد
هم دل به سوی شمع و کتابم نبرد
از بس که دو دیده آب حسرت بارد
بیدار نشسته ام که آبم نبرد
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
زین مردم دل سیاه ، رخ دارم زرد
بیدردی خلق دردم افزود به درد
جز خوردن خون دگرچه می شاید کرد
خون باید خورد و باز خون باید خورد

********* *********
چون آینه نورخیز گشتی ، احنست
چون اره به خلق تیز گشتی احسنت
در کفش ادیبان جهان کردی پای
غوره نشده مویز گشتی ، احسنت

********* *********
تا حجهٔ دین محمد از خاک برفت
از خاک خروش ما بر افلاک برفت
تایخ وفاتش این چنین است که: وی
پاک آمد وپاک زیست هم پاک برفت

********* *********
چون خطه طوس را پس پشت بهشت
در خطهٔ بجنورد دل این بیت نوشت
پیداست که حالتش چه خواهد بودن
بیچاره که از جهنم آید به بهشت

********* *********
افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست
فریاد، که فریادرسی پیدا نیست
بس لابه نمودیم و کس آواز نداد
پیداست که در خانه کسی پیدا نیست
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
این قلب که محزون تر از او پیدا نیست
وین چشم که پرخون تر از او پیدا نیست
دانی ز چه آن شکسته وین خونین است
زان حسن که افزون تر از او پیدا نیست

********* *********
در ماتمت ای ملک ، مُلک خون بگریست
وز سوز تو در افق فلک خون بگریست
تا خاک نشین شدی تو ای گنج کمال
زین غصه سماک بر سمک خون بگریست

********* *********
برخاست خروس صبح برخیز ای دوست
ز انگور بگیر خون و ده در رگ و پوست
عشق من و تو قصهٔ مشت است و درفش
جور تو و دل صحبت سنگ است و سبوست

********* *********
ارباب که صنعت وجاهت فن اوست
خون فقرا تمام بر گردن اوست
طاوس بهشت است به صورت لیکن
ابلیس نهفته زیر پیراهن اوست

********* *********
ادوارد براون فاضل ایران دوست
کش فکر نکو قول نکو فعل نکوست
از مردم انگلیس بر مردم پارس
گر مرحمتی بود همین تنها اوست
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
خوش باش که گیتی نه برای من و تست
وین کار برون ز ماجرای من و تست
در خلقت عالم نبود مقصودی
قصدی هم اگر بود ورای من و تست

********* *********
من برگ گلم باغ شبستان من است
وآن بلبل خوش لهجه غزلخوان من است
نوباوهٔ شب که شبنمش می خوانند
هر صبح به نیم بوسه مهمان من است

********* *********
آیین جهان طبل جفا کوفتن است
خایسک بلا بر سر ما کوفتن است
این کشتن و این کشته شدن مردان راست
کانجا که زنست رقص و پا کوفتن است

********* *********
امروز نه کس ز عشق آگه چو من است
کز شکّر عشقم همه شیرین سخن است
در هر مژهٔ من به ره خسرو عشق
نیروی هزار تیشهٔ کوهکن است

********* *********
هان ای وکلا فضل خدا یار شماست
آسایش ما به حس بیدار شماست
در کار بکوشید خدا را کامروز
چشم ودل وگوش خلق درکارشماست
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
تا بُخل و حسادت به جهان راهبر است
آزاده ذلیل و راستگو در خطر است
خون تو مدرسا هدر گشت بلی
خونی که شبی گذشت بر وی هدر است

********* *********
پرهیز از خودکه جای پرهیز اینجاست
وزکس مطلب چیز که هر چیز اینجاست
تا چند پی راز خدا می گردی
راز دل خود جوکه خدا نیز اینجاست

********* *********
ستار غیور ارجمندیت بجاست
قانون طلبی و حق پسندیت بجاست
از صدمت پا منال و کوتاهی گام
خوشبخت نشین که سربلندیت بجاست

********* *********
بر دامن دشت بنگر آن نرگس مست
چشمی به ره و سبزه عصایی در دست
گویی مجنون به انتظار لیلی
ازگور برون آمد و بر سبزه نشست

********* *********
از دامن کوه لاله ناگه برجست
گلگون رخی و تیشهٔ سبزی در دست
با فرق سر دریده گویی فرهاد
از خاک برون آمد و بر سنگ نشست
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
مخلوق جهان به گرگ مانند درست
با قادر عاجزند و بر عاجز چست
سستند به گیرودار چون باشی سخت
سختند به کارزار چون باشی سست

********* *********
آزادی ماست اصل آبادی ما
این است نتیجهٔ خدادادی ما
آزاد بزی ولی نگر تا نشود
آزادی تو رهزن آزادی ما

********* *********
از خصم کشیدن به وفا مور و جفا
برهان نزاکت است و دستور صفا
در کشور ما اصل نزاکت این است
واوبلا وامصیبتا وا اسفا

********* *********
اقسام سخن چهار باشد همه جا
فخر است و مدیح است و نسیب است و هجا
از فخر و نسیب و مدح من بردی سود
وقت است که از هجا نشانمت بجا

********* *********
ای مرکزیان گر گل و ریحان خواهید
ور بلبل سرمست غزلخوان خواهید
یا مرکز ملک را به بجنورد کشید
یا آنکه بهار را به تهران خواهید
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
زن

 
ای میر اجل گر دهدم مهل اجل
خواهم کرد این مشکل لاینحل حل
گرخوش عمل ، ار بدعمل از ری رفتم
ای مهتر ری حی علی خیر عمل

********* *********
ای برده گل رازقی از روی تو رشک
در دیدهٔ مه ز دود سیگار تو اشک
گفتم که چو لاله داغدار است دلم
گفتی که دهم کام دلت یعنی کشک

********* *********
آمد رمضان و خلق رفتند ز هوش
شد میکده ها قفل و زبان ها خاموش
تا نشنود الغیاث می خواران را
مینای عرق پنبه نهادست به گوش

********* *********
چون از در تسلیم نشد یار، عزیز
در چنگ رضا گشت گرفتار، عزیز
خورد آن گل تازه چوب و شد نفی به خوار
زین کار عزیز خوار شد خوار عزیز

********* *********
ای ساده دلان زر گرگ حیلت باز
با جهد شما سیم و زر آورد فراز
چون حب زری ازو نمودید نیاز
ناگاه میانتان جدا کرد چو گاز
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
     
  
صفحه  صفحه 70 از 88:  « پیشین  1  ...  69  70  71  ...  87  88  پسین » 
شعر و ادبیات

Maleko Shoara Bahar | ملک الشعرای بهار


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA