انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 14 از 88:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  87  88  پسین »

Mohtasham Kashani | محتشم كاشانی


زن

 
غزل شمارهٔ ۱۲۹

بود شهری و مهی آن نیز محمل بست و رفت
کرد خود بدمهری و تهمت به صد دل بست و رفت
بود محل بندی لیل ز باد روزگار
محملی کز ناز آن شیرین شمایل بست و رفت
تا نگردم گرد دام زلف دیگر مهوشان
پای پروازم به آن مشگین سلاسل بست و رفت
دل به راه او چو مرغ نیم به سمل می‌طپید
او به فتراک خودش چون صید به سمل بست و رفت
تا گشاید بر که از ما قایلان درد خویش
چشم لطفی کز من آن بی‌درد و غافل بست و رفت
خود در آب چشم خویشم غرق و می‌سوزم که او
غافل از سیل چنین پرزور محمل بست و رفت
لال بادا محتشم با همدمان کان تازه گل
رخت ازین گلشن ز غوغای عنا دل بست و رفت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۱۳۰

یارم طریق سرکشی از سر گرفت و رفت
یکباره دل ز بی دل خود بر گرفت و رفت
رو دروبال کرد مرا اختر مراد
کان مه پی رقیب بد اختر گرفت و رفت
غلطان به خاک بر سر راهش مرا چو دید
دامن کشان ز من ره دیگر گرفت و رفت
گفتم عنان بگیر دلم را که می‌رود
آن بی‌وفا عنان تکاور گرفت و رفت
یک نکته گفتمش که ز من بشنو و برو
صد نکته بیش بر من ابتر گرفت و رفت
دل هم که خوی با ستم عشق کرده بود
دنبال آن نگار ستمگر گرفت و رفت
ای محتشم بسوز فراق این زمان بساز
کان افتاب سایه ز ما برگرفت و رفت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۱۳۱

شهریار من مرا پابست هجران کرد و رفت
شهر را بر من ز هجر خویش زندان کرد و رفت
وقت رفتن داد تیغ غمزه را زهر آب ناز
وان نگه کردن مرا صد رخنه در جان کرد و رفت
من فکندم خویش را از خاکساری در رهش
او ز استغنا مرا با خاک یکسان کرد و رفت
غایب از چشمم چو میشد با نگاه آخرین
خانهٔ چشم مرا از گریه ویران کردو رفت
روز اقبال مرا در پی شب ادبار بود
کز من آن خورشید تابان روی پنهان کرد و رفت
باد یارب در امان از درد بی‌درمان عشق
آن که دردم داد و نومیدم ز درمان کرد و رفت
دوزخی تا بنده شد بهر عذاب محتشم
دوش کان کافر دلش تاراج ایمان کرد و رفت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۱۳۲

با رقیب آمد و این غمکده را در زد و رفت
در نزد آتش غیرت به دلم در زد و رفت
جست برقی و به جان طمع آتش زد و سوخت
دی که ساغر زده از کلبهٔ من سر زد و رفت
آتشی سر زد و شدشمع طرب خانهٔ دل
مرغ جان آمد و گرد سر او پر زد و رفت
میزد او خود در صحبت چو من از بی‌صبری
در تکلیف زدم بر در دیگر زد و رفت
خواستم در سر مستی شومش دامن‌گیر
ناگهان سر زد و دامن به میان بر زد و رفت
آن که ساغر زده از مجلس غیر آمده بود
وه که در مجلس ما سنگ به ساغر زد و رفت
آشکارا به رخ خاکی من پای نهاد
سکهٔ مهر من غم زده بر زر زد و رفت
ملتفت گرچه به سمبل شدن صید نشد
ناوک افکند و دوید از پی و خنجر زد و رفت
گفتمش مرغ دلم راست به پا رشتهٔ دراز
گرهی بر سر آن زلف معنبر زد و رفت
داغدار تو چنان ساخت که سوزش نرود
زان تعافل که برین سوخته اختر زد و رفت
این ابتر بود که نامد دگر آن آفت جان
که ره محتشم بی دل ابتر زد و رفت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۱۳۳

خاست غوغائی و زیبا پسری آمد و رفت
شهر برهم زده تاراج گری آمد و رفت
تیغ بر کف عرق از چهره‌فشان خلق کشان
شعلهٔ آتش رخشان شرری آمد و رفت
طایر غمزهٔ او را طلبیدم به نیاز
ناز تا یافت خبر تیز پری آمد و رفت
مدعی منع سخن کرد ولیکن به نظر
در میان من و آن مه خبری آمد و رفت
وقت را وسعت آمد شد اسرار نبود
آن قدر بود که پیک نظری آمد و رفت
قدمی رنجه نگردید ز مصر دل او
به دیار دل ما نامه بری آمد و رفت
محتشم سیر نچیدم گل رسوائی او
کاشنایان به سرم پرده دری آمد و رفت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۱۳۴

چابکسواری آمد و لعبی نمود و رفت
نی نی عقابی آمد و صیدی ربود و رفت
آن آفتاب کشور خوبی چو ماه نو
ظرف مرا به آن می تند آزمود و رفت
نقش دگر بتان که نمی‌رفت از نظر
آن به تن به نوک خنجر مژگان زدود ورفت
تیری که در کمان توقف کشیده داست
وقت وداع بر دل ریشم گشود و رفت
حرفی که در حجاب ز گفت و شنود بود
آخر به رمز گفت و به ایما شنود و رفت
از بهر پای بوس وداعی که رویداد
رویم هزار مرتبه بر خاک سود و رفت
افروخت آخر از نگه گرم آتشی
در محتشم نهفته برآورد دود و رفت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۱۳۵

زانطره دل سوی ذقنت رفته رفته رفت
در چه ز عنبرین رسنت رفته رفته رفت
پیشت چو شمع اشگ بتان قطره قطره ریخت
صد آبرو در انجمنت رفته رفته رفت
من بودم و دلی و هزاران شکستگی
آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت
گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت
رفتی به مصر حسن و نرفتی ازین غرور
آن جا که بوی پیرهنت رفته رفته رفت
جان را دگر به راه عدم ده نشان که دل
در فکر نقطهٔ دهنت رفته رفته رفت
ای محتشم فغان که نیامد به گوش یار
آوازه‌ای که از سخنت رفته رفته رفت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۱۳۶

بی‌پرده برآئی چو به صحرای قیامت
خلد از هوس آید به تماشای قیامت
هنگامه بگردد چو خورد غلغلهٔ تو
بر معرکه معرکه آرای قیامت
در حشر گر آید نم رحمت ز کف تو
روید همه شمشیر ز صحرای قیامت
در قتل من امروز مبر خوف مکافات
کاین داوری افتاد به فردای قیامت
بنشین و مجنبان لب عشاق که کم نیست
غوغای قیام تو ز غوغای قیامت
پروردهٔ تفتندهٔ بیابان تمنا
جنت شمرد دوزخ فردای قیامت
فرداست دوان محتشم از دست تو در حشر
با صد تن عریان همه رسوای قیامت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۱۳۷

زین نقش‌خانه کی من دیوانه جویمت
صورت طلب نیم که درین خانه جویمت
بیزم به جستجوی تو خاک دل خراب
گنجی عجب مدان که ز ویرانه جویمت
ای شمع دقت طلبم بین که در سراغ
ز آواز جنبش پر پروانه جویمت
عقلم فکند از ره و عشقم دلیل گشت
کز رهنمائی دل دیوانه جویمت
یک آشنا نشان توام در جهان نداد
شضد نوبت این زمان که ز بیگانه جویمت
ای خواب خوش که گمشده‌ای چند هر شبی
تا صبح از شنیدن افسانه جویمت
در کوی شوقم ای دریک دانه معبدی است
کانجا به ذکر سبحه صد دانه جویمت
جام فراق دادی و رفتی که در خمار
چون بی‌خودان به نعرهٔ مستانه جویمت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۱۳۸

کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت
که برده دل ز تو ای دلبران شهر فدایت
غم که کرده خلل در خرام چابکت ای گل
ز رهگذر که در پاخلیده خارجفایت
سیاست که ز اظهار عشق کرده خموشت
که حرف مهر کسی سر نمی‌زند ز ادایت
اشارت که سرت را فکنده پیش به مجلس
که بسته راه نگه کردن حریف ربایت
سفارش که تو را راز دار کرده بدین سان
که مهر حقه راست لعل روح فزایت
گهی به صفحهٔ رو زلف می‌نهی که بپوشد
شکسته رنگی رخسار آفتاب جلایت
گهی به سنبل مو دست میکشی که نگردد
دلیل عاشقی آشفتگی زلف دوتایت
تو از کجا و گرفتن به کوی عشق کسی جا
سگ تصرف آن دلبرم که برده ز جایت
اگر نه جاذبهٔ عاشقی بدی که رساندی
عنان کشان ز دیار جفا به ملک وفایت
متاز کم ز نکویان سمند ناز که هستی
تو از برای یکی زار و صد هزار برایت
به محتشم که سگ توست راز خویش عیان کن
که چون جریده به آن کو روی دود ز قفایت
من هم خدایی دارم
     
  
صفحه  صفحه 14 از 88:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  87  88  پسین » 
شعر و ادبیات

Mohtasham Kashani | محتشم كاشانی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA