انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 27 از 88:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  87  88  پسین »

Mohtasham Kashani | محتشم كاشانی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۶۰

چو کار به رغم از امید وصل تنگ شود
سرور در دل عاشق گران درنگ شود
چو سنگ تفرقه بخت افکند به راه وصال
سمند سعی در آن سنگلاخ لنگ شود
خوش آن که بر سر صیدی ز پیش دستیها
میان غمزه و ناز تو طرح جنگ شود
هزار خانه توان در ره فراغت ساخت
چو عشق خانه برانداز نام و ننگ شود
رقیب ازو طلبد کام و من به این سرگرم
که دانم از دم افسرده موم سنگ شود
هوای غیر تصرف کند چو در معشوق
عذار شاهد عصمت شکسته رنگ شود
ز اشگ محتشم آن دوست در خطر که مدام
زنم بر آینه جوهر به دل به زنگ شود
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۶۱

چشمم چو روز واقعه در خواب می‌شود
کین من از دل تو عنان تاب می‌شود
گفتی که آتشت بنشانم به آب تیغ
تا تیغ میکشی دل من آب می‌شود
در مجلسی که باده باغیار می‌دهی
خون جگر حوالهٔ احباب می‌شود
از روی سیمگون چو سحر پرده می‌کشی
مه بر فلک ز شرم تو سیماب می‌شود
در طاعت از تواضعت اندیشهٔ جواب
جنبش فکن در ابروی محراب می‌شود
آن وعدهٔ دروغ تو هم گه گهی نکوست
کارام بخش عاشق بی‌تاب می‌شود
از بخت تیره هرچه طلب کرد محتشم
چون کیمیای وصل تو نایاب می‌شود
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۶۲

حسن را گر ناز او کالای دکان می‌شود
زود نرخ جان درین بازار ارزان می‌شود
طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت
جبرئیل از پرتوش آلوده دامان می‌شود
صبر بی‌حاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست
یک هنر دارد کزو جان دادن آسان می‌شود
شد سرای دل خراب و یافت قصر جان شکست
این زمان خود رخنه در بنیاد ایمان می‌شود
سینه چاکانرا چه نسبت با کسی کز نازکی
نیم چاکی گاه گاهش در گریبان می‌شود
می‌شود صیاد پنهان می‌کند آن گاه صید
می‌کند آن ماه صید آن گاه پنهان می‌شود
ور خورد در ظلمت از دست کسی آب حیات
پس بداند کان منم بی شک پشیمان می‌شود
گفتمش بر قتل فرمان کن از دردم به جان
خنده زد کاین خود نخواهد شد ولی آن می‌شود
محتشم یا گریه را رخصت مده یا صبر کن
تا منادی در دهم کامروز طوفان می‌شود
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۶۳

رهی دارم که از دوری به پایان دیر می‌آید
سری کز بی سرانجامی به سامان دیر می‌آید
به پیراهن دریدن تا به دامان می‌رود دستم
ز ضعفم چاک پیراهن به دامان دیر می‌آید
صبا جنبید و میدان رفته شد یارب چرا این سان
به جولان آن سوار گرم جولان دیر می‌آید
دل و جان از حسد در آتش انداز انتظار او
سپه جمعست میدان گرم و سلطان دیر می‌آید
از آن سو صد بشارتها فغان دادند زین جانب
به استقبال جانهم رفت و جانان دیر می‌آید
دلم بهر نگاه آخرین هم می‌تپد آخر
که شد پیمانه پر آن سست پیمان دیر می‌آید
طبیب محتشم را نیست در عالم جز این عیبی
که بر بالین بیماران هجران دیر می‌آید
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۶۴

صبا از کشور آن پاکدامان دیر می‌آید
ز یوسف بوی پیراهن به کنعان دیر می‌آید
سواری تند در جولان و شوری نیست در میدان
چرا آن شهسوار افکن به میدان دیر می‌آید
مگر از سیل اشگم پای قاصد در گلست آنجا
که سخت این بار از آن راه بیابان دیر می‌آید
همانا باد هم خوش کرده منزلگاه جانان را
که بر بالین این بیمار گریان دیر می‌آید
تو را انگشت همدم کافت جان تو زود آمد
مرا این می‌کشد کان آفت جان دیر می‌آید
برای میهمانی می‌کنم دل را کباب اما
دلم بسیار می‌سوزد که مهمان دیر می‌آید
تو داری محتشم ز آشوب دوران کلفتی منهم
دلی پر غصه کان آشوب دوران دیر می‌آید
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۶۵

به گوشم مژدهٔ وصل از در و دیوار می‌آید
دلم هم میتپد الله امشب یار می‌آید
سپند آتش شوقم که هردم هاتفی دیگر
بگوشم می‌زند کان آتشین رخسار می‌آید
بسوی در ز شوق افتان و خیزان میروم هر دم
تصور می‌کنم کان سرو خوش رفتار می‌آید
عبیر افشان نسیمی کاینچنین مدهوشم از بویش
ز عطرستان آن گیسوی عنبریار می‌آید
چو دایم از دو جانب می‌کند تیز آتش غیرت
اگر می‌آید امشب جزم با اغیار می‌آید
مدام از انتظار وعدهٔ او مضطرب بودم
ولی هرگز نبود این اضطراب این بار می‌آید
بفهمانم به دشمن چون ببرم پایش از بزمت
که از بی‌دست و پائی این قدرها کار می‌آید
چو نبود عشق عاشق سرسر هر چند لیلی را
سر مجنون نباشد بر سرش ناچار می‌آید
چه نقصان محتشم گر دل رود بر باد ازین شادی
به حمدالله که گر دل می‌رود دلدار می‌آید
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۶۶

سخن کز حال خود گویم ز حرفم بوی درد آید
بلی حال دگر دارد سخن کز روی درد آید
چنان خو کرده با دردش دل اندوهگین من
که روزی صد ره از راحت گریزد سوی درد آید
نجات از درد جستن عین بی دردیست می‌دانم
کزو هر ساعتی درد دگر بر روی درد آید
ره غمخانهٔ من پرسد از اهل نیاز اول
ز ملک عافیت هرکس به جستجوی درد آید
مبادا غیر زانوی وصالش عاقبت بالین
سری کز هجر یاری بر سرزانوی درد آید
به قدر سوز بخشد سوز بی دردان دوران را
به دل هر ناوکی کز قوت بازوی درد آید
چنان افسرده است ای دل ملال آباد بی دردی
که روزی محتشم صدره بسیر کوی درد آید
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۶۷


به خاکم آن بت اگر با رقیب درگذر آید
ز مضطرب شدن من زمین به لرزه درآید
به دشت و کوه چو از داغ عشق گریم و نالم
ز خاک لاله بروید ز سنگ ناله برآید
ز غمزهٔ تیز نگه دیر در کمان نهد آن مه
ولی هنوز بود در کمان که بر جگر آید
نشانه گم شود از غایت هجوم نظرها
چو تیر غمزه آن شوخ از کمان بدر آید
کمان می کشیش آتشم به خرمن جان زد
نعوذبالله از آن دم که مست در نظر آید
تو را ببر من کوتاه دست چون کشم آسان
که با خیال تو دستم به زور در کمر آید
زمانه خوی تو دارد که تیزتر کند از کین
به جان محتشم آن نیشتر که پیشتر آید
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۶۸

ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید
من آفتاب ندیدم که ماه ماه برآید
قدم کند از بیم پاس غیر توقف
به من گهی که ازان غمزه قاصد نظر آید
ز ناز داده کمانی به دست غمزه که از وی
گزنده‌تر بود آن تیر که آرمیده‌تر آید
قلم چو تیر کند در پیام شخص اشارت
به جنبش مژه از دود دل به هم خبر آید
رسید و در من بی دست و پا فکند تزلزل
چو صید بسته که صیاد غافلش به سر آید
هزار حرف که از من کند سئوال چه حاصل
که من ز نطق برآیم چو او به حرف درآید
به اینطرف نگه تیز چند صید نزاری
به ناوکی جهد از جا که بر یکی دگر آید
دو چشم جادویت آهسته از کمان اشارت
زنند تیر که در سنگ خاره کارگر آید
فضای دیده پرخون محتشم ز خیالت
حدیقه‌ایست که آبش ز چشمه جگر آید
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۶۹

قضا از آسمان هرگه در بیداد بگشاید
زمین بر من زبان بهر مبارک باد بگشاید
به خاک از رشحهٔ خون نقش شیرین آید ولیلی
رگ فرهاد و مجنون را اگر فصاد بگشاید
خط پرویز را از عشق خود در وادی شیرین
که هر جا مشکلی در ره بود فرهاد بگشاید
زبان عجز بگشاید که ای شاه جفا پیشه
کز استیلا کمین بر صید و خود صیاد بگشاید
قضا پیش از محل تیر بلائی گر کند پرکش
نگهدارد که روزی بر من ناشاد بگشاید
در حرمان که دارد صبر دخلی در گشاد آن
کلیدش هست چون بر گشته بیداد بگشاید
گره از تار زلفش محتشم نتوان گشود اما
اگر توفیق باشد کور مادرزاد بگشاید
     
  
صفحه  صفحه 27 از 88:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  87  88  پسین » 
شعر و ادبیات

Mohtasham Kashani | محتشم كاشانی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA