انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 26 از 91:  « پیشین  1  ...  25  26  27  ...  90  91  پسین »

اوحدی مراغه ای


مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۴۸

چون من سر تو دارم سامانم از که باشد؟
دردم تو می‌فرستی، درمانم از که باشد؟

گفتی: برو ز پیشم، خود می‌روم، ولیکن
زین غصه گر بمیرم تاوانم از که باشد؟

چون در فراق خویشم زار و ضعیف کردی
گر بار غم کشیدن نتوانم، از که باشد؟

دردم همی فرستی هر ساعت از برخود
باز آر به درد دوری درمانم، از که باشد؟

چون بوسه‌ای به زاری هرگز نمی‌دهی تو
گر بعد ازین به زورت بستانم، از که باشد؟

دوشم به طنز گفتی: کز کیست این فغانت؟
زخم تو می‌خورم من، افغانم از که باشد؟

جوری که می‌پسندی بر اوحدی نهانی
گر در میان مردم برخوانم، از که باشد؟
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۴۹

بی‌روی تو جان در تن بیمار همی باشد
دل شیفته می‌گردد، تن زار همی باشد

خو کرد دل ریشم با روی تو وین ساعت
روزی که نمی‌بیند بیمار همی باشد

در کار سر زلفت یک لحظه که می‌پیچم
دست و دل من سالی از کار همی باشد

اول بتو دادم دل آسان و ندانستم
کین کار به آخر در، دشوار همی باشد

از عشق حذر کردن سودی نکند، زیرا
کاری که بخواهد شد، ناچار همی باشد

اندک نشمارم من سودای تو گر اندک
چندی چو فراهم شد بسیار همی باشد

چون اوحدی از دیده خوابم نبرد کلی
گر فتنه چشم تو بیدار همی باشد
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۰

ز بلبل بوستان پر ناله و فریاد خواهد شد
که صحرا سبز و گلها سرخ و دلها شاد خواهد شد

عروس گل ز اطراف چمن در جلوه می‌آید
بیا، گو: بلبل مشتاق اگر داماد خواهد شد

ز بس کالحان داودی ز مرغان عزیمت خوان
به گوش من رسید، امشب زبورم یاد خواهد شد

چنان می‌نالم از سودای آن گل‌چهره هر صبحی
که از نالیدن من عندلیب استاد خواهد شد

ز عشق روی آن لیلی من ار مجنون شوم شاید
که گر شیرین ببیند روی او فرهاد خواهد شد

نه تنها آبرویم برد و در جانم فگند آتش
که خاکم کرد و خاکم نیز هم بر باد خواهد شد

گرفتم کاوحدی آزاد گشت از هر که در عالم
ز بند او نمی‌دانم که چون آزاد خواهد شد؟
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۱

موسم گل دو سه روزست ،به سر خواهد شد
می درآید، که گل زرد به در خواهد شد

چون فلک روی زمین از سمن و سوسن و گل
همه پر زهره و برجیس و قمر خواهد شد

غنچه چون با لب خشک آمده بود از اول
غالب آنست که با دیدهٔ‌تر خواهد شد

غصه چون دست برآرد تو به می دست گرای
که چو سرمست شوی غصه به سر خواهد شد

دیگر از بهر جهان حال دگر گونه مکن
که جهان دیگر و این حال دگر خواهد شد

مدعی، تا دل ما عشق نورزد پس ازین
گو: مده پند که این رنج بتر خواهد شد

تیر عشق از چپ و از راست روانست هنوز
گو: بنه تن به هلاک، آنکه سپر خواهد شد

اوحدی، نام طلب کن تو، که این قالب و قلب
وقت آنست که بی‌عین و اثر خواهد شد

رندی و عاشقی، از خلق چه پوشانی حال؟
که جهان را هم ازین حال خبر خواهد شد
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۲

حسن بدکان نشست، عشق پدیدار شد
حسن فروشنده گشت، عشق خریدار شد

خلوت دل چون ز دوست پر شد و پر کرد پوست
واقعه انبوه گشت داعیه بسیار شد

آمد و شد در گرفت از چپ و از راست دوست
دل به تماشای او بر در و دیوار شد

پرده ز رخ دور کرد، شهر پر از نور کرد
دیدن او سهل گشت، دادن جان خوار شد

در دو جهان ذره‌ای بی‌هوس او نماند
از همه ذرات کون او چو خریدار شد

حسن که شایسته بود بر زد و بر تخت رفت
عشق که دیوانه بود سر زد و بردار شد

بر تن من بار بست حسن چو نیرو گرفت
بر دل من زور کرد عشق چو در کار شد

صورت لیلی‌رخی صبح چو در دادمی
فتنه در آمد ز خواب، عربده بیدار شد

دل در غارت گرفت، ترک عمارت گرفت
تا چه خرابی کند؟ عشق چو معمار شد

هر چه بجز یاد او قیمت و قدری نیافت
هر چه بجز عشق او پست و نگونسار شد

از دل من عشق جست نقش دویی چون بشست
شب همه معراج گشت، رخ همه دیدار شد

من چو ز من گم شدم، غرق ترحم شدم
دوست مرا دوست داشت، یار مرا یار شد

گر چه جزین چند بار فتنهٔ او دیده‌ام
بندهٔ این بار من، کین همه انبار شد

اوحدی از دست عشق تا قدحی نوش کرد
رخ به خرابات کرد، رخت به خمار شد
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۳

گل ز روی او شرمسار شد
دل چو موی او بی‌قرار شد

ماه بر زمینش نهاده رخ
چون بر اسب خوبی سوار شد

وانکه دید روی نگار من
ز اشک دیده رویش نگار شد

سر به خاک پایش در افکنم
چون که دست عقلم ز کار شد

می که نوشیدم، آتشی بر زد
غم که پوشیدم، آشکار شد

همرهان من، گو: سفر کنید
کاوحدی به دامی شکار شد
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۴

خواهم شبی بر آن دهن تنگ میر شد
کامشب مرا تعلق او در ضمیر شد

این باد زلف اوست که باد بنفشه برد
وین خاک کوی او که نسیمش عبیر شد

از هجر آن پری که خمیرم ز خاک اوست
خاک جهان ز خون دو چشمم خمیر شد

مهر خود از دلم، دگران گو: برون برید
کم در درون محبت او جایگیر شد

در جان دوست هیچ اثر خود نمی‌کند
آن نالها که از دل من بر اثیر شد

ای مدعی، دگر به خلاصش نظر مدار
مرغی، که صید آن صنم بی‌نظیر شد

گر زخم تیر غمزهٔ خوبان ندیده‌ای
از اوحدی شنو، که درین درد پیر شد
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۵

دل اسیر حلقهٔ آن زلف چون زنحیر شد
تن ز استیلای هجر آن پریرخ پیر شد

چون کمان بشکست پشت عالیم را در فراق
نوک مژگانش ز بهر کشتن من تیر شد

نیست جز سودای زلف همچو قیرش در سرم
از برای آن تنم چون موی و دل چون قیر شد

دوش می‌گفتم: برون آیم، بگیرم دامنش
آب چشم من روانی رفت و دامن گیر شد

یک شب از شبهای هجران زلف او دیدم به خواب
بعد از آن عمر درازم در سر تعبیر شد

چون غلامان جان من بر لب ز تلخی می‌رسید
دشمن من بر لب شیرین او چون میر شد

همچو زر شد کار بسیاران ز لعل او ولی
اوحدی را ناله از سودای او چون زیر شد
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۶

کمان مهر ترا چرخ چنبری نکشد
فروغ روی ترا جرم مشتری نکشد

چنین که چشم تو آهنگ دین من دارد
حدیث من چه کند؟ گر به کافری نکشد

به گرد کوی تو دیوانه‌وار کی گردم
گرم کمند دو زلف تو، ای پری، نکشد

بدان صفت که کمر در میان کشید ترا
میان ما عجبست ار به داوری نکشد!

گرم چو عود نخواهی نشاند بر آتش
به باد گوی که: آن زلف عنبری نکشد

دلم به جان غم عشق تو میکشد، تا هست
ولی تنم ز ضعیفی و لاغری نکشد

به وصف روی منیر تو اوحدی پس ازین
سفینها بنویسد، که انوری نکشد
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۲۵۷

یار ز پیمان ما گر چه سری می‌کشد
بار غمش را دلم بی‌جگری می‌کشد

آن بر و آن دوش را هم به کنار آورم
گر چه به ناز از برم دوش و بری می‌کشد

گر چه دلیلیم نیست در شب تاریک هجر
می‌روم این راه، کو هم به دری می‌کشد

سینه سپر کرده خلق تیر غمش را و او
دم بدم آن تیر هم بر سپری می‌کشد

گرچه نداریم هیچ دل به سر کوی او
از لب و از چشم مات خشک و تری می‌کشد

تن چو خیالی شدست، زانکه به روزی چنین
دل به خیال رخش دردسری می‌کشد

بر دلم اندیشهاست ساکن و سنگین چو کوه
کو به میانی چو موی چون کمری می‌کشد

از خبر وصل او تا دل ما خوش کند
باد ز هر گوشه‌ای هم خبری می‌کشد

جز غمش، ای اوحدی، بر دل و برجان منه
محنت گیتی بهل، تا دگری می‌کشد
هله
     
  
صفحه  صفحه 26 از 91:  « پیشین  1  ...  25  26  27  ...  90  91  پسین » 
شعر و ادبیات

اوحدی مراغه ای

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA