انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 33 از 91:  « پیشین  1  ...  32  33  34  ...  90  91  پسین »

اوحدی مراغه ای


مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۱۸

مردم شهرم به می‌خوردن ملامت می‌کنند
ساقیا، می ده، بهل، کایشان قیامت می‌کنند

روی در محراب و دل پیش تو دارند، ای پسر
پیشوایانی که مردم را امامت می‌کنند

هر مقامی را بگردیدند سیاحان، کنون
بر سر کوی تو آهنگ اقامت می‌کنند

بر در مسجد گذاری کن، که پیش قامتت
در نماز آیند آنهایی که قامت می‌کنند

صوفیان کز حلقهٔ زلفت بجستند، این زمان
داده‌اند انصاف و ترتیب غرامت می‌کنند

باغبانان خدمت سرو و گل اندر بوستان
سال و مه بر یاد آن رخسار و قامت می‌کنند

هم بزیر لب به دشنامی جوابی می‌فرست
عاشقانی را که زیر لب سلامت می‌کنند

مردم چشمت به نشترهای مژگان چو تیر
سینهٔ ما را چرا چندین حجامت می‌کنند

اوحدی را از جهان چشم سلامت بود، لیک
خال و زلفت خاک در چشم سلامت می‌کنند
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۱۹

آنرا که جام صافی صهباش می‌دهند
می‌دان که: در حریم حرم جاش می‌دهند

صوفی، مباش منکر مردان که سرعشق
روز ازل به مردم قلاش می‌دهند

از لذت حیات ندارد تمتعی
امروز، هر که وعدهٔ فرداش می‌دهند

ساقی، بیار بادهٔ گل رنگ مشک بوی
کار باب عقل زحمت اوباش می‌دهند

خوش باش، اوحدی، که حریفان دردنوش
جام مطرب به عاشق خوش باش می‌دهند
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۲۰

چون دو زلفش سر بر آن رخسار گلگون می‌نهند
آه و اشک من سر اندر کوه و هامون می‌نهند

از لب چون خون و آن روی چو آتش هر دمی
این دل شوریده را در آتش و خون می‌نهند

دور بینانی که دیدند آب خیز چشم من
دامنم را چون کنار آب جیحون می‌نهند

ساقیان مجلس عشق از برای قتل ما
در لب خود نوش و اندر باده افیون می‌نهند

در دل ما جای دارند این شگرفان روز و شب
گر چه ما را از میان کار بیرون می‌نهند

مدعی گفت: اوحدی باز آمدست از عشق او
زیر دیگ عشق او خود آتش اکنون می‌نهند

قصهٔ دلسوز ما قومی که دیدند، ای عجب!
بر دل ما تهمت آسودگی چون می‌نهند؟
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۲۱

ز دور ار ترا ناتوانی ببیند
تنی مرده باشد، که جانی ببیند

کجا گنجد اندر زمین؟ عاشقی کو
رخت را به شادی زمانی ببیند

کسی را رسد لاف گردن کشیدن
که سر بر چنان آستانی ببیند

غریبی که شد شهر بند غم تو
عجب گرد گر خان و مانی ببیند!

دل من سبک چون نگردد ز غیرت؟
که هر دم ترا با گرانی ببیند

سر باغ و بستان نباشد کسی را
که همچون تو سرو روانی ببیند

مران اوحدی را ز پیشت چه باشد؟
که او هم ز وصلت نشانی ببیند
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۲۲

آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود
میلش به دیدن گل و سوسن چرا بود؟

سرو و سمن به قد تو مانند و روی تو
گر سرو با کلاه و سمن در قبا بود

در پای خود کشی به ستم هر دمی مرا
بیچاره عاشقی که به دست شما بود

با این کمان و دست که ما راست، پیش تو
گر تیر بر نشانه زنیم از قضا بود

باری روا کن از دهن خویش کام من
زان پس گرم به جور بسوزی روا بود

یا زلف را مهل که کند قصد خون من
یا بوسه‌ای بده که مرا خون بها بود

یک دم دلم ز درد تو خالی نمی‌شود
من دل ندیده‌ام که چنین مبتلا بود

گویی: به صبر چاره کن این روز عشق را
آخر به روز عشق صبوری کجا بود؟

نام دوا مبر بر عاشق، که مرگ به
رنجور عشق را که نظر بر دوا بود

گفتی: شنیده‌ام سخن اوحدی، عجب!
کس چشم آن نداشت که گوشت به ما بود

گر زانکه خون من بخوری از تو طرفه نیست
کان کو غم شما خورد اینش سزا بود
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۲۳

دل از فراق شما دردمند خواهد بود
زمان هجر ندانم که چند خواهد بود؟

دریغم آید از آن، گوهر پسندیده
که در تصرف هر ناپسند خواهد بود

بیار بندی از آن زلف عنبرین، کامروز
دوای این دل دیوانه بند خواهد بود

دلم چو ناله کند رستخیز خواهد کرد
لبم چو خنده کند زهر خند خواهد بود

به جستن تو سر اندر جهان نهم روزی
و گر سرم به مثل در کمند خواهد بود

چو از مقام تو چشمم به راه باید داشت
گمان مبر تو که گوشم به پند خواهد بود

به اوحدی سخنی چند نقد تلخ بگوی
که به ز شربت شیرین قند خواهد بود
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۲۴

همیشه تا تن من برقرار خواهد بود
به کوی عشق دلم را گذار خواهد بود

سرم به خاک بپوسید و آتش غم دوست
در استخوان تن من به کار خواهد بود

بتا، بدور غم خویش کشته گیر مرا
جنایت تو اگر زین شمار خواهد بود

ز بهر کشتن من چرخ تیز می‌بینم
که باستیزهٔ چشم تو یار خواهد بود

بلای عشق تو خوش کرده‌ایم با دل خود
به بوی آنکه خزان را بهار خواهد بود

دلم ز هجر تو اندر حساب داشت غمی
گمان که برد که چندین هزار خواهد بود؟

بیا، که تا نبود پیشت اوحدی را باز
همیشه دیدهٔ او اشکبار خواهد بود
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۲۵

تا کی از هجر تو بی‌خواب و خورم باید بود؟
به تو مشغول وز خود بی‌خبرم باید بود؟

چاره کردم که مگر درد تو بهتر گردد
چو بتر شد، به ازین چاره گرم باید بود

در میان بندم ازان زلف سیه زناری
اگر از دایره دین بدرم باید بود

دوستی کم نکنم، با تو پسر، ور به مثل
دشمن مادر و خصم پدرم باید بود

نگذارم که به خورشید کنندت مانند
ور به جان منکر شمس و قمرم باید بود

نه به مهری که بریدی تو، ز دستت بدهم
که گرم سر ببری سر به سرم باید بود

من که جز قصهٔ عشق تو ندانم سمری
اوحدی وار به عالم سمرم باید بود
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۲۶

دوشم از وصل کار چون زر بود
تا به روز آن نگار در بر بود

جام در دست و یار در پهلو
عشق در جان و شور در سر بود

گل و شکر بهم فرو کرده
وز دگر چیزها که در خور بود

با چنان رخ ز گل که گوید باز؟
با چنان لب چه جای شکر بود؟

زلف مشکین بر آتش رخ او
خوشتر از صد هزار عنبر بود

من و دلدار و مطربی سه به سه
چارمی حارسی که بردر بود

شب کوتاه روز ما بر کرد
ور نه بس کار ها میسر بود

مطرب از شعرها که میپرداخت
سخن اوحدی عجب تر بود

گر چه عیسی دمی نمود او نیز
نیم شب در میانه سر خر بود
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۲۷

نازنینا، حسن و خوبی با وفا بهتر بود
گر وفا ورزی بهر حالی ترا بهتر بود

گر نباشد لطف طبع و حسن خلق و عز نفس
نقش دیواری ز صد ترک ختا بهتر بود

تکیه بر خوبی نشاید کرد کان ده روزه‌ایست
وندران ده روز اگر باشد وفا بهتر بود

گر بهای خون ما خاک تو باشد عیب نیست
زانکه خاک چون تویی از خون ما بهتر بود

پارسایان را نظر کردن به خوبان باک نیست
وان نظر بر روی یار پارسا بهتر بود

من دعا گویم تو دشنامی که خواهی میفرست
پیش ما دشنام یاران از دعا بهتر بود

گر هلاک اوحدی خواهی، بکش،تاخیر چیست؟
در بلا افتادن از بیم بلا بهتر بود
هله
     
  
صفحه  صفحه 33 از 91:  « پیشین  1  ...  32  33  34  ...  90  91  پسین » 
شعر و ادبیات

اوحدی مراغه ای

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA