انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 46 از 91:  « پیشین  1  ...  45  46  47  ...  90  91  پسین »

اوحدی مراغه ای


مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۴۸

ز حسن تو پیدا شد آیین عشق
خرد را لبت کرد تلقین عشق

برین رقعه ننهاد شاهی قدم
که ماتش نکردی به فرزین عشق

ازین بیشه شیری نیامد برون
که او را نکشتی به زوبین عشق

ز بهر شکاردل خستگان
بر اسب بلا بسته‌ای زین عشق

کسی با خیالت نخسبد دمی
که بر وی نخوانند یاسین عشق

برین آستان دعوت هیچ کس
نگررد روا جز به آیین عشق

من آن باد را خاک خواهم شدن
که بوی تو می‌آرد از چین عشق

تو ای عالم شهر، اگر عاقلی
سکونت مجوی از مجانین عشق

گر این خلق هر کس به دینی روند
مباد اوحدی را بجز دین عشق
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۴۹

ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک
دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک

خوبان سزد که بر درت آیند سر به سر
وانگاه خاک پای تو بوسند یک به یک

هم ظاهر از دو چشم تو گردیده مردمی
هم روشن از دو لعل تو در دیده مردمک

آدم ز حسن روی تو گر بهره داشتی
از دیدنش به سجده بپرداختی ملک

صورتگران چین اگر آن چهره بنگرند
نقش نگارخانهٔ چین را کنند حک

گر چهرهٔ چو ماه به بامی برآوری
خورشید را ز شرم تو پنهان کند فلک

تنها نه اوحدیست به دام تو مبتلا
کین حال نیز در همه جایست مشترک

گر در وفای من بگمانی، بیازمای
زر خالصست و باک نمی‌دارد از محک
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۵۰

زاهدان را گذاشتیم به جنگ
ما و جام شراب و نغمهٔ چنگ

نه پی مال می‌رویم و نه جاه
نی غم می خوریم و نه ننگ

نه به اقرار دوستان شادیم
نه به انکار دشمنان دلتنگ

نه به شاهیم طامع و نه به میر
نه به بویم غره و نه برنگ

سر مظلوم و آرمان در پیش
تیغ ظالم شکارشان در چنگ

کرده از ما کسان به کیسه شکر
خورده از ما خسان، به کاسه شرنگ

آنکه ما را نمی‌هلد در شهر
سر، بهل تا همی زند بر سنگ

ننیوشیم پند زاهد خشک
جان دهیم از برای شاهد شنگ

نه به مال کسی بریم آشوب
نه به خون کسی کنیم آهنگ

نه به آیین ما کسی را راه
نه بر ایینهٔ کس از ما زنگ

بر سریر سخن نشسته به کام
اوحدی فر و اوحدی فرهنگ
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۴۵۱

ما به ابد می‌بریم عشق ترا از ازل
در همه عالم که دید عشق چنین بی‌خلل؟

از سر من شور تو هیچ نیاید برون
گر چه سر آید زمان ور چه در آید اجل

هیچ کسم، گر بدل بر تو گزینم به دل
هیچ کسی خود بدل بر تو گزیند بدل؟

شمع لبت را بدید، مهر گرفت از عقیق
موم دهانت بدید مهر گرفت از عسل

راهرو عقل را زلف تو دارالامان
کار کن روح را لطف تو بیت‌العمل

بوده ز جور تو ما در همه وقتی زبون
گشته به مهر تو ما در همه گیتی مثل

ماه شبستان تو مورچهٔ وتخت جم
وصل تو و جان ما یوسف و سیم دغل

زلف تو تن را نوشت سورهٔ نون بر ورق
قد تو دل را نهاد لوح الف در بغل

چشم مرا از لبت نیست گزیری که، هست
لعل لبت را شکر، چشم سرم را سبل

فوت نشد نکته‌ای از کشش و از جسش
با لب و زلف ترا مرتبهٔ عقد و حل

اوحدی از دیر باز فتنهٔ تست، ای غزال
تا نشود ناامید زود نیوش این غزل
هله
     
  
مرد

 
دلم خرقه‌ای دارد از پیر عشق
که گردن نپیچد ز زنجیر عشق
حلالست مالم به فتوای شوق
مباحست خونم به تقریر عشق
هزیمت همان روز شد شاه عقل
که در شهر تن خیمه زد میر عشق
اگر عاشقی ترک ایمان بگوی
که جز کافری نیست توفیر عشق
درین باغ اگر لاله چینی و گل
نخواهی شدن مرغ انجیر عشق
اگر نیستی چون کمان بر کژی
دل خود سپر کن بر تیر عشق
به معقول مگرو، که ما را حدیث
ز قرآن شوق است و تفسیر عشق
خرد را رها کن، که خواب خرد
پراکنده باشد به تعبیر عشق
من و اوحدی در ازل خورده‌ایم
ز بستان «قالوابلی» شیر عشق
هله
     
  
مرد

 
ز حسن تو پیدا شد آیین عشق
خرد را لبت کرد تلقین عشق
برین رقعه ننهاد شاهی قدم
که ماتش نکردی به فرزین عشق
ازین بیشه شیری نیامد برون
که او را نکشتی به زوبین عشق
ز بهر شکاردل خستگان
بر اسب بلا بسته‌ای زین عشق
کسی با خیالت نخسبد دمی
که بر وی نخوانند یاسین عشق
برین آستان دعوت هیچ کس
نگررد روا جز به آیین عشق
من آن باد را خاک خواهم شدن
که بوی تو می‌آرد از چین عشق
تو ای عالم شهر، اگر عاقلی
سکونت مجوی از مجانین عشق
گر این خلق هر کس به دینی روند
مباد اوحدی را بجز دین عشق
هله
     
  
مرد

 
ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک
دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک
خوبان سزد که بر درت آیند سر به سر
وانگاه خاک پای تو بوسند یک به یک
هم ظاهر از دو چشم تو گردیده مردمی
هم روشن از دو لعل تو در دیده مردمک
آدم ز حسن روی تو گر بهره داشتی
از دیدنش به سجده بپرداختی ملک
صورتگران چین اگر آن چهره بنگرند
نقش نگارخانهٔ چین را کنند حک
گر چهرهٔ چو ماه به بامی برآوری
خورشید را ز شرم تو پنهان کند فلک
تنها نه اوحدیست به دام تو مبتلا
کین حال نیز در همه جایست مشترک
گر در وفای من بگمانی، بیازمای
زر خالصست و باک نمی‌دارد از محک
هله
     
  
مرد

 
زاهدان را گذاشتیم به جنگ
ما و جام شراب و نغمهٔ چنگ
نه پی مال می‌رویم و نه جاه
نی غم می خوریم و نه ننگ
نه به اقرار دوستان شادیم
نه به انکار دشمنان دلتنگ
نه به شاهیم طامع و نه به میر
نه به بویم غره و نه برنگ
سر مظلوم و آرمان در پیش
تیغ ظالم شکارشان در چنگ
کرده از ما کسان به کیسه شکر
خورده از ما خسان، به کاسه شرنگ
آنکه ما را نمی‌هلد در شهر
سر، بهل تا همی زند بر سنگ
ننیوشیم پند زاهد خشک
جان دهیم از برای شاهد شنگ
نه به مال کسی بریم آشوب
نه به خون کسی کنیم آهنگ
نه به آیین ما کسی را راه
نه بر ایینهٔ کس از ما زنگ
بر سریر سخن نشسته به کام
اوحدی فر و اوحدی فرهنگ
هله
     
  
مرد

 
ما به ابد می‌بریم عشق ترا از ازل
در همه عالم که دید عشق چنین بی‌خلل؟
از سر من شور تو هیچ نیاید برون
گر چه سر آید زمان ور چه در آید اجل
هیچ کسم، گر بدل بر تو گزینم به دل
هیچ کسی خود بدل بر تو گزیند بدل؟
شمع لبت را بدید، مهر گرفت از عقیق
موم دهانت بدید مهر گرفت از عسل
راهرو عقل را زلف تو دارالامان
کار کن روح را لطف تو بیت‌العمل
بوده ز جور تو ما در همه وقتی زبون
گشته به مهر تو ما در همه گیتی مثل
ماه شبستان تو مورچهٔ وتخت جم
وصل تو و جان ما یوسف و سیم دغل
زلف تو تن را نوشت سورهٔ نون بر ورق
قد تو دل را نهاد لوح الف در بغل
چشم مرا از لبت نیست گزیری که، هست
لعل لبت را شکر، چشم سرم را سبل
فوت نشد نکته‌ای از کشش و از جسش
با لب و زلف ترا مرتبهٔ عقد و حل
اوحدی از دیر باز فتنهٔ تست، ای غزال
تا نشود ناامید زود نیوش این غزل
هله
     
  
مرد

 
که رساند به من شیفتهٔ مسکین حال؟
خبری زان صنم ماهرخ مشکین خال
هر سحر زلف چو شامش، که دلم در کفاوست
در کف باد شمالست، خنک باد شمال!
نیست میلی به من آن را که ز میل رخ اوست
میل در میل ز خون دل من مالامال
دل آشفته بجای کس دیگر بستم
که نه اندیشهٔ قربست و نه امید زوال
شوق بوسیدن دستش اگرم پیش برد
به غلط پای بیرون می‌نهم از صف نعال
پیش ازین دیده به امید وصالی میخفت
باز چندیست که در خواب نرفتم ز خیال
بی‌رخ دوست نگوییم که: ماهی سالیست
کانچه بیدوست گذارند نه ماهست و نه سال
حالتی هست دلم را که نمی‌یارم گفت
به ازین کشف نشاید که کنم صورت حال
صبر فرمودی و فرمان تو مقدورم نیست
مطلب صبر جمیل از من مشتاق جمال
اوحدی، نالهٔ بی‌فایده سودی نکند
دوست چون گوش بر احوال تو کردست مثال
هله
     
  
صفحه  صفحه 46 از 91:  « پیشین  1  ...  45  46  47  ...  90  91  پسین » 
شعر و ادبیات

اوحدی مراغه ای

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA