انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 7 از 91:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  90  91  پسین »

اوحدی مراغه ای


زن

 
غزل شمارهٔ ۵۸

بیار باده، که ما را به هیچ حال امشب
برون نمی‌رود آن صورت از خیال امشب

به حکم آنکه ندارم حضور بی‌رخ دوست
مرا نماز حرامست و می حلال امشب

ز باده خوردن اگر منع می‌کنندم خلق
بدین سخن نتوان رفت در جوال امشب

ز عشرت و طرب و باده هیچ باقی نیست
ولی چه سود؟ که دوریم از آن جمال امشب

گرم نه وعدهٔ دیدار باز دادی دل
بلای هجر نمی‌کردم احتمال امشب

هلال، اگر نه چو ابروی یار من بودی
نکردمی نظر مهر در هلال امشب

شینیده‌ای که: بنالند عاشقان بی‌دوست؟
تو نیز عاشقی، ای اوحدی، بنال امشب
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۵۹

مکن از برم جدایی، مرو از کنارم امشب
که نمی‌شکیبد از تو دل بی‌قرارم امشب

ز طرب نماند باقی، که مرا تو هم وثاقی
چو لب تو گشت ساقی نکند خمارم امشب

چه زنی صلای رفتن؟چو نماند پای رفتن
چه کنی هوای رفتن؟ که نمیگذارم امشب

به رخم چو بر گشادی در وعدها که دادی
نه شگفت اگر به شادی نفسی برآرم امشب

چو شدم وصال روزی، به توقعم چه سوزی؟
چه شود که بر فروزی دل سوکوارم امشب؟

گل بخت شد شکفته، که شوم چو بخت خفته
که تو داده‌ای نهفته بر خویش بارم امشب

اگر از هزار دستم، بکشند خوار و پستم
چو یکی همی پرستم، چه غم از هزارم امشب

دگر آرزو نجویم، پی آرزو نپویم
همه از تو شکر گویم، که تویی شکارم امشب

دل اوحدی تو داری، چو نمی‌دهی بیاری
نکنم به ترک زاری، که ز عشق زارم امشب
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۶۰

مهر گسل گشت یار، عهد شکن شد حبیب
اصل خطر شد دوا، رای خطا زد صلیب

خوارم و بی‌وصل دوست خوار بود آدمی
زارم و بی‌روی گل زار بود عندلیب

دیر کشید، ای نگار، سوختنم ز انتظار
یا نظری بی‌ستیز، یا گذری بی‌رقیب

ما ز تو مهر و وفا خواسته‌ایم، ای صنم
نی چو کسان دگر عاشق رنگیم و طیب

نیست ز خامان عجب عشق زنخدان و لب
طبع چه جوید؟رطب، طفل چه جوید زبیب

ابروی محراب‌وش گر سوی مسجد بری
نعره برآرد امام، در غلط افتد خطیب

گر بکشم خویش را در طلب وصل تو
سود ندارد، که نیست کار برون از نصیب

چاره بجز صبر نیست، کان رخ چون آفتاب
دل برباید، مگر دیده بدوزد لبیب

دل‌منه، ای اوحدی، زانکه به شهر کسان
جور کشد بی‌سخن عاشق و آنگه غریب
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۶۱

اشک ما آبیست روشن در هوات
خود به چشم اندر نیامد اشک مات

در طوافت سعی خواهم کرد از آنک
سعی‌ها کردست گردون در صفات

خون من ریزی و دل گیری نوا
بینوایی به دلم را از نوات

ای خط سبزت برات خون من
کم نویس آن خط که مردیم از برات

دی دوایی می نبشتی از قلم
حال من نشنید و دل خون شد دوات

ای به زلف و خال چون لیل دجا
در دل و جانم غم لیلی دوجات

نزد ترکان ما ترا قدر ار چه نیست
نزد ما، ای ترک، یک دم باش مات

دل بلات ار بت پرستان میدهند
بت پرستم من، که دادم دل بلات

گر نجات از عشق جویی، اوحدی
پیش او هم، نه رهت باشد، نه جات
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۶۲

تا قلندر نشوی راه نیابی به نجات
در سیاهی شو، اگر می‌طلبی آب حیات

موی بتراش و کفن ساز تنت را از موی
تا درین عرصه نگردی تو بهر مویی مات

به یلک هر دو جهان را یله کن، تا چو یلان
نام مردیت برآید ز میان عرصات

کفش و دستار بینداز و تهی کن سر و پای
تا چو ایشان همه تن گردی اندر حرکات

این گروهند همه ترک عرض کرده و باز
همچو جوهر شده از نور یقین زنده به ذات

زندگی گر صفت روز و شب ایشانست
زندگان دگر، انصاف، رمیم‌اند و رفات

نیست جز صدق دلیل ره ایشان به خدای
گر کسی را به ازین هست دلیلی، قل: هات

اوحدی، رو مددی جوی ز خاک درشان
تا گرفتار نگردی به هوا چون ذرات
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۶۳

حسن خود عرضه کن، ای ماه پسندیده صفات
تا شود دیدهٔ ما روشن از آثار صفات

لب لعل و دهن تنگ و خط سبز تو برد
در جهان آب رخ معدن و حیوان و نبات

چشمم از گریه فراتست و رخ از ناخن نیل
تو توانی که به هم جمع کنی نیل و فرات

همچو فرهاد دگر کوه گرفتیم و کمر
در فراق رخت، ای دلبر شیرین حرکات

جز وفاق تو حدیثم نبود وقت نشو
جز وفای تو به یادم نبود روز وفات

سیم اشک من از آن نقد روانست، که گشت
لب لعل تو محصل، خط سبز تو برات

هر چه گویی بتوانم، مگر از روی تو صبر
و آنچه خواهی بکنم، جز به فراق تو ثبات

نیک درویشم و در حسن زکاتی هم همست
بده، ای محتشم حسن، به درویش زکات

کردم اندیشه که آن روز کجا دانم رفت؟
گر بیابم ز کمند سر زلف تو نجات

اوحدی داد تو از شاه بخواهد روزی
که بگردد به فراق رخ زیبای تو مات
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۶۴

بگذاشته‌ام، تا چه کند نرگس مستت؟
با یار پسندیده که پیمان نواستت

رای دو دلی کردن و آهنگ جدایی
گفتی که: ندارم من و می‌بینم و هستت

پیوند تو افزون شو و بسیار بگفتند:
عهدش بشکن زود، که پیمان بشکستت

تا جان ندهم جای جراحت ننماید
تیری که کنون بر دلم افتاد ز دستت

از دست برفتم من و بر دست نه ای تو
دیگر چه کنم، گر ندرم جامه ز دستت؟

بی‌یاد تو هرگز ننشینیم بر کس
هر چند بر خویش ندیدیم نشستت

بس دام که در راه تو آهو بره کردند
در دام نرفتی و کس از دام نرستت

گر بر سر ما تیغ زنی روی نپیچیم
آن سست وفا بود که از دام بجستت

ای اوحدی، از عشق ندیدم که گشودی
تا سحر که بود این که چنین دیده ببستت؟
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۶۵

روزگار از رخ تو شمعی ساخت
آتشی در نهاد ما انداخت

ما طلب‌گار عافیت بودیم
در کمین بود عشق، بیرون تاخت

سوختم در فراق و نیست کسی
که مرا چاره‌ای تواند ساخت

مگر او رحمتی کند، ورنه
هر کرا او بزد، کسی ننواخت

عاشقانش چرا کشند به دوش؟
سر، که در پای دوست باید باخت

اوحدی آن چنان درو پیوست
که نخواهد به خویشتن پرداخت

سخن او نمی‌توان گفتن
دم نزد هر که این سخن بشناخت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۶۶

ترک عجمی کاکل ترکانه برانداخت
از خانه برون آمد و صد خانه برانداخت

در حلق دل شیفته شد حلقه به شوخی
هر موی که زلفش ز سرشانه برانداخت

آه از جگر صورت دیوار برآمد
چون عکس رخ خویش به کاشانه برانداخت

شوق لب چون جام عقیقش ز لطافت
خون از دهن ساغر و پیمانه برانداخت

فریاد! که چشمم ز فراق لب لعلش
مانندهٔ دریا در و دردانه برانداخت

دردا! که: فراق رخ آن ترک پریوش
بنیاد من عاشق دیوانه بر انداخت

گر یاد کند زاوحدی آن ماه عجب نیست
خورشید بسی سایه به ویرانه برانداخت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
غزل شمارهٔ ۶۷

رخت تمکین مرا عشق به یک بار بسوخت
آتشم در جگر خسته شد و زار بسوخت

بنشستم که: نویسم سخن عشق و ز دل
شعله‌ای در قلم افتاد، که طومار بسوخت

دل یاران، تو نگفتی که بسوزد بر یار؟
ما خود آن یار ندیدیم که بر یار بسوخت

چاره جز سوختن و ساختنم نیست کنون
کاندکی کرد مرا چاره و بسیار بسوخت

گر ببینی تو طبیب دل مجروح مرا
گو: گذر کن تو بدین گوشه که بیمار بسوخت

گفتم: از باغ رخش تازه گلی باز کنم
نور رویش جگرم را بتر از خار بسوخت

سخن سوختن عشقت اگر باور نیست
ز اوحدی پرس، که بیچاره درین کار بسوخت
من هم خدایی دارم
     
  
صفحه  صفحه 7 از 91:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  90  91  پسین » 
شعر و ادبیات

اوحدی مراغه ای

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA