انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 70 از 91:  « پیشین  1  ...  69  70  71  ...  90  91  پسین »

اوحدی مراغه ای


مرد

 
غزل شمارهٔ ۶۸۸

دل سرای خاص شد، از مجلس عامش مگو
جان چو بر جانان رسید، از پیک و پیغامش مگو

مرغ جان ما، که از تار بدن بودش قفس
باز دست شاه گشت، از دانه و دامش مگو

ما از آن یوسف به بویی قانعیم، ای باد صبح
بوی پیراهن چو آوردی، ز اندامش مگو

ای که میگویی: خیال او توان دیدن به خواب
مرد چون شوریده گشت، از خواب و ارامش مگو

آنکه روی دوست دید، او را به کفر و دین چه کار؟
و آنکه مست عشق گشت، از باده و جامش مگو

چند گویی: پخته‌ای باید که گردد گرد او؟
سینهٔ ما سوختست، از پخته و خامش مگو

دوش میگفتی که: دانستم که خون من که ریخت؟
آنکه میدانی همانست، اوحدی نامش مگو
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۶۸۹

ای ز چین و حلقهٔ زلف سیاه
بسته شادروان خوبی گرد ماه

در سر زلف تو صد لیلی اسیر
در زنخدان تو صد یوسف به چاه

قاتلت چون سایه بر راه افگند
آفتاب آنجا چه باشد؟ خاک راه

کس گناهی بر تو نتواند نشاند
خون خلقی گر بریزی بی‌گناه

آه! کز شوق تومیسوزیم و نیست
زهرهٔ آن کز غمت گوییم: آه!

صبر میورزیم و غماز آب چشم
عشق می‌پوشیم و رنگ رخ گواه

عاقبت دودی بر وزن بر شود
چند شاید داشت این آتش نگاه!

بی‌تو در گور آنچنان گریم که اشک
از سر خاکم برویاند گیاه

اوحدی گر کشته شد عمر تو باد
قتل درویشی چه باشد پیش شاه؟
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۶۹۰

چون همه ملک وجود خانهٔ شاهست و شاه
راه چه جویی به غیر؟ بیش چه پویی به راه؟

ای که نچیدی گلش،، در گل خود کن نظر
ای که ندیدی رخش، در دل خود کن نگاه

تا تو به خود می‌روی، گر چه نه بد می‌روی
بی‌تلفی نیست مال، بی‌کلفی نیست ماه

رنگ دویی رنگ ماست ورنه ز نوری چراست؟
پیکر چینی سفید، هیکل زنگی سیاه

وادی قدسست هین! رو بکن از پای کفش
نادی عشقست هان! رو بنه از سر کلاه

اوحدی، ار کار هست، بر در او بار هست
در شو و حجت بگیر، بگرو و حاجت بخواه

یار کمین‌ها کند، غارت دینها کند
آنکه چنین‌ها کند، بر تو نگیرد گناه
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۶۹۱

آن تیر بالا را ببین: ز ابرو کمانها ساخته
از تیر چشم مست خود آهنگ جانها ساخته

جان در بلای زلف او تن، مبتلای زلف او
در حلقهای زلف او، دل خان و مانها ساخته

آشفته چون ما کاکلش، بر عارض همچون گلش
در چین مشکین سنبلش، حسن ارغوانها ساخته

زلفش به عنبر بیختن، استاد در خون ریخت
چشمش به سحر انگیختن، بند زبانها ساخته

سر پرخروش لعل او، جان باده نوش لعل او
شکر فروش لعل او، در دل دکانها ساخته

دردش بلای ناگهان، مهرش میان دل نهان
وانگاه بیرون از جهان، حسنش جهانها ساخته

او در نبرد اوحدی، فارغ ز درد اوحدی
بر روی زرد اوحدی، از خون نشانها ساخته
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۶۹۲

ای جان من ز هجر تو در تن بسوخته
صد دل ز مهر روی تو بر من بسوخته

سنگین دل تو در همه عمر از طریق مهر
بر حال من نسوخته و آهن بسوخته

هردم ز غصه، چیست نگویی مراد تو؟
زین ناتوان عاشق خرمن بسوخته

بی‌چهرهٔ چو شمع تو در خلوت تنم
دل را چراغ مرده و روغن بسوخته

بر درد و داغ و محنت و اندوه و رنج من
هم مرد خسته گشته و هم زن بسوخته

در مسکنی که این دل مسکین کشیده دم
خرمن به باد داده و مسکن بسوخته

چون اوحدی مرا ز غمت آتش جگر
در آستین گرفته و دامن بسوخته
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۶۹۳

روز عید آن ترک را دیدم پگاه آراسته
گشته از رویش سراسر عید گاه آراسته

طاق ابرو را ز شوخی چون هلالی داده خم
روی نیکو را به زیبایی چو ماه آراسته

هم جمال ماه رویش آب خوبان ریخته
هم هلال نعل اسبش خاک راه آراسته

بیدلان را مال و سر بر دست و دلبر بی‌نیاز
بندگان از پیش و پس حیران و شاه آراسته

او چو شمعی در میان و عاشقان پیرامنش
حلقه‌ای از ناله و فریاد و آه آراسته

نرگس چشم و گل و رخسار و سرو قد او
در شنکج حلقهٔ زلف سیاه آراسته

زلف چوگان وار خود همچون رسنها داده تاب
وانگهی گوی زنخدان را به چاه آراسته

لاف عشقت میزنند آشفته حالان جهان
اوحدی میرست و در عشقت سپاه آراسته

دیدن خوبان اگر جرم و گناهست، ای صنم
نالها دارم بدین جرم و گناه آراسته
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۶۹۴

خیانتگر خیانت کرد و ما دل در خدا بسته
سر و پای خصومت را به زنجیر وفا بسته

لگام این دل خیره به دست صبر وا داده
طناب این دل وحشی به میخ شکر وابسته

تو ای همراه، ازین منزل مکن تعجیل در رفتن
که این جا در کمند او اسیرانند پابسته

به جای خویش میبینم درونت گر ببخشاید
چو در شهر کسان بینی غریبی مبتلا بسته

خبر کن سینهٔ ما را و بستان مژده‌ای نیکو
اگر بینی تو در گوشه دل اشکسته را بسته

ترا، ای زاهد، ار حالیست میترسی و لیکن ما
علم بر بوته آوردیم و سنجق بر هوا بسته

اگر در شرع دیدار رخ نیکو خطا باشد
بدور روی او چشمی نبینی از خطا بسته

عنان از دست رفت اکنون، چرا پندم نمیدادی
در آنروزی که میدیدی تو آنبند بلا بسته؟

نمیخواهم که بنمایم به جایی حال خود ورنه
به بخشایی تو چون بینی دلم را چند جا بسته

به تدبیر دل مسکین ازان چندین نمیکوشم
که میدانم نخواهد شد چنین اشکستها بسته

زبان اوحدی سازیست در بزم هوسبازان
برو ابریشم زاری ز بهر آن نوا بسته
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۶۹۵

روی زیبا نتوان داشت نهان پیوسته
خاصه رویت که به روحست و روان پیوسته

زلف از دست بدادیم و ز دل خون بچکید
گویی آن زلف رگی بود به جان پیوسته

آبم از دیده روانست و خیال قد او
همچو سرویست در آن آب روان پیوسته

ابروان همچو کمان داری و مژگان چون تیر
وز پی عربده تیرت به کمان پیوسته

بار دیگر بگزند دل ما می‌کوشی
ای به رغم دل ما در دگران پیوسته

در شگرفان حرکاتیست که آتش خوانند
در تو آن هست و دو صد فتنه به آن پیوسته

اوحدی نام بر آورد به نیکو سخنی
تا که نام تو شد او را به زبان پیوسته
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۶۹۶

ای از دهان تنگت شهری شکر گرفته
نام رخ تو گل را از خاک برگرفته

آن روی را مپوشان، زیرا که در ممالک
بنیاد فتنه باشد روی قمر گرفته

دیگر ز سر نگیرد با من جفا زمانه
گر دیگرت ببینم یاری ز سر گرفته

صد کاروان دل را در راه محنت تو
هم دزد رخت برده، هم شحنه خر گرفته

از تیر غمرهٔ تو هر بیدلی که داری
سر در سپر کشیده، پا در جگر گرفته

ما رنگ قصهٔ خود پوشیده از خلایق
وآنگه ز غصهٔ ما عالم خبر گرفته

هجر تو اوحدی را بیچاره کرده از غم
وز اوحدی مرا تو بیچاره‌تر گرفته
هله
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۶۹۷

کجایی؟ ای ز رخت آب ارغوان رفته
مرا به عشق تو آوازه در جهان رفته

به خون دیده ترا کرده‌ام به دست، ولی
ز دست من سر زلف تو رایگان رفته

همیشه قد تو با سرکشی قرین بوده
مدام زلف تو با فتنه هم عنان رفته

گل از شکایت آن جورها که روی تو کرد
هزار بار بنزدیکت باغبان رفته

ز دست زلف سیاه تو تا توان خواری
بدین شکستهٔ مسکین ناتوان رفته

به آب دیده بگریم ز هجرت آن روزی
که مرده باشم و خاک در استخوان رفته

چگونه راز دل اوحدی توان پوشید؟
حدیثش از دهن و تیرش از کمان رفته
هله
     
  
صفحه  صفحه 70 از 91:  « پیشین  1  ...  69  70  71  ...  90  91  پسین » 
شعر و ادبیات

اوحدی مراغه ای

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA