انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 34 از 54:  « پیشین  1  ...  33  34  35  ...  53  54  پسین »

فروغی بسطامی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۲۹

جانی که خلاص از شب هجران تو کردم
در روز وصال تو به قربان تو کردم

خون بود شرابی که ز مینای تو خوردم
غم بود نشاطی که به دوران تو کردم

آهی است کز آتشکدهٔ سینه برآمد
هر شمع که روشن به شبستان تو کردم

اشکی است که ابر مژه بر دامن من ریخت
هر گوهر غلتان که به دامان تو کردم

صد بار گزیدم لب افسوس به دندان
هر بار که یاد لب و دندان تو کردم

دل با همه آشفتگی از عهده برآمد
هر عهد که با زلف پریشان تو کردم

در حلقهٔ مرغان چمن ولوله انداخت
هر ناله که در صحن گلستان تو کردم

یعقوب نکرد از غم نادیدن یوسف
این گریه که دور از لب خندان تو کردم

داد از صف عشاق جگرخسته برآمد
هرگه سخن از صف زده مژگان تو کردم

تا زلف تو بر طرف بناگوش فرو ریخت
از هر طرفی گوش به فرمان تو کردم

تا پرده برافکندم از آن صورت زیبا
صاحب نظران را همه حیران تو کردم

از خواجگی هر دو جهان دست کشیدم
تا بندگی سرو خرامان تو کردم

دوشینه به من این همه دشنام که دادی
پاداش دعایی است که بر جان تو کردم

زد خنده به خورشید فروزنده فروغی
هر صبح که وصف رخ رخشان تو کردم
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۳۰

امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
تو خوب تر ز ماهی، من اشتباه کردم

دوشینه پیش رویت آیینه را نهادم
روز سفید خود را آخر سیاه کردم

هر صبح یاد رویت تا شام گه نمودم
هر شام فکر مویت تا صبح گاه کردم

تو آن چه دوش کردی از نوک غمزه کردی
من هر چه کردم امشب از تیر آه کردم

صد گوشمال دیدم تا یک سخن شنیدم
صد ره به خون تپیدم تا یک نگاه کردم

چون خواجه روز محشر جرم مرا ببخشد
گر وعده عطایش عمری گناه کردم

من هر غزل که گفتم در عاشقی فروغی
یک جاگریز آن را بر نام شاه کردم

شاه همه سلاطین، شایسته ناصرالدین
کز قهر دشمنش را در قعر چاه کردم
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۳۱

اگر گاهی بدان مه پاره یک نظاره می‌کردم
گریبان فلک را تا به دامان پاره می‌کردم

گر آن خورشید خرگاهی ندیم بزم من می‌شد
بزرگی زین شرف بر ثابت و سیاره می‌کردم

ندانستم که دور چرخش از من دور می‌سازد
و گر نه چارهٔ چشم بد استاره می‌کردم

کس گر می‌شنید از من فسون و مکر گردون را
بسی افسانه زین افسون گر مکاره می‌کردم

اگر می‌شد نصیب من سر کوی حبیب من
به صد خواری رقیب سفله را آواره می‌کردم

نمی‌دیدم طبیبی غیر آن عیسی نفس، ورنه
علاج درد بی درمان خود صد باره، می‌کردم

شبی بر گردن مار غیرت حلقه‌ها می‌زد
که زلفش را شبیه عقرب جراره می‌کردم

فرو می‌ریخت خون دیده بر رخسار من وقتی
که در خاطر خیال آن پری رخساره می‌کردم

کنار مزرع سبز فلک یکباره تر می‌شد
اگر در گریه شب ها دیده را فواره می‌کردم

اسیر کودکی کردند چون من پهلوانی را
که رستم را کمان کودک گهواره می‌کردم

کنون در کار خود بی چاره گردیدم، خوشا روزی
که من هم درد هر بیچاره‌ای را چاره می‌کردم

بپرس از من کرامت های پیر می‌پرستان را
که در می‌خانه عمری کار هر میخواره می‌کردم

فروغی من ثنای شاه را تنها نمی‌گفتم
دعا هم بر دوام دولتش همواره می‌کردم

خدیو معدلت‌جو ناصرالدین شاه خوش طینت
که تقسیم سر خصمش به سنگ خاره می‌کردم
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۳۲

به حلقهٔ سر زلف تو پای‌بند شدم
میان حلقهٔ عشاق سربلند شدم

کمند زلف تو سر حلقهٔ نجات من است
که رستم از همه تا صید این کمند شدم

چه حالتی است به چشمان مردم افکن تو
که تا نظر به من افکنده دردمند شدم

ببین که در طلب حال آتشین رخ تو
چگونه بر سر هر آتشی سپند شدم

اگر چه شهرهٔ شهر است بی‌نیازی من
ولی به ناز تو آخر نیازمند شدم

به لب رسید همان لحظه جان شیرینم
که دور آن از آن لب شیرین نوشخند شدم

شکر به جای سخن سرزد از نی قلمم
چنان ز قند لبش دم زدم که قند شدم

ز بس به مردم دیوانه پند می‌دادم
کنون به بند جنون مستحق پند شدم

ز خرج عید فروغی مرا گزندی نیست
کز التفات ملک فارغ از گزند شدم

ستوده ناصردین شاه کز مدایح او
پسند نکته‌شناسان خودپسند شدم

فتاده سفرهٔ انعامش آن چنان به زمین
که من هم از سر این سفره بهره‌مند شدم
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۳۳

مو به مو بستهٔ آن زلف گره گیر شدم
آخر از فیض جنون قابل زنجیر شدم

کاش ابروی کجش بنگری از دیدهٔ راست
تا بدانی که چرا کشتهٔ شمشیر شدم

نه کنون می‌خورد آن صف‌زده مژگان خونم
دیرگاهی است که آماجگه تیر شدم

تیره شد روزم و افزود غم جان سوزم
هر چه افزون ز پی نالهٔ شب گیر شدم

ناله‌ها را اثری نیست وگرنه در عشق
آن قدر ناله نمودم که ز تاثیر شدم

بخت بد بین که به سر وقت من آن سرو روان
آمد از لطف زمانی که زمین‌گیر شدم

پیر کنعانم اگر عشق بخواند نه عجب
کز غم فرقت آن تازه جوان پیر شدم

این چه نقشی است که از پرده پدیدار آمد
که به یک جلوه آن صورت تصویر شدم

من که نخجیر کمندم همه شیران بودند
آهوی چشم تو را دیدم و نخجیر شدم

مرگ را مایهٔ عمر ابدی می‌دانم
بس که بی روی تو از صحبت جان سیر شدم

تا فروغی رخ آن ترک ختایی دیدم
فارغ از خلخ و آسوده ز کشمیر شدم
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۳۴

به بوسه‌ای ز دهان تو آرزومندم
فغان که با همه حسرت به هیچ خرسندم

تو از قبیله خوبان سست پیمانی
من از جماعت عشاق سخت پیوندم

برید از همه جا دست روزگار مرا
بدین گناه که در گردنت نیفکندم

شرار شوق تو بر می‌جهد ز هر عضوم
نوای عشق تو سر می‌زند ز هر بندم

اگر تو داغ گذاری چگونه نپذیرم
و گر تو درد فرستی چگونه نپسندم

پدر علاقه به فرزند خویشتن دارد
من از تعلق روی تو خصم فرزندم

زمانه تا نکند خیمه‌ات نمی‌دانی
که من چگونه از آن کوی خیمه برکندم

به راه وعده خلافی نشسته‌ام چندی
که زیر تیغ تغافل نشانده یک چندم

معاشران همه در بزم پسته می‌شکنند
شکسته دل من از آن پستهٔ شکرخندم

به گریه گفتم از آن پسته یک دو بوسم بخش
به خنده گفت مگس کی نشسته بر قندم

ز باده دوش مرا توبه داد مفتی شهر
بتان ساده اگر نشکنند سوگندم

نجات داد ملک هر کجا اسیری بود
من از سلاسل زلفش هنوز در بندم

ستوده ناصردین شه که از شرف گوید
به هیچ دوره ندید آفتاب مانندم

کسی سزای ملامت به جز فروغی نیست
که دایم از می و معشوق می‌دهد پندم
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۳۵

یک باره گر از سبحه در انکار نبودم
از زلف بتان صاحب زنار نبودم

تا رطل گران از کف ساقی نگرفتم
سرمست و سبک روح و سبک بار نبودم

روزی ز قضا قسمت من خون جگر بود
کز صومعه در خانهٔ خمار نبودم

بر مست غم دور فلک دست ندارد
ای کاش در این غمکده هشیار نبودم

سرمایهٔ سودا اگر این زلف نبودی
سودازده در هر سر بازار نبودم

وقتی که شدم با خبر از سر دهانش
از هستی خود هیچ خبردار نبودم

در خواب نیاید گرم آن ماه، عجب نیست
کاندر خور این دولت بیدار نبودم

از روی تو کی شد که بر آتش ننشستم
وز نور تو کی بود که در نار نبودم

می رفت فروغی ز سر کویت و می‌گفت
کز دست دل ای کاش چنین زار نبودم
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۳۶

دیری است که دیوانه آن چشم کبودم
سرمستم از این بادهٔ دیرینه که بودم

از روی فروزندهٔ او پرده فکندم
از کار فروبستهٔ دل عقده گشودم

بینایی من در رخش از گریه فزون شد
چندانکه مرا کاست، غم عشق فزودم

وقتی در دل را به رخم باز نمودند
کز دیر و حرم رو به در دوست نمودم

تا بر سر بازار غمش پای نهادم
نی هم است و نه اندیشهٔ سودم

برهانده مرا عشق هم از دین و هم از کفر
آسوده ز آیین مسلمان و یهودم

ای کاش که بر دامن ناز تو نشنید
آن روز که بر باد رود خاک وجودم

صف های ملائک همه در عالم رشکند
تا شد خم ابروی تو محراب سجودم

فارغ شدم از فکر پراکنده فروغی
تا رنگ ز آیینهٔ دل پاک زدودم
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۳۷

دوشینه مهی به خواب دیدم
یعنی به شب آفتاب دیدم

شب ها به هوای خاک کویش
چشم همه را پرآب دیدم

هر گوشه ز تیر غمزهٔ او
دل خسته و بی حساب دیدم

از آتش شوق او به گلشن
مرغان همه را کباب دیدم

یک نکته ز هر دو لعل او بود
هر نشئه که در شراب دیدم

در هر سر موی صید بندش
صد پیچ و هزار تاب دیدم

در هر خم عنبرین کمندش
یک جمع در اضطراب دیدم

در عشق هر آن دعا که کردم
یک جا همه مستجاب دیدم

دل های شکسته را ز وصلش
یک سر همه کامیاب دیدم

آسایش جان اهل دل را
در کشمکش عذاب دیدم

طومار گناه عاشقان را
سر دفتر هر ثواب دیدم

از بادهٔ چشم او فروغی
مردم همه را خراب دیدم
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۳۳۸

دیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم
در عمر خود همین بود خواب خوشی که دیدم

در خون طپید جسمم تا دامنش گرفتم
بر لب رسید جانم تا خدمتش رسیدم

می‌کند بی خم از جا اشکی که می‌فشاندم
می‌زد به جانم آتش آهی که می کشیدم

دوشم به وعده گفتا یک بوسه خواهمت داد
جان را به نقد دادم، وین نسیه را خریدم

با آن که هیچ پیکی از کوی او نیامد
پیغام می‌شمردم حرفی که می‌شنیدم

خیاط حسن تا دوخت بر قامتش قبایی
من نیز در محبت پیراهنی دریدم

از عالمی گسستم تا با تو عهد بستم
از خویشتن رمیدم تا با تو آرمیدم

قد تو در نظر بود هر جا که می‌نشستم
بام تو زیر پر بود هر سو که می‌پریدم

تا ناامید گشتم، امید من برآمد
دیدی که ناامیدی شد مایهٔ امیدم

در ظلمت خط تو دنبال آب حیوان
شوقم زیاده می‌شود چندان که می‌دویدم

تا از تو دشمن جان پاداش من چه باشد
زیرا که دوستی را از دوستان بریدم

بعد از هزار خواری در باغ او فروغی
شیرین بری نخوردم، رنگین گلی نچیدم
     
  
صفحه  صفحه 34 از 54:  « پیشین  1  ...  33  34  35  ...  53  54  پسین » 
شعر و ادبیات

فروغی بسطامی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA