انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 37 از 47:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  46  47  پسین »

Fakhr-al-Din Iraqi |فخرالدین عراقی


مرد

 


ای دل، پس زنجیر تو دیوانه نشین
در دامن درد خویش مردانه نشین
ز آمد شد بیهوده تو خود را پی کن
معشوق چو خانگی است در خانه نشین




گر زانکه بود دل مجاهد با تو
همرنگ شود فاسق و زاهد با تو
تو از سر شهوتی که داری، برخیز
تا بنشیند هزار شاهد با تو





ای مایهٔ اصل شادمانی غم تو
خوشتر ز حیات جاودانی غم تو
از حسن تو رازها به گوش دل من
گوید به زبان بی‌زبانی غم تو




ای زندگی تو و توانم همه تو
جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی، از آنم همه من
من نیست شدم در تو، از آنم همه تو




آن کیست که بی‌جرم و گنه زیست؟ بگو
بی‌جرم و گناه در جهان کیست؟ بگو
من بد کنم و تو بد مکافات کنی
پس فرق میان من تو چیست؟ بگو
هله
     
  
مرد

 


در عشق تو بی‌تو چون توان زیست؟ بگو
و آرام دلم جز تو دگر کیست؟ بگو
با مات خود این دشمنی از بهر چه خاست؟
جز دوستی تو جرم ما چیست؟ بگو




دارم دلکی به تیغ هجران خسته
از یار جدا و با غمش پیوسته
آیا بود آنکه بار دیگر بینم
با یار نشسته و ز غم وارسته؟





چندن که خم باده‌پرست است بده
چندان که در توبه نبسته است بده
تا این قفس جسم مرا طوطی عمر
در هم نشکسته است و نجسته است بده




دل در طلب دنیی دون هیچ منه
بر دل غم او کم و فزون هیچ منه
خواهی که به بارگاه شاهی برسی
از کوی طلب پای برون هیچ منه




آنم که توام ز خاک برداشته‌ای
نقشم به مراد خویش بنگاشته‌ای
کارم به مراد خود چو نگذاشته‌ای
می‌رویم از آن‌سان که توام کاشته‌ای
هله
     
  
مرد

 


ای لطف تو دستگیر هر بی‌سر و پای
احسان تو پایمرد هر شاه و گدای
من لولیکم، گدای بی‌برگ و نوای
لولی گدای را عطایی فرمای




پیری بدر آمد ز خرابات فنای
در گوش دلم گفت که: ای شیفته رای
گر می‌طلبی بقای جاوید مباش
بی‌بادهٔ روشن اندرین تیره‌سرای





عشقی نبود چو عشق لولی و گدای
افگنده کلاه از سر و نعلین از پای
پا بر سر جان نهاده، دل کرده فدای
بگذاشته از بهر یکی هر دو سرای




عیشی نبود چو عیش لولی و گدای
او را نه خرد، نه ننگ و نه خانه، نه جای
اندر ره عشق می‌دود بی‌سر و پای
مشغول یکی و فارغ از هر دو سرای




نی بر سر کوی تو دلم یافته جای
نی در حرم وصل نهاده جان پای
سرگشته چنین چند دوم گرد جهان؟
ای راه‌نما، مرا به خود راه‌نمای
هله
     
  
مرد

 


ای کاش! به سوی وصل راهی بودی
یا در دلم از صبر سپاهی بودی
ای کاش! چو در عشق تو من کشته شوم
جز دوستی توام گناهی بودی




با یار به بوستان شدم رهگذری
کردم نظری سوی گل از بی‌صبری
آمد بر من نگار و در گوشم گفت:
رخسار من اینجا و تو در گل نگری؟





نی کرده شبی بر سر کویت گذری
نی بوی خوشت به من رسیده سحری
نی یافته از تو اثری، یا خبری
عمرم بگذشت بی‌تو، آخر نظری




بردی دلم، ای ماهرخ بازاری
زان در پی تو ناله کنم، یا زاری
جان نیز به خدمت تو خواهم دادن
تا بو که دل بردهٔ من باز آری




چون در دلت آن بود که گیری یاری
برگردی ازین دلشده بی‌آزاری
چون روز وداع بود بایستی گفت
تا سیر ترت دیده بدیدی، باری
هله
     
  
مرد

 


ای منزل دوست، خوش هوایی داری
پیداست که بوی آشنایی داری
خاک کف تو چو سرمه در دیده کشم
زیرا که نشان از کف پایی داری




در عشق، اگر بسی ملامت ببری
تا ظن نبری جان به قیامت ببری
انصاف ده از خویشتن، ای خام طمع
عاشق شوی و جان به سلامت ببری؟





از آتش غم چند روانم سوزی؟
وز ناوک غمزه چند جانم دوزی؟
گویی که: مخور غم، چه کنم گر نخورم؟
چون نیست مر از تو بجز غم روزی




هر لحظه ز چهره آتشی افروزی
تا جان من سوخته‌دل را سوزی
چون دوست نداری تو بدآموزان را
ای نیک، تو این بد ز که می‌آموزی؟




هم دل به دلستانت رساند روزی
هم جان بر جانانت رساند روزی
از دست مده دامن دردی که تو راست
کین درد به درمانت رساند روزی
هله
     
  
مرد

 


آیا خبرت شود عیانم روزی؟
تا بر دل خود دمی نشانم روزی
دانم که نگیری، ای دل و جان، دستم
در پای تو جان و دل فشانم روزی




ای کرده به من غم تو بیداد بسی
دریاب، که نیست جز تو فریاد رسی
جانا، چه زیان بود اگر سود کند
از خوان سگان سر کویت مگسی؟





گر شهره شوی به شهر شرالناسی
ور گوشه گرفته‌ای، تو در وسواسی
به زان نبود، گر خضر و الیاسی
کس نشناسد تو را، تو کس نشناسی؟




چون خاک زمین اگر عناکش باشی
وز باد هوای دهر ناخوش باشی
زنهار! ز دست ناکسان آب حیات
بر لب ننهی، گرچه در آتش باشی




ای کاش! بدانمی که من کیستمی؟
تا در نظرش بهتر ازین زیستمی
یا جمله تنم دیده شده، تا شب و روز
در حسرت عمر رفته بگریستمی
هله
     
  
مرد

 


گر مونس و همدمی دمی یافتمی
زو چاره و مرهمی همی یافتمی
از آتش دل سوختمی سر تا پای
از دیده اگر نمی نمی‌یافتمی




گر من به صلاح خویش کوشان بدمی
سالار همه کبودپوشان بدمی
اکنون که اسیر و رند و می‌خوار شدم
ای کاش! غلام می‌فروشان بدمی





حال من خستهٔ گدا می‌دانی
وین درد دل مرا دوا می‌دانی
با تو چه کنم قصهٔ درد دل ریش؟
ناگفته چو جمله حال ما می‌دانی




در عشق ببر از همه، گر بتوانی
جانا طلب کسی مکن، تا دانی
تا با دگرانت سر و کاری باشد
با ما سر و کارت نبود، نادانی




گفتم که: اگر چه آفت جان منی
جان پیش کشم تو را، که جانان منی
گفتا که: اگر بندهٔ فرمان منی
آن دگران مباش، چون زآن منی
هله
     
  
مرد

 



ای کرده غمت با دل من روی به روی
زلف تو کند حال دلم موی به موی
اندر طلبت چو لولیان می‌گردم
دور از در تو، دربدر و کوی به کوی




تو واقف اسرار من آنگاه شوی
کز دیده و دل بندهٔ آن ماه شوی
روزیت اگر به روز من بنشاند
از حالت شب‌های من آگاه شوی





هر بوی که از مشک و قرنفل شنوی
از دولت آن زلف چو سنبل شنوی
چون نغمهٔ بلبل ز پی گل شنوی
گل گفته بود هر چه ز بلبل شنوی




ای لطف تو دستگیر هر رسوایی
وی عفو تو پرده‌پوش هر خود رایی
بخشای بدان بنده، که اندر همه عمر
جز درگه تو دگر ندارد جایی
هله
     
  
مرد

 
مقطعات

هله
     
  
مرد

 


میان یک دله یاران بسی حکایت‌هاست
که آن سخن به زبان قلم نیاید راست

چه دانم و چه نمایم؟ چه گویم و چه کنم؟
که جان من ز غم عاشقی بخواهد کاست




فرزند عزیز، قرةالعین کبیر
بادات خدا در همه احوال نصیر

بپذیر به یادگار این نسخه ز من
میکن نظری درو ولی یاد بگیر

می‌خواست پدر که با تو باشد همه عمر
اما چه توان کرد؟ چنین بد تقدیر




به طعنه گفت مرا دوستی که: ای زراق
چرا همیشه شکایت کنی ز دست فراق؟

وصال یار نبودت فراق را چه کنی؟
نشان عشق نداری، چه لافی از عشاق؟

بسی بگفت ازینگونه، گفتمش: بشنو
جواب من ز سر صدق، بی‌ریا و نفاق:

تو گیر خود که نبوده است هیچ یار مرا
به هیچ یار نیم در جهان به جان مشتاق

خیال چهرهٔ خوبان ندید چشم دلم
به گوش دل نشنیدم خطاب اهل وفاق

گرفتم این همه طامات و زرق تلبیس است
مرا نه بس که به هند اوفتاده‌ام ز عراق؟
هله
     
  
صفحه  صفحه 37 از 47:  « پیشین  1  ...  36  37  38  ...  46  47  پسین » 
شعر و ادبیات

Fakhr-al-Din Iraqi |فخرالدین عراقی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA