انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 27 از 219:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  218  219  پسین »

Amir Khusro Dehlavi | امیر خسرو دهلوی


زن

 
شمارهٔ ۲۵۸

یار ما را عزم رایی دیگر است
باز در بند جفایی دیگر است

در نظر می آیدم گلها بسی
چون کنم آن روی جایی دیگر است

گر یکی چشمم به رویش روشن است
خاک پایش توتیایی دیگر است

ساقیا، می ده که بر یاد لبت
بامی امروزم صفایی دیگر است

با رقیبان ساختن بیچارگی است
محنت هجران بلایی دیگر است

دوستدارانت بسی هستند، لیک
خسرو مسکین، گدایی دیگر است
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۲۵۹

ترک من طره مشوش کرده است
لاله از مشکش منقش کرده است

روی هم همچون آتش او ز ابروان
ماه را نعلی در آتش کرده است

می گشاید از نظر تیر بلا
می کند آنچه که آرش کرده است

سر خوش از باده بود پیوسته او
لیک با باده سری خوش کرده است

غمزه های چشم مخمورش مدام
دل بدان لعل شکروش کرده است

رشته صبر مرا بگسسته است
زلف تو بس که کشایش کرده است

زان پریشان شد چون مو خسرو، مگر
یاد آن زلف مشوش کرده است
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۲۶۰

مه غلام تست با رویی که هست
مشک خاک تست با بویی که هست

دست بست آیینه پیشت ایستاد
روی دیگر یافت با رویی که هست

خوی ناسازت نخواهد شد دگر
هم نخواهد ساخت با خویی که هست

تیغ برکش کز پی فرمان تست
جان و دل را پشت و پهلویی که هست

آب خورد آورد غمها سوی ما
آب چشمم را به هر سویی که هست

ای طبیب، از من برو کاین درد عشق
به نخواهد شد به دارویی که هست

چند مستوری کنی کز بهر تو
شهره شد خسرو به هر کویی که هست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۲۶۱

روی خوبت دلبری را پایه ای است
آرزو را خوبتر پیرایه است

چرخ با چندان ستم حسن تراست
که ز مادر مهربانتر دایه ای است

چون به عهد دولت رخسار تو
ناله را از چرخ برتر پایه ای است

لحظه ای با بنده بنشین کاین قدر
زندگانی را عجب سرمایه است

در غمت از آه خسرو تا سحر
شب نخسپد هر کجا همسایه ایست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۲۶۲

آمد آن یاری که در دل جای اوست
راحت جان صورت زیبای اوست

آشنایی تازه کرد این سرکه او
ز آشنایان قدیم پای اوست

یک قبا جانم که از تن رفته بود
دیدم آنگه در ته یک تای اوست

لذت خو کرده خود باز یافت
دل که بد خو کرده حلوای اوست

خارها بس نیش سختم می زنند
گر چه ناوک رسته خرمای اوست

بر دلم کوه و غم و دل بر قدش
وه چه بارست اینکه بر بالای اوست

خسروا، گر دل ستد، تو در بمان
گیتی آن داند که آن کالای اوست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۲۶۳

رنگی از حسن تو در روی گل است
وز لب لعلت خیالی در مل است

از خیال نرگس جادوی تو
در چمن ها چشم نرگس بر گل است

از نسیم صبح کی بیرون رود
بوی گل کاندر دماغ بلبل است

از کمند عنبرین گیسوی تو
ملتهب کی دل شود، گر دلدل است

رحم کن بر خسرو، ار بشنیده ای
کز فغانش عالمی در غلغل است
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۲۶۴

ای نسیم صبحدم، یارم کجاست
غم ز حد بگذشت، غمخوارم کجاست

خواب در چشمم نمی آید به شب
آن چراغ چشم بیدارم کجاست

دوست گفت آشفته گرد و زار باش
دوستان، آشفته و زارم، کجاست

نیستم آسوده و کارش دمی
یار، آن آسوده از کارم، کجاست

تا به گوش او رسانم حال خویش
ناله های خسرو زارم کجاست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۲۶۵

چشم فتانت که دی بر رو نخفت
فتنه را بیدار کرده او نخفت

تاز جوی لب خط سبزت بخاست
سبزه تر بر لب هر جو نخفت

گل برآمد با تو و بادش به روی
پشت دستی زد که تو بر تو نخفت

من نخفتم در فراقت هیچ گاه
چشم من در حسرت آن رو نخفت

نی خود آن نرگس به خونم راه داشت
بخت من، کان غمزه بد خو نخفت

هر که پهلوی تو خود در خواب دید
تا قیامت هم بر آن پهلو نخفت

بازویت خسرو چو زیر سر نیافت
کرد تنها زیر سر بازو، نخفت
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۲۶۶

صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست
گوییا در شب چراغ افروخته ست

هر که او سودای زلفت می پزد
عود را چون هیزم تر سوخت ست

دل به شمشیر جفا بشکافته ست
وانگه از تیر مژه بر دوخته ست

گریه چندان شد که در خون دلم
مردم چشم آشنا آموخته ست

ای مسلمانان، یکی بازم خرید
کو مرا بر دست غم بفروخته ست
من هم خدایی دارم
     
  
زن

 
شمارهٔ ۲۶۷

ای دهانت، چشمه آب حیات
شمع رویت آفتاب کاینات

تا دلم از شادی وصلت نماند
از کمند غم نمی یابم نجات

گریه را مپسند هر دم تا به کی
پیش چشم از گریه جیحون و فرات

زاتش هجرت تن خاکی بسوخت
تا کدامین باد آرد سوی مات

هر که بی تو زنده ماند مرده به
جز وصالت نیست مقصود از حیات

گر ندیدی سبزه ای بر آب خضر
گرد آن شکر ببین رسته نبات

بت پرستان گر ز تو آگه شوند
یاد نارند از بتان سومنات

از شراب شب نشینان در خمار
هات کأسا یا حبیبی بالغدات

همچو ذره در هوای مهر تو
نیست خسرو را دمی صبر و ثبات
من هم خدایی دارم
     
  
صفحه  صفحه 27 از 219:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  218  219  پسین » 
شعر و ادبیات

Amir Khusro Dehlavi | امیر خسرو دهلوی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA