انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 40 از 219:  « پیشین  1  ...  39  40  41  ...  218  219  پسین »

Amir Khusro Dehlavi | امیر خسرو دهلوی


مرد

 
شمارهٔ ۳۸۸

هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت
دعوی عشق بازی بر وی بود غرامت

قد قامت مؤذن در گوش در نگنجد
آن را که شد ز خوبان مشمول قد و قامت

ساقی، بده شرابی زین توبه ریایی
کز جام می بشوید دیباچه کرامت

ای شوخ، نیست فرقی از آفتاب تا تو
از بهر فرق گویی زلف تو شد علامت

نظارگی نداند هول و هلاک محشر
کو بیندت به ناگه در ساحت قیامت

عاشق که پاره دامن در کوچه ها نیفتد
گو گرد پا در آور دامن استقامت

جز تو به هر که دادم دل را شدم پشیمان
جان زان تست بستان بر شکر این ندامت

در عشق کز سلامت جان بر لب آمد اکنون
من خیر باد کردم تو دیرمان سلامت

غمهات در دل شب پیش خیال گویم
ای آنکه خفته ای خوش در منزل سلامت
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۳۸۹

یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان کرده است
آسودگان وصل را رنجور هجران کرده است

گردون مگر آن یار را بر من دگر سان ساخته
با بخت بی سامانم از مهرش پشیمان کرده است

غمگین مشو،ای دل،اگر در ششدری از نقش دوست
کین مهره باز آسمان اینها فراوان کرده است

روزی گرم از دولت وصلش درونی شاد شد
روز فراق دوستان چون بیت احزان کرده است

بر هر مژه عشاق را بشکفت نسرین سرشک
تا آن گل از اهل نظر رخسار پنهان کرده است

در حلقه شوریدگان آشوب و غوغا می رود
گویا مگر هندوی من کاکل پریشان کرده است

زاهد که دامن می کشد از رندی تو، خسروا
باری ندانم یک نفس سر در گریبان کرده است
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۳۹۰

زلف مشکینش که گویی را به چوگان یافته ست
گو به صحن دیده بازی کن که میدان یافته ست

تا تو گوی چرخ بردی زان ز نخ چوگان چرخ
ای بسا بازی که آن گوی ز نخدان یافته ست

گرد بر گو در زنخدان گر دمی آرد خطت
مشک زلفت را که بر هر سو پریشان یافته ست

تشنه ای را با دهانت آشنایی ده که او
تا به لب چاه زنخ پر آب حیوان یافته ست

خنده تو یافته ست اندر دهان کان گهر
گوهر خود را خجل بیرون دهد کان یافته ست

در بناگوشت دلم گم شد، کسی حاضر نبود
جز خط و زلفت کسی احضار ایشان یافته ست

روز وصلم هست کوتاه و شب هجرم دراز
گر دم سرد جهان رسم زمستان یافته ست

شهسوارا را، گوی در میدان زیبایی فگن
خاصه کاعظم باربک از شاه جولان یافته ست

هر گهر کان غیر مدحت در دهان خسرو است
سنگ ریزه ست، آنکه اندر زیر دندان یافته ست
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۳۹۱

خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت
سخن ار آب نشد طعم زبان تو نیافت

دیده باریکی عالم همه موی اندر موی
دید، لیکن سر مویی چو میان تو نیافت

با چنین حسن و لطافت که تویی، دیده دهر
سوی که دید که آن را نگران تو نیافت

پسته کو تنگ دهان بود دهان بسته بماند
خویش را دید که هم سنگ دهان تو نیافت

به گه صبح چو گل خنده زنان می رفتی
باد هر چند که بشتافت نشان تو نیافت

گل به گلزار در از تابش خورشید بسوخت
زان که او سایه ای از سرو روان تو نیافت

پای خسرو خلش از خار جفا بار نداشت
تا سرش ریخته در پای عنان تو نیافت
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۳۹۲

یک سخن گر من ازان جان و جهان خواهم یافت
ره سوی آرزوی خویش بدان خواهم یافت

گر به گرد قد زیباش نگردم، چه کنم؟
در کدامین چمن آن سرو روان خواهم یافت؟

جان عاشق، اگر از بهر رخ زیبا راست
من کدامین رخ زیبا به ازان خواهم یافت؟

دل برفت از من و یارب که گهی خواهد بود
که ازان گم شده خویش نشان خواهم یافت؟

بیدل و غمزده ام کیست که دل خواهد داد
عاشق و سوخته ام از که ضمان خواهم یافت؟

عشق ازین گونه که بیش است به دل تا جان هست
نه همانا که ازین فتنه امان خواهم یافت

از گله پا به گلم ده که من بدخو را
روزی از دیده اغیار نهان خواهم یافت

ای که گفتی به دعا آرزوی خویش بیاب
باری آنچ آرزویم هست همان خواهم یافت

ساقیا، جان عزیز است بهای رطلت
دفع غم را بخرم، گر چه گران خواهم یافت
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۳۹۳

یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل هست؟
دیر باز است که اندر دلم این مشکل هست

حیف باشد که بگویم که مه و خورشیدی
هم تو بنگر که بدان هر دو کسی مایل هست؟

منزلت گفتم مانا که همین در دل ماست
چو ببینیم که به هر جات همین منزل هست

گر به خاک در خویشم نگری افتاده
خود بگویی که چنین آدمیی از گل هست

روسیاهم، حبشی گوی من سوخته را
وگرم داغ درون نیست، برون دل هست

چشمم از هجر تو دریا شد و در خیل خیال
ای بسا مردم آبی که درین ساحل هست

چند شمشیر چنان بر من بیچاره زنی
باری این مرتبه همچو منی قابل هست

دردم آنکس که نداند دهدم پند، آری
در جهان نیز بسی بی خبر و غافل هست

از پی عشق نصیحت چه کنی خسرو را
باری آن کس که نصیحت شنود عاقل هست
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۳۹۴

دردا که با من آن بت نامهربان نساخت
دردی نهاد بر دل و درمان آن نساخت

باران مهر او بنبارید بر دلم
تا چشم من زهر مژه ناودان نساخت

از شمع وصل دوده امید برنخاست
تا دود آه من به فلک سایبان نساخت

از ما مگرد، ای دل، اگر غم گسار گشت
با ما بساز، جان، اگر آن دلستان نساخت

بیمار ماند جان من اندر لب و لبش
جان دارویی ز بهر من ناتوان نساخت

مویی ستم نکرد کم آن مومیان به حسن
تا مر مرا به حیف چو موی میان نساخت

سلطانی از فراق کمندش ندید امان
تا دل نشانه گاه خدنگ غمان نساخت
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۳۹۵

با این جمال روی صنم دیدنم خطاست
کایینه مراد نه بهر جمال ماست

درویش بین به کلبه خود می برد هوس
زان شمع کش ملایکه پروانه ضیاست

عقل است و لاف صبر یکی پرده برفگن
تا بنگری که فایده عقل تا کجاست

چشمش برون کشم ز سرش آنکه بیندت
صدق است این مثل که گدا دشمن گداست

هر کس ز باد بوی تو جوید، من آن نیم
ما را همین بس است که این باد از آن هو است

رویم به قبله و دل گمره به سوی بت
باری چرا کنیم نمازی که نارواست

شبهای خویش روز کنم ز آه شب فروز
بد روز چون منی که بدین روز مبتلاست

ضایع مکن دعای خود، ای پارسای وقت
در حق بیدلی که نه در خورد این دعاست

خسرو، منال بهر دل گم شده به درد
کالاش کن ملال که درد تو آشناست
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۳۹۶

خیال روی تو چون در ناب در نظر است
ز اشک دمبدمم صد حباب در نظر است

چو مست روی تو من، روی مهوشان چه کنم
به دزدکی نگرم کافتاب در نظر است

اگر دلت به لب بحر می کشد، ای سرو
نشین به گوشه چشمم که آب در نظر است

خیال زلف تو در دیده ام شبی گردید
ازان خیال مرا اشک ناب در نظر است

شبی به خواب نظر بازیی به او کردم
مرا همیشه ازان لحظه خواب در نظر است

به نور روی تو در زلف می توان رفتن
شب است و شعشعه ماهتاب در نظر است

ز عشق چشم تو خسرو چو سرخوش و مست است
به یاد لعل تو او را شراب در نظر است
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۳۹۷

رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است
چو نیک می نگرم آفتاب در عرق است

به خونش گر شد آن روی و در عرق افتاد
همیشه شمع منور به تاب در عرق است

به گرد عارض و روی تو خط خوی آلود
محقق است که چون مشک ناب در عرق است

چو عکس روی خوی آلوده اش به جام افتاد
قدح چو با دل پر خون شراب در عرق است

ز رشک آنکه عرق بر رخش چرا غلتید
سرشک دیده ما چون حباب در عرق است

ز غیرت این تن خسرو چو در تب و سوز است
دلش بر آتش غم چون کباب در عرق است
     
  
صفحه  صفحه 40 از 219:  « پیشین  1  ...  39  40  41  ...  218  219  پسین » 
شعر و ادبیات

Amir Khusro Dehlavi | امیر خسرو دهلوی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA