انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 71 از 219:  « پیشین  1  ...  70  71  72  ...  218  219  پسین »

Amir Khusro Dehlavi | امیر خسرو دهلوی


مرد

 
شمارهٔ ۷۰۱

دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید
دل به مقصود خود المنت لله برسید

باز می گفتمی افسانه هجران با خویش
تا بدان لحظه که بالای سرم مه برسید

از پی کوری آن کس که نیارد دیدن
مژده نور بصر بر من آگه برسید

آمد آن روشنی چشم به استقبالش
مردم دیده روان تا به سر ره برسید

آمد آن ساده زنخ، بر من بیهوش زد آب
بر من تشنه نگه کن که چسان چه برسید؟

گریه بر سوز منش آمده بر سوختگان
آن چه باران کرم بود که ناگه برسید

دل ستد از من بیمار و به پرسش نامد
چون خبر یافت که جان می دهم، آنگه برسید

می کشیدم سر زلفش ز قفا جانب روی
تا شب تار به نزدیک سحرگه برسید

خسروا، گر رسد ابله به بهشتی چه عجب؟
عجب این بین که بهشتی سوی ابله برسید
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۷۰۲

روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید
وز سر کوی توام باد صبایی نرسید

چاک شد پیرهن عمر به صد نومیدی
دست امید به دامان قبایی نرسید

در بیابان طلب بخت پریشان کردم
گرد آمد همه عمر و به جایی نرسید

چشم گستاخ به نظاره روی تو بماند
لب محروم به بوسیدن پایی نرسید

اندر آن روز که بالای توام بر جان زد
وه که بر سینه چرا تیر بلایی نرسید

تن بیمار مرا خاک درت خوش بادا
که به پرهیز بمرد و به دوایی نرسید

همه عالم ز جمال تو نصیبی بگرفت
چه توان کرد، اگر بخش گدایی نرسید

ما که باشیم که ناخوانده به کویت آییم؟
مگسان را گهی از کاسه صلایی نرسید

تازه بادات گلستان جمالت هر روز
گر چه با خسرو ازان برگ گیایی نرسید
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۷۰۳

رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند
این کله بر سر آن ترک سرانداز بماند

گفتمی نام تو و زیستمی هر دم پیش
که ز لب کم نشود کام تو و گاز بماند

گه رود جان و گهی باز بیاید در تن
گه به تاباک در اندیشه آن ناز بماند

باد چستی که بر آید سر عشاق ز دوش
این هوا در سر آن سرو سرافراز بماند

بستن چشم ندانم که چه باشد، آنگاه
که برفت از نظر و دیده من باز بماند

زاهدی در تو نظر کرد، صلاحش بردی
به یکی بازی ازان چشم دغابار بماند

ناله ناخوش خسرو که ز غم می آید
خجل آواز که چون مطرب ناساز بماند
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۷۰۴

گوش من از پی نام تو به هر کوی بماند
چشم من از هوس روی تو هر سوی بماند

نه به گلزار گشاید دل من، نه در باغ
بسکه در جان من اندیشه آن روی بماند

بامدادان به چمن نازکنان می گشتی
سرو یک پای ستاده به لب جوی بماند

سوی پیکان شو دم، گر گله زان غمزه کنم
که چه پیکانی ازو در ته هر موی بماند؟

سر بسی بر در و دیوار زدم همچو صبا
که گذشت آن گل خندان من و بوی بماند

ماجرای دل خودکام، چه پرسی از من؟
سالها شد که ز من رفت و دران کوی بماند

شکرگوی کرمش کرد دل خسرو را
ذوق دشنام که در گوش دعاگوی بماند
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۷۰۵

مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد
راه خلقی زد و تهمت به سر ناز نهاد

خلق دیوانه شد آن لحظه که از رعنایی
کله کژ به سر سرو سرافراز نهاد

مست شد ده دل و در راه برآمد صد جان
در خرامش چو برآورد قدم، باز نهاد

ای عفاالله ز پی کشتن ما در چشمت
حسن خاصیت شمشیر سرانداز نهاد

ناله ام نیست خوش، اما ز نی سوخته پرس
عشق ذوقی که درین نغمه ناساز نهاد

هر طرف سوخته ای چند به خاک افتاده است
شمع خود سوزش پروانه چه آغاز نهاد؟

ای بسا خواجه مقامر که ز بعد مردن
سر به شاگردی آن چشم دغاباز نهاد

بو که خسرو سخنی بشنود از تو هر شب
زیر دیوار تو صد گوش به آواز نهاد
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۷۰۶

بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید
انگبین در لب شیرینش لبالب نگرید

چشم بسته مگشایید مگر بر رویش
آن زمان کش مه نو در ته غبغب نگرید

پیش محراب دو ابروش که طاق است به حسن
عالمی دست برآورده به یارب نگرید

چون بدیدید رخش زیر زنخدان ببینید
در ته پاره مقنع چه غبغب نگرید

چشمش از هر مژه ای ساخته مشکین قلمی
می دهد فتوی خون همه، مذهب نگرید

زلف بر مه زده در خانه دل آمد پیش
نشد از دل، اثر ماه به عقرب نگرید

گاه انگیزش اشهب ز غبار زلفش
همه آفاق پر از عنبر اشهب نگرید

تا شکافی نهد از موی به پای مرکب
سر آن جعد کشان تا سم مرکب نگرید

اوست نوروز من و چون فتدش جعد به پای
راست با روز برابر شدن شب نگرید

در گلستان لطافت چو گل نوخیزش
تنک اندام و تنک پوش و تنک لب نگرید

بنده خسرو را در وصف جمالش هر روز
نو به نو دفتر و دیوان مرتب نگرید
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۷۰۷

رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید
ماه نو طره مشکین تو در دام کشید

با سر زلف همی خواست کند گستاخی
مشک را نافه چنان کشت که در کام کشید

روز بازار چمن را به بهایی نستاند
لاله از خاک تو، گر چه درمی وام کشید

صبح روی تو بدینسان که برآمد امروز
تو مبر ظن که چو من سوخته تا شام کشید

با وصال تو به یک لحظه فراموش کند
هر که جور فلک و محنت ایام کشید

دل به کامی برسد از تو هم آخر روزی
غصه کار خود از عالم خودکام کشید

نام عشق است بلای دل و آخر به جهان
سر پس نام برون خسرو بدنام کشید
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۷۰۸

شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبرد
دیده آبی زد و از دیده من تاب نبرد

من بدین خواب نخفتم که ببینم رویت
ناگهان روی تو دیدم همه شب خواب نبرد

می برد آب دو چشمم که خیالی شده ام
خوش خیال تو که از دیده من آب نبرد

دل سنگین تو وزنم ننهد، وه که کسی
سنگ قلب تو ازین سینه قلاب نبرد

نامسلمان دل من در خم ابروی تو مرد
هیچ کس هندوی ما را سوی محراب نبرد

زین رخ زرد چه پیچم سخنی در زلفت
هیچ کس حاجت زرگر به سر تاب نبرد

زخمهایی که ز نوک قلمت بود در او
در دل خویش نگه داشت، به اصحاب نبرد

رقعه ای دوش فرستادی و مسکین خسرو
خواند در روشنی آه و به مهتاب نبرد
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۷۰۹

زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود
ای بسا تشنه کزان رشته فرا چه شده بود

غم زهر سوی در آمد که ز آمد شد باد
دل ویران مرا هر طرفی ره شده بود

هم دران روز دلم زد که به ملک حسنش
فتنه جاسوس و بلا حاجب درگه شده بود

عاقبت یار همان کرد که ترسیدم از آن
پیش ازین گوی که از جان من آگه شده بود

تاکنون از پی امید کشیدم، ورنه
کارم از دولت هجرانت همانگه شده بود

گر چه در غیبت دل جور بسی بردم، لیک
باری آن دشمنم المنت لله شده بود

آفتی بود جمالش که دلم برد، آری
خسرو از خویش نه دیوانه و ابله شده بود
     
  
مرد

 
شمارهٔ ۷۱۰

خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند
به جز از خون جگر شربت دیگر ندهند

ای خوشا کشته شدن بر در خوبان که اگر
تیغ بر دست رقیبان ستمگر ندهند

در نگیرد به بتان گریه گرم و دم سرد
کاین درختان به چنین آب و هوا بر ندهند

عاشقان در نظر دوست چو جان افشانند
چه متاعی ست دو عالم که صلا در ندهند!

ماه و خور چون تو نه اند، ای دل و جان منزل تو
کان ولایت که تو داری به مه و خور ندهند

غمزه را کار مفرمای به شهر اسلام
که مسلمانان شمشیر به کافر ندهند

ما به خون خوردن و او بادگران چتوان کرد
چشمه روزی خضر شد به سکندر ندهند

ای صبا، زان سر کو منتظران را گردی!
تا بدین دیده دگر زحمت آن در ندهند

به نظر بس کن و ذکر لب و دندان بگذار
زانکه خسرو به گدایی در و گوهر ندهند
     
  
صفحه  صفحه 71 از 219:  « پیشین  1  ...  70  71  72  ...  218  219  پسین » 
شعر و ادبیات

Amir Khusro Dehlavi | امیر خسرو دهلوی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA