انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 14 از 29:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  28  29  پسین »

siavash kasrai | سیاوش کسرایی


مرد

 
« خانگی »

استخوان هایی از سفره رنگارنگش
که به سوی ما پرتاب شده
باوفامان کرده است
چاپلوسانه به دور و بر پاهای کسی می پوییم
که اتو دار شلوار سفیدش هر روز
برق دارد کفشش
و به دستان پر انگشتری اوست مدام
بافته شلاقی چرمین و دسته طلا
خیز می گیریم که گاه و به او حمله کنان
پارس بر می داریم
ما ولی خشمش را هیچ نمی انگیزیم
راست این است که ما خانگی او شده ایم
لوس و شکلک ساز و دست آموز
و در این خیل که در مطبخ او می لولند
جان آزادی با خوی بیابانی نیست
سگ رامی شده ایم
گرگ هاری باید
     
  
مرد

 
« تاریکی درتاریکی »

زنهای چادری
چون گله ای پرنده کور سیاه فام
بر گرد گور تازه نشستند و نوک زدند
یک بارخ شیونی
بگشوده بال تیز
پر پر زنان به ککل کاج کهن نشست
آن گاه ناله ها
بر آسمان آبی این ساحت فقیر
یک ریز خط کشید
چون شام در رسید و پرکنده شد گروه
در مزرعی که بارور از مرگدانه بود
تاریکی و سکوت به یک بستر آمدند
     
  
مرد

 
« در تماشاگه پاییز »

برگ ریزان همه خوبی هاست
می بریم از هم پیوند قدیم
می گریزیم از هم
سبک و سوخته برگی شده ایم
در کف باد هوا چرخنده
از کران تا به کران
سبزی و سرکشی سروری نیست
وز گل یخ حتی
اثری در بغل سنگی نیست
این همه بی برگی ؟
این همه عریانی ؟
چه کسی باور داشت
دل غافل اینک
تویی و یک بغل اندیشه که نشخوار کنی
در تماشا گه پاییز که می ریزد برگ
     
  
مرد

 
« تاریخی »

روی میدان بزرگ
تلی از چشم فراهم گشته است
چشم لغزان در اشک
چشم غلتان در خون
چشم بی ریشه و بند و پیوند
چشم بی پلک و پناه
تا فرو بنشیند
خشم فرمانده فاتح از خلق
که نکردند سری خم پی تسلیم بدو
تلی از چشم کسان ساخته اند
عبرت کوردلان
دیده بانی نگران در ظلمت
لاغر و تب زده و ترس آلود
کوچه ها در دل شب
متواری شده اند
و نفس در سینه
شهر آهنگ شمار قدم سربی شبگردان است
راه هر بانگ به دستی بسته است
راه هر دید به دیواری کور
باز و بگشوده همان چشمانی است
که فراهم شده بر میدانگاه
و به مرداب سیاه پوش ماه
چون بطی می کند آرام شنا
     
  
مرد

 
« چه بگویم ؟ »

غصه نانم امان ببریده است
و تو تکرار کنان
آه از عشق هم آخر سخنی باید گفت
چه بگویم از عشق ؟
من که صد در به ادب بگشودم
و دو صد پند پدر وار مرا
به سوی بیکاری سوقم داد
به سوی بیعاری
چه بگویم با عشق ؟
یک شماره تلفن
که حروفش همه در دفتر من ساییده
و نشان و نام صاحب آن
زیر صدها خط درخواست ز هم پاشیده است
     
  
مرد

 
« بچه کلاغ »

غوغا ! غریو! جیغ
راحت نمی نشینم
فریاد می کنم
آن بال و پر شکسته که بازیچه شما است
فرزند من یگانه من کودک من است
گر زشت گر سیا است
راحت نمی نشینم
فریاد می کنم
این جا جنایتی است که با دستهای شاد
پوشیده می شود
یاری کنید ای همه قوم سیاه پوش
پرپر زنان و ملتهب اینک من
تا چشم کودکان شما را در آورم
تا آسمان کنم به همه چشمها سیاه
تا کودکم کلاغچه بستانم از شما
اینک من اضطراب هزاران کلاغ زشت
     
  
مرد

 
« شب می رود ز دست »

مهتاب ناب و خلوتی پشت بامها
با چتر یک دو کاج
و مسجدی چو غول کمین کرده در سکوت
و روح شهر خسته که در سایه ریزها
خمیازه می کشد
از دوش های خسته دیوار روبرو
تا شاینه های کوفته چینه خراب
بسیار رخت و جامه چو اشباح آدمی
کت بسته با طناب
در رهگذر باد
رقص اسارتی را سرگرم گشته اند
اینک نشسته خواب به ناخفته دیده ها
هم پاسبان غنودهه به سکو کنار در
هم طفل شیر خوار و پرستار خسته اش
شب می رود ز دست کجایند دزدها ؟،
     
  
مرد

 
« یک دو سه »

یک قناری بر دست
دو کبوتر بر بام
و سه گنجشک به شاخ شمشاد
هیچ پیوندیشان با هم نیست
انفجار خطری
همه مرغانی هستند رهایی جو بر بال هوا
انفجار چه خطرهاست جهان می لرزد
و تو تنها در خویش
و شما تنها در خویش
و شما تنها تنها در خویش
و همه ما تنها
     
  
مرد

 
« عمر کوتاه من و قرن و مرگ »

من از مراسم تدفین خویش می ایم
که تا نظاره کنم رونق تولد خویش
کنار راه مرا یافتند خاک آلود درون دست چپم آفتابگردانی
میان کتفم یک خنجر مرصع بود
و خون گرم مرا در پیاده رو شب پیش
به هم در آمده با شاش عابران یک جا
نهال های جوان جرعه جرعه نوشیدند
نهالهای کنار پیاده رو اما
تمام شب نظری سوی من نیاوردند
شدند شاپرکان شگرف اندیشه
ز بیشه های خیالم رها و آواره
کجا دوباره فراهم شوند و گرد ایند
بهارهای بن خاک خفته می دانند
تمام شب به زمین ماندم و به ره نگران
و از فراز پریشیده موی من در باد
شب شتابگری همچو اسب مست گریخت
شکافت پهلوی دیوار قرن و قلعه قرن
چو موم در بر آتش به خاک راه چکید
میان پنجه غولی که سر کشید از خاک
قد بلند عروس زمان عروسک شد
همه مشایعت مرده را پذیرفتند
که بود در دل تابوت رازی از همگان
هزار چهره وحشت هزار گونه درد
به سوگ من چه گروهی فراهم آمده بود
نگاه کردم و دیدم که قفلهای گران
دریچ های گه را به چشمشان بسته است
دهان به ندبه ولی در دهان هیچ کدام
و پا به زیر بدنها چو چرخ می چرخید
و دستهای ورم آوریده همچو دو چشم
به هر طرف پی چیزی نجسته می پویید
به چهره ها همه تشویش ز آسمانها بود
زمین تو گویی از سقف خویش می ترسید
ولی توقف و گرما و تشنگی می کشت
چه رفته بود ندانم که در تمامی شهر
به جای سبز درختان چراغ قرمز بود
به زیر دیده خورشید نیمروزی مرگ
کشنده بود به تابوت تنگ و راه دراز
زبان به شکوه گشودم که صحن گورستان
چو جنگل تنکی از درخت آهن بود
دلم به سینه چو یک دارکوب سرگردان
به هر درخت
درخت خاطره نوک با وداع می کوبید
مرا به خاک نهادند همچو دانه سبز
بود که دایه مرگم دوباره بار دهد
چو ترمه و کفن از روی من کنار زدند
به جای کالبد من زبان مردم بود
زمانه ای است چو افسانه ها شگفت آلود
که عمر مرگ چو عمر حیات کوتاه است
به گرد من همه کودکان همبازی
پی گرفتن پروانه ها شتابانند
و من چو بیشه معصوم شاپرک خاموش
به نوک خنجری کنون درون باغچه ام
به کار کشتن یک آفتاب گردانم
     
  
مرد

 
« قشو »

بس در تلاش خواستن و رستن
ساییده ام به راه
این تازه کار دست
از زبری زمین و زمان پینه بسته است
از دستهای من
مرغی پریده است دریغا که هیچ گاه
عودت نمی کند
بر دستهای من
دردی ت نشسته است دریغا که هیچ گاه
از آن نمی رود
خشکید خون به شاخه انگشتهای من
مانند فلز تیره دندانه دار را
سردی نمی کشد
گرمی نمی چشد
رویینه پشت می پرد این روزگار را
این است دست من
دیگر به کار ناز و نوازش نمی رود
نه نه نمی خزد به سر شانه های عاج
واندر نشیب گیسوی لغزان نمی دود
اما تو ! خسته خفته من !‌ شب به شب تو را
تیمار می کنم
دستم به کار توست سمند بلند یال
روزیت عاقبت
بالنده تر ز پیش
بیدار می کنم
     
  
صفحه  صفحه 14 از 29:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  28  29  پسین » 
شعر و ادبیات

siavash kasrai | سیاوش کسرایی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA